13- از اسود بن یزید نقل شده که گفت: در آن بین که من در عصر عرفه با عمر بن الخطاب در عرفه ایستاده بودم ناگاه دیدم مردى را که موى فرفرى داشت و از او بوى خوشى می آمد، پس عمر به او گفت آیا تو محرم هستى، گفت بلى. پس عمر گفت: نیست هیئت تو و وضع تو به وضع محرم، جز این نیست که محرم ژولیده مو و خاک آلود و بد بو است، گفت من متمتّع آمدم و با من همسر من است و البتّه امروز محرم شدم، پس عمر در این موقع گفت: متمتّع نشوید در این ایّام زیرا که اگر من رخصت و اجازه دهم در متعه و کامیابى ایشان از همسرانشان هر آینه عروسى کنند با زنانشان در سایه درخت بید سپس حرکت کنند با آنها براى حج.
ابو حنیفه نقل کرده آنرا چنانچه در زاد المعاد ابن قیّم است ج 1 ص 220، پس گفت: ابن حزم گوید: و چه عیبى داشت این و چه خوب است این کار و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله طواف کرد و آمیزش کرد با همسرانش سپس صبح کرد در حالی که محرم بود و خلافى نیست در اینکه جماع و آمیزش پیش از احرام به چشم بر هم زدنى جایز است. و الله اعلم.
م- ابو یوسف قاضى در کتاب الآثار ص 97 روایت کرده از ابو حنیفه از حماد از ابراهیم از عمر بن خطاب که او در آن بین که در عرفات ایستاده بود ناگاه مردی را دید که از سرش طیب و چیز خوش بوئى میچکد، پس عمر به او گفت آیا محرم نیستى واى بر تو پس گفت: آرى اى امیر المؤمنین گفت: چرا میبینم تو را که از سرت طیب و عطر میچکد و حال آنکه محرم ژولیده موى و خاک آلود است، گفت من تهلیل و تلبیه گفتم براى عمره مفرده و وارد مکّه شدم و با من عیالم بود پس از عمره ام فارغ شدم تا آنکه عصر روز ترویه شد تهلیل و تلبیه براى حج گفتم، گفت پس عمر دید: که دیروز از زنش و عطر متمتع و کامیاب شده، پس عمر در این موقع نهى از متعه کرد و گفت: به خدا قسم که خیال میکنید آزاد بگذارم بین شما و متعه را شما با زنانتان زیر درخت بید عرفه با آنها آمیزش و جماع کنید سپس بروید به قصد حج.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 288