اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

مخالفت خلیفه با متعه در ایام حج

متن فارسی

13- از اسود بن یزید نقل شده که گفت: در آن بین که من در عصر عرفه با عمر بن الخطاب در عرفه ایستاده بودم ناگاه دیدم مردى را که موى فرفرى داشت و از او بوى خوشى می آمد، پس عمر به او گفت آیا تو محرم هستى، گفت بلى. پس عمر گفت: نیست هیئت تو و وضع تو به وضع محرم، جز این نیست که محرم ژولیده مو و خاک ‏آلود و بد بو است، گفت من متمتّع آمدم و با من همسر من است و البتّه امروز محرم شدم، پس عمر در این موقع گفت: متمتّع نشوید در این ایّام زیرا که اگر من رخصت و اجازه دهم در متعه و کامیابى ایشان از همسرانشان هر آینه عروسى کنند با زنانشان در سایه درخت بید سپس حرکت کنند با آنها براى حج.
ابو حنیفه نقل کرده آنرا چنانچه در زاد المعاد ابن قیّم است ج 1 ص 220، پس گفت: ابن حزم گوید: و چه عیبى داشت این و چه خوب است این کار و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله طواف کرد و آمیزش کرد با همسرانش سپس صبح کرد در حالی که محرم بود و خلافى نیست در اینکه جماع و آمیزش پیش از احرام به چشم بر هم زدنى جایز است. و الله اعلم.
م- ابو یوسف قاضى در کتاب الآثار ص 97 روایت کرده از ابو حنیفه از حماد از ابراهیم از عمر بن خطاب که او در آن بین که در عرفات ایستاده بود ناگاه مردی را دید که از سرش طیب و چیز خوش بوئى میچکد، پس عمر به او گفت آیا محرم نیستى واى بر تو پس گفت: آرى اى امیر المؤمنین گفت: چرا میبینم تو را که از سرت طیب و عطر میچکد و حال آنکه محرم ژولیده موى و خاک‏ آلود است، گفت من تهلیل و تلبیه گفتم براى عمره مفرده و وارد مکّه شدم و با من عیالم بود پس از عمره ‏ام فارغ شدم تا آنکه عصر روز ترویه شد تهلیل و تلبیه براى حج گفتم، گفت پس عمر دید: که دیروز از زنش و عطر متمتع و کامیاب شده، پس عمر در این موقع نهى از متعه کرد و گفت: به خدا قسم که خیال میکنید آزاد بگذارم بین شما و متعه را شما با زنانتان زیر درخت بید عرفه با آنها آمیزش و جماع کنید سپس بروید به قصد حج.

  الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏6، ص: 288

متن عربی

13- عن الأسود بن یزید، قال: بینما أنا واقف مع عمر بن الخطّاب بعرفة عشیّة عرفة فإذا هو برجل مرجّل شعره یفوح منه ریح الطیب، فقال له عمر: أ محرم أنت؟ قال: نعم. فقال عمر: ما هیأتک بهیأة محرم إنّما المحرم الأشعث الأغبر الأذفر. قال: إنّی قدمت متمتِّعاً و کان معی أهلی، و إنّما أحرمت الیوم. فقال عمر عند ذلک: لا تتمتّعوا فی هذه الأیام فإنِّی لو رخّصت فی المتعة لهم لعرّسوا بهنّ فی الأراک ثمّ راحوا بهنّ حجّاجاً.

أخرجه أبو حنیفة کما فی زاد المعاد لابن القیّم «4» (1/220) فقال: قال ابن حزم:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏6، ص: 288

و کان ما ذا؟ و حبّذا ذلک و قد طاف النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم على نسائه ثمّ أصبح محرماً، و لا خلاف أنّ الوطء مباح قبل الإحرام بطرفة عین، و اللَّه أعلم.

أخرجه أبو یوسف القاضی فی کتاب الآثار (ص 97) روایة عن أبی حنیفة، عن حمّاد، عن إبراهیم، عن عمر بن الخطّاب؛ أنّه بینا هو واقف بعرفات إذ أبصر رجلًا یقطر رأسه طیباً فقال له عمر: أ لست محرماً ویحک؟ فقال: بلى یا أمیر المؤمنین. قال: ما لی أراک یقطر رأسک طیباً؟ و المحرم أشعث أغبر. قال: أهللت بالعمرة مفردة و قدمت مکة و معی أهلی ففرغت من عمرتی، حتى إذا کان عشیّة الترویة أهللت بالحجّ، قال: فرأى عمر أنّ الرجل قد صدقه إنّما عهده بالنساء و الطیب بالأمس، فنهى عمر عند ذلک عن المتعة و قال: إذاً و اللَّه لأوشکتم لو خلّیت بینکم و بین المتعة أن تضاجعوهنّ تحت أراک عرفة ثمّ تروحون حجّاجاً.