یکی از راویان نقل می کند: رسول الله صلی الله علیه و اله را در حالی که ابو بکر و عمر و عثمان و علی و معاویه در پیشگاهش بودند، دیدم که مردی پیش او آمد. عمر گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و اله این مرد از ما عیبجویی و بد گویی می کند. و شاید رسول الله او را براند. او گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و اله، من عیبی در اینها نمی بینم، جز از این مرد – مرادش معاویه بود – پیغمبر فرمود: وای بر تو، نه مگر او از اصحاب من است؟ و این جمله را سه بار تکرار فرمود. سپس حربه ای بر داشت و به معاویه داد و فرمود: در سینه او بزن. او با خوردن این ضربه متنبه شد و با شتاب به خانه من آمد، و همان شب بیماری حناق گرفت و مرد، و این شخص راشد کندی بود.”(تاریخ ابن کثیر 140:8)
“امینی ” می گوید: تعجب دارم از نگهبانان ملت و پیشوایان مذهبی، که با این خوابهای پریشان و اظهارات بی اساس مردم را می فریبند و با دروغهای خود، صفحه تاریخ را سیاه می گردانند و گوش صحابه را از این دروغها آکنده می کنند، با به حساب آوردن “پسر هند باده گسار” در شمار بزرگان دین، ساحت قدس صالحان امت را بدین وسیله آلوده می کنند، و این مرد را با آنان در یک ریسمان می بندند، خدا جهل را نابود کند. کاش می دانستم این مردی که این شخص در خیال خود مجسم کرده، آیا خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله بوده، پیغمبری که” معاویه ” را می کوبیده و لعنت می فرستاده و زبان حال او در ” پسر هند ” کاملا تطبیق می کند، یا غیر آن بزرگوار بوده؟ همین جا منتظرباش تا پاسخ این رویا بشنوی، و من گمان ندارم و کاش می دانستم انگیزه عادلان صحابه که بر ” معاویه ” عیب می گیرند و با زبان تند او را به نقص منسوب می کنند، و در نمازها علنا علیه او دعا می کنند چه بوده و آیا اصولا رسول الله صلی الله علیه و اله اینان را از خود رانده و به ” معاویه ” حربه داده که بر سینه آنها بکوبد؟
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 129)