اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

موی پیامبر(ص)، امانت به معاویه

متن فارسی

ابن عساکر با اسنادی آورده است که ابو الحسن قرضی روایت کرده از ابو القاسم بن علاء، او از ابو بکر بن عبداله بن احمد بن عثمان بن خلف و او از ابو زرعه محمد بن احمد بن ابی عصمه و او از احمد بن علی و او از علی بن محمد فقیه و او از محرزبن عون و او از شبابه و او از محمد بن راشد و او از مکحول نقل کرده اند: “پیغمبر صلی الله علیه و اله دو چوبه تیر به معاویه داد و گفت: این دو تا تیر اسلام را بگیر و با اینها در بهشت با من دیدار می کنی. و هنگامی که معاویه وفات کرد، آن دو را با او به خاک سپردند. و زمانی که پیغمبر در منا سرخود را تراشید، از موی سرش به معاویه داد، و معاویه آن را نگه داشت و وقت مردن موها را بر دو چشم او قرار دادند و خدا داناتر است. “

“امینی ” می گوید: این سندها، همه باطل و غیر قابل اعتنا است. و با وجود این راوی اخیر مسند ندارد، چرا که حدیث ” مکحول دمشقی ” مرسل است و آن مرد از اصحاب نیست، و نام او را ” ابن سعد ” در طبقه سوم از تابعان اهل ” شام ” آورده اند و او از قدریان ضعیف و دروغگو است. و در اسناد روایت ” محمد بن راشد دمشقی ” دیده می شود که او گر چه اهل ورع و عبادت است، لکن حدیث کار او نبوده و احادیث منکر در روایت او بسیار دیده شده که شایسته است کنار گذاشته شود. و ” دارقطنی ” گفته است “: اعتبار دارد ” و ” ابن خراش ” گفته است “: حدیثش ضعیف است. ” از کسانی که در این احادیث دیده می شوند “، شبا به فزاری ” است که به نفع فرقه ” مرجئه ” تبلیغ می کرد “. احمد ” او را کنار گذاشته و حدیثش را ننوشته و هر چه بدو نسبت داده می شد، نمی پسندید “. ابو حاتم ” می نویسد: “حدیثش را می نویسند، لکن بدان احتجاج و استناد نمی شود “. ” ابو بکر اثرم ” از ” احمد بن حنبل ” نقل کرده که او از مبلغان “مرجئه ” بود. از او سخنی بدتر از این مطالب نیز روایت شده، از جمله اینکه این دعوت به ” مرجئه، ” حتی در عمل او هم دیده می شد. و این سخن زشتی است که نشنیدم کسی از راویان متهم به آن باشد. از او پرسیده اند “: چگونه است که از چنین کسی روایت کرده ای؟ ” جواب داده است “: من این سخنان را پیش از اینکه اطلاع از عقاید او پیدا کنم، آورده ام. ” این شخص، حتی پیش از همه این امور، اهل بیت پاک پیغمبر را دشمن می داشت و در هنگام تبلیغ، در حالی که فلج بود، از دنیا رفت. و در حلقه اسناد، افراد ناشناخته ای وجود دارند که در فرهنگها یادی از آنها نشده است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 126 – 127)

متن عربی

33- أخرج ابن عساکر «6» بالإسناد، قال: أنبأنا أبو الحسن القرضی، حدّثنا أبو القاسم بن العلاء، أنبأنا أبو بکر عبد اللَّه بن أحمد بن عثمان بن خلف، حدثنا أبو زرعة محمد بن أحمد بن أبی عصمة، حدّثنا أحمد بن علیّ، حدّثنا علیّ بن محمد الفقیه: حدّثنا محرز بن عون، حدّثنا شبابة عن محمد بن راشد عن مکحول، قال: دفع النبیُّ صلى الله علیه و آله و سلم إلى معاویة سهمین فقال: خذ هذین السهمین سهمی الإسلام فتلقّنی بهما فی الجنّة، فلمّا مات معاویة جعلا معه فی قبره، و لمّا حلق النبیُّ رأسه بمنى دفع إلى معاویة من شعره فصانه، فلمّا مات معاویة جعل شعر النبیِّ صلى الله علیه و آله و سلم على عینیه و اللَّه أعلم «7».

قال الأمینی: هذا الإسناد باطلٌ مزیّف، و هو مع ذلک غیر مسند الأخیر، إذ مکحول الدمشقی حدیثه مرسلٌ و الرجل لیس بصحابیّ، ذکره ابن سعد «8» فی الطبقة الثالثة من تابعی أهل الشام، و هو قدریّ ضعیف یدلِّس.

و فی الإسناد محمد بن راشد الدمشقی، و هو قدریُّ من أهل الورع و النسک و لم یکن الحدیث من صنعته، و کثر المناکیر فی روایته فاستحقَّ الترک. و قال الدارقطنی:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 127

یُعتبرُ به. و قال ابن خراش: ضعیف الحدیث «1».

و فیه شبابة الفزاری کان یدعو إلى الإرجاء و یقول به، ترکه أحمد و لم یکتب عنه و کان یحمل علیه و لا یرضاه، و قال أبو حاتم «2»: یکتب حدیثه و لا یحتجُّ به. و قال أبو بکر الأثرم عن أحمد بن حنبل: کان یدعو إلى الإرجاء و حکی عنه قولٌ أخبث من هذه الأقاویل قال: إذا قال فقد عمل بجارحته. و هذا قول خبیث ما سمعت أحداً یقوله، قیل له: کیف کتبت عنه؟ قال: کتبت عنه شیئاً یسیراً قبل أن أعلم أنّه یقول بهذا. و قبل کلّ هذا کان الرجل یبغض أهل البیت الطاهر، و مات بإصابة الدعوة علیه فلجاً «3».

 و فی الإسناد مجاهیل لا یُعرفون و لا یوجد لهم ذکرٌ فی المعاجم.