– در نامه ای که بهنگام انتصاب مالک اشتر به استانداری مصر به مردم آن سامان نوشته میفرماید: «از بنده خدا علی امیر المؤمنین، به ملتی که برای خدا و بهنگامی که در روی زمین به فرمان و به قانونش عمل نمیشد و حق او پایمال گشته بود بخشم آمدند بهنگامی که نظام و حاکمیت غیر اسلامی بر مردم نیک و بد و بر همه خلق چه مقیم و چه مسافر استیلا یافته بود و در
شرایطی که به هیچ دستور و قانون و رویه اسلامی پناه برده نمیشد و هیچ رویه و کار زشت و غیر اسلامی نبود که یکدیگر را از آن بر حذر دارند» «1».
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه وقتی به این نامه میرسد میگوید:
تأویل این قسمت برایم دشوار است. زیرا شک نیست که مردم مصر همان کسانی هستند که عثمان را کشتند. بنابراین وقتی امیر المؤمنین (ع) شهادت میدهد و تصریح مینماید که آنها برای خدا و بهنگامی که در روی زمین به فرمان و به قانونش عمل نمیشد بخشم آمده اند در حقیقت این مطلب را تصدیق و تصریح کرده است که عثمان به قانون خدا عمل نمیکرده و در برابر خدا عصیان میورزیده و به منکرات و رویه غیر اسلامی عمل مینموده است.
آنگاه سخن امام را آنطور که دلش خواسته تأویل کرده تأویلات پر تکلّف، ولی بدیهی است که چنین تأویلاتی نه بیان کننده حقیقت است و نه قابل استدلال و استناد.
بگذار ابن ابی الحدید با تکلّف و زحمت بسیار به تأویل این فرمایش امام (ع) بپردازد، اما با فرمایشات دیگرش چه خواهد کرد و با اظهار نظریات اصحاب پیامبر (ص) که شبیه فرمایشات امیر المؤمنین است و تعدادش به صدها میرسد؟ آیا امکان دارد که همه آنها را مثل این فرمایش مولای متقیان تأویل و تفسیر بی معنا و نامربوط کند؟!
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 110