اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

نظر ابن کثیر درباره حدیث اخوت

متن فارسی

این مطلب را نباید از یاد برد که نویسنده این کتاب علاقه مفرطی به افتراء و خلافگوئی دارد و تا سر حد انتحار در راه نسبت‏های دروغین و فحش‏ها و طنزهای بی‌دلیلش اصرار میورزد و لبه تیز همه این نسبتها و اکاذیب را تنها متوجه شیعه میسازد. بدین ترتیب کتابش بجای این که تنها کتاب تاریخ باشد. منطق زورگوئی و تعصبات قومی و فریادهای عاطفی ناشی از آنرا که موجب تیرگی و تاریکی نوشته و مانع سلامت نفس و باعث بهم زدگی روح اتفاق کلمه میگردد، ترویج میدهد.

از اینها بدتر دشمنی‌اش با اهل بیت علیهم السلام و بدگوئی و اظهار عداوتش نسبت به آنان تا جائی که هر گاه به فضیلتی دست یابد، یا نامی از یکی از آن بزرگان به میان آید، فضیلت را با طنز به نادرستی و نامشان را با حملات ناجوانمردانه، پاسخ میگوید.

گذشته از همه اینها، شیوه خاص اموی اوست که در نمونه‌های زیر باید یافت:
1- گوید: ابن اسحاق و سایر اهل سیر و تواریخ آورده‌اند که پیغمبر خدا (ص) بین خود و علی پیمان برادری افکند و احادیث فراوانی بدین مضمون رسیده که هیچکدامشان صحیح نیست زیرا اسناد همه ضعیف و متون آنها رکیک و نامعقول است (ج 7 صفحه 223 از کتاب مزبور)

و در صفحه 335 همان کتاب روایت را از طریق حاکم نقل کرده، آنگاه چنین میگوید: صحت این حدیث محل تأمل است.

پاسخ- خواننده محترمی که به صفحات 112، 125 و 174 کتاب ما مراجعه کند و بر طرق فراوان حدیث که همه صحیح و رجالش مورد وثوقند، واقف گردد و اتفاق أئمه‌ی حدیث و ارباب سیر و حفاظ احادیث را بر نقل و تصحیح این حدیث، بداند، بی‌ارزشی گفتار این مرد و میزان سقوط سخنش را از درجه صدق خواهد دانست. و متوجه میشود تأمل و تردید در حدیثی که هیچگونه جای تأمل و تردید نیست، از انگیزه‌ها و تمایلات ضد اهل بیتی ابن کثیر و از ریشه‌های تربیت اموی او در پایتخت امویان سرچشمه میگیرد و از تحریکات هوا پرستانه آنان آب میخورد.

و همین عوامل است که پیوسته او را در پذیرا شدن حقایق مربوط به مناقب و فضائل پیشوای مورد اتفاق امت بعد از پیامبر (ص)، دچار عیبجوئی و تردید کرده است. شما هم باید او را با هواپرستی‌اش بحال خود بگذارید.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 307

متن عربی

7- البدایة و النهایة «2»

لا تنسَ ما لهذا الکتاب من التولّع فی الفریة و التهالک دون القذائف و الشتائم و الطعن من غیر مبرّر، و إنَّ رمیّة «3» کلّ هاتیک الطامّات الشیعة لا غیرهم؛ و بذلک أخرج کتابه من بساطة التاریخ إلى هملجة التحامل، و النعرات القومیة «4»، و النزول على حکم العاطفة، إلى غیرها مما یوجب تعکیر الصفو و إقلاق السلام و تفریق الکلمة.

زد على ذلک محادّته لأهل البیت علیهم السلام و نصبه العداء لهم، حتى إذا وقف على فضیلة

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 308

صحیحة لأحدهم، أو جرى ذکر أوحدیّ منهم، قذف الأولى بالطعن و التکذیب و عدم الصحّة، و شنّ على الثانی غارة شعواء، کلّ ذلک بعد نزعته الأمویّة الممقوتة. و إلیک نماذج ممّا ذکر:

1- قال:

ذکر ابن إسحاق و غیره من أهل السیر و المغازی: أنَّ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم آخى بینه- یعنی علیّا- و بین نفسه،

و قد ورد فی ذلک أحادیث کثیرة لا یصحُّ شی‏ء منها لضعف أسانیدها و رکّة بعض متونها، قاله فی «1» (7/223)، و قال فی (ص 335)- بعد روایته من طریق الحاکم-: قلت: و فی صحّة هذا الحدیث نظر.

الجواب: إنَّ القارئ إذا ما راجع ما مرّ فی (ص 112- 125 و 174)، و وقف هناک على طرق الحدیث الکثیرة الصحیحة، و ثقة رجالها، و إطباق الأئمّة و الحفّاظ و أرباب السیر على إخراجه و تصحیحه، یعرف قیمة کلمة الرجل و محلّه من الصدق، و یعلم أن لا وجه للنظر فیه إلّا بواعث ابن کثیر، و اندفاعه إلى مناوأة أهل البیت، الناشئ عن نزعته الأمویّة، و المتربّی فی عاصمة الأمویِّین، المتأثِّر بنزعاتهم الأهوائیّة، لا ینقطع عن الوقیعة فی مناقب سیّد هذه الأمّة بعد نبیِّها المتسالم علیها، فدعه و ترکاضه مع الهوى.