از ابی عمر شیبانی نقل شده که گفت: عمر بن خطاب … را خبر دادند به مردی که هر روز روزه میگیرد پس عمر شروع کرد به زدن او با شلاق مخصوصش و میگفت: بخور ای دهری ای دهری. «1»
امینی (قدس الله سره) گوید: مرا گیج کرده این مورد نمیدانم بکدام یک از این دو نقل اعتماد کنم، آیا بر این روایت ابن جوزی را حدیث تازیانه یا بر نقل دیگرش در سیره عمر ص 146 از اینکه عمر همه روز روزه میگرفت، و طبری و جعفر فریابی در سنن روایت کرده و سیوطی از آن دو حکایت نموده در جمع الجوامع چنان چه در ترتیب او ج 4 ص 332 یاد شده که او پشت سر هم روزه میگرفت و در سنن بیهقی ج 4 ص 301 نقل شده که عمر بن خطاب همه روزه، روزه میگرفت پیش از آنکه بمیرد، و عبد الله بن عمر در آخرش عمرش هر روز روزه داشت و ابن کثیر آنرا در تاریخ خود ج 7 ص 135 یاد کرده و محّب طبری در الریاض ج 2 ص 38 روایت کرده آنرا و استدلال کرده به آن که هر روز روزه گرفتن بهتر است از یک روز گرفتن و یک روز خوردن.
و در اینجا منعی از این نیست در سنّت شریفه و منعی فهمیده نمیشود از ظاهر مثل قول آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله روزه نیست کسیکه هر روز روزه بدارد و قول او کسیکه همیشه روزه بدارد نه روزه گرفته و نه افطار کرده پس آن نازل شده بر روزه همیشگی است که مستلزم روزه گرفتن روزهای حرام (چون عید فطر و عید اضحی) که روزه آن حرام است یا بر دو صورت ضعیف و بی بنیه شدن و یا تفویت حقی را کردن و بدون اینها نهی از آن نیست چنانچه در صحیح مسلم ج 1 ص 319 و سنن بیهقی ج 4 ص 299 و بسیاری از کتب فقه و شرحهای مجموعههای حدیثی است و ابن جریر از ام کلثوم نقل کرده که به عایشه گفتند: تو روزه میگیری همه روز را و حال آنکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نهی کرد از روزه هر روز گفت: بلی شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نهی میکرد از روزه دوره سال و لیکن کسیکه روز فطر و روز قربان را افطار کند روزه دهر و سال را نگرفته است «1»
و نووی در شرح صحیح مسلم حاشیه ارشاد ص 51 گوید:
و در این روایات یاد شده در باب نهی از روزه سال و علماء اختلاف کردهاند در روزه سال پس علماء ظاهریه و اهل ظاهر معتقد شدهاند بمنع روزه دوره سال نظر بظواهر این احادیث قاضی و غیره او گویند و اکثر علماء معتقدند بجواز آن هر گاه روزهای نهی شده را روزه نگیرد و آن دو روز عید فطر و عید قربان و ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم ذی حجه برای آنهائی که در مکه هستند) و مذهب شافعی و اصحاب او اینست که روزه گرفتن دوره سال کراهتی ندارد اگر روز عید فطر و عید قربان و تشریق را بخورد و افطار کند بلکه آن مستحب است بشرطیکه ضرری باو نرسد و حقّی را تقویت نکند پس اگرزیانی وارد کند یا حقّی را ضایع کند پس مکروه است و استدلال کردهاند بحدیث حمزه بن عمرو و بخاری و مسلم آنرا روایت کردهاند که او گفت ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله من همه روزه پی در پی روزه میگیرم آیا در سفر هم روزه بگیرم، فرمود: اگر خواستی پس روزه بگیر، و این لفظ روایت مسلم است که آنحضرت او را وادار کرد بر روزه گرفتن پی در پی و اگر مکروه بود او را وادار بر آن نمیکرد خصوصا در سفر و ثابت شده از پسر عمر بن خطاب که او پی در پی روزه میگرفت و همینطور ابو طلحه و عایشه و مردم بسیاری از گذشتگان را که یاد نمودم گروهی از ایشانرا در شرح مهذب در باب روزه مستحبّی و از حدیث لا صام من صام الابد، روزه نیست کسیکه همیشه روزه باشد پاسخهائی دادند که یکی از آنها اینست که آن محمول بر حقیقت آنست باینکه با آن روز عید فطر و عید قربان و ایام تشریق را روزه بدارد و عایشه هم همین جواب را داده است.
و دوّم- اینکه آن محمول بر کسیستکه بسبب روزه دهر و پی در پی متضّرر و برایش زیان داشته باشد یا بسبب آن حقّی فوت شود و تائید میکند این را قول رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله: که تو توان و قدرت این را نداری پس روزه بگیر و افطار کن و بخواب و برخیز (برای عبادت) و از هر ماه سه روز روزه بگیر که حسنه و کار خوب ده برابر آن خواهد بود و این مثل روزه تمام عمر است.
و نهی هم خطاب بعبد الله بن عمرو بن عاص بوده و مسلم از او یاد کرده که او در آخر عمرش عاجز و ناتوان شد و پشیمان شد که چرا قبول نکرد رخصت افطار کردن روایتیکه او میدانست بزودی او ناتوان شود و حمزه بن عمرو را برقرار داشت برای آنکه میدانست او قدرتو توان روزه همه روز را همواره دارد بدون ضرر.
و سوّم- اینکه معنای لا صام اینست که او میابد از دشواری و زحمت آن آنچه را که غیر او میابد پس آن خیر است نه دعاء …
و گفت در شرح حدیث یکروز روزه بگیر و یگروز بخور علماء در آن اختلاف کردهاند، پس متولی از اصحاب ما و غیر او از علماء گویند آن افضل از پی در پی روزه گرفتن است برای ظاهر این حدیث و در کلام او اشاره بتفصیل روزه متوالی و تخصیص این حدیث است بعبد الله بن عمرو و کسی که در حکم اوست و تقدیر آن اینست که افضل از این نیست در حق تو و تائید میکند این را اینکه آنحضرت صلّی الله علیه و آله حمزه بن عمرو را نهی از هر روز روزه گرفتن نکرد و او را ارشاد و راهنمائی کرد او را بروز و روز و اگر افضل در حق تمام مردم بود، هر آینه او را ارشاد بآن کرده و برای او بیان نموده بود زیرا که تاخیر بیان از وقت حاجت جایز نیست و الله اعلم و خدا داناتر است.
و شخص کنجکاو و پژوهشگر بسیار میابد از این سخنان در لا بلای تالیفات امامان فقه و شارحین حدیث و از کسانیکه نقل شده از آن روزه عمر را، افراد زیر است:
1- عثمان بن عفان مقتول سال 35 هجری، استیعاب ج 2 ص 477.
2- عبد الله بن مالک ازدی متوفی 56/59، بدایه و نهایه ابن کثیر ج 8 ص 99، صفة الصفوه ج 2 ص 364.
3- اسود بن یزید نخعی متوفی 75، نهایه ج 9 ص 12.
4- ابو بکر بن عبد الرحمن قرشی متوفی 94، نهایه 9 ص 116
5- فقیه ابو خالد مسلم مخزومی متوفای 108، طبقات حفاظ ج 1 ص 235.
6- سعد بن ابراهیم مدنی متوفای 125، خلاصه التهذیب ص 113، شذرات الذهب ج 1 ص 173.
7- وکیع بن جرام متوفی 196، تاریخ بغداد ج 13 ص 47 شذرات الذهب ج 1 ص 282.
8- مصعب بن عبد الله بن زبیر متوفی 233، میزان الاعدال ج 3 ص 172.
9- محمد بن علی ابو العباس کرخی متوفای 343، المنتظم ج 6 ص 376.
10- ابو بکر نجاد شیخ حنبلیها در عراق متوفای 348 المنتظم ج 6 ص 390، نهایه ج 11 ص 234.
11- احمد بن ابراهیم نیشابوری متوفای 386، نهایه 11 ص 319.
12- ابو القاسم عبد الله بن احمد حربی متوفای 412 طبری ج 10 ص 382، ظم ج 8 ص 4.
13- ابو الفرج معدل احمد بن محمد متوفای 415، تاریخ بغداد ج 5 ص 67، نهایه 12- 18، المنتظم ج 8 ص 17.
14- ابو العباس احمد ابیوری متوفای 425، تاریخ بغداد ج 5 ص 51.
15- ابو عبد الله صوری محمد بن علی متوفای 441، تاریخ بغداد ج 3 ص 103، المنتظم ج 8 ص 143.
16- عبد الملک بن حسن متوفای 472، نهایه ج 12 ص 120
17- ابو البرکات یحیی انباری متوفای 552، نهایه 12 ص 237.
18- حافظ عبد الغنی مقدسّی متوفای 600، نهایه 12 ص 39.
19- فقیه محمود بغدادی حنبلی متوفای 609، شذرات الذهب ج 5 ص 39.
20- شیخ محی الدین نووی متوفای 677، نهایه 13 ص 279.
21- عبد العزیز بن دتف حنبلی بغدادی، شذرات ج 5 ص 184.
و این اتفاق ایشان نیست مگر برای آنکه جواز آنرا دانستند در شرع اسلام، تمام اینها را داشته باش و لکن برای تازیانه مخصوص همکاریست، برای خلیفه هم اجتهادش و شاید که این حکم را مختص باو دیده فقط نه مردم دیگر و گر نه پس دلیل و جهت زدن مردیکه متعبّد بروزه بوده با شلّاق مخصوصاش چیست.
«ان هذا لهو القصص الحق / به درستی که این هر آینه قصهها و حکایتهای راستی است.»«و لقد جئناهم بکتاب فصلناّه علی علم و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا / و هر آینه ما آوردیم ایشان را کتابی که تفصیل دادیم آنرا بر علم و نیست برای ایشان علمی باین موضوع و نیستند ایشان مگر آنکه گمان میکنند»، «و انّ الظّن لا یغنی من الحق شیئا، و به درستی که گمان بی نیاز نمیکند از حق چیزی را.»
ثمرات و نتایج این بحث:
این اندکی از بسیار است از چیزهائی را که ما بر آن اطلاع یافتیم از نوادر اثر در علم عمر و برای ما ممکن است اکنون که بیاوریم چندین برابر آنچه را که یاد کردیم لیکن ما اکتفا نمودیم بر این برای رعایت مقتضای حال و نزد ما بسیاریست که تقدیم میکنیم آنرا بخواننده در اجزاء آینده انشاء الله تعالی و آنچه خلاصه میشود از این بحث و پژوهش چند چیز است:
1- اینکه خلیفه علمش را از چند نفر از اصحاب پیامبر ص فرا میگرفت وقتیکه فاقد بود آنچه را که نزد ایشان بود از فقه و حال آنکه در میان ایشان افرادی بودند که معروف بعلم نبودند و ایشانند
1- عبد الرحمن بن عوف.
2- معاذ بن جبل.
3- عبد الله بن عباس.
4- زید بن ثابت.
5- عمار بن یاسر.
6- ابو عبیده جراّح.
7- عبد الله بن مسعود.
8- مغیره بن شعبه.
9- محمد بن مسلمه.
10- ابو موسی اشعری.
11- ابو سعید خدری.
12- ابّی بن کعب.
13- صهیب ابو یحیی.
14- ضحاک بن سفیان.
15- حمل بن نابغه.
16- عبد الله بن عمرو بن عاص.
17- ابو واقد لیثی.
18- زنی از قریش.
19- جوانی از جوانان انصار.
20- مردی گمنام و ناشناس.
21- برده ای سیاه.
22- پیره زنی از مدینه.
23- پیره مردی از هذیل.
24- مردی از بنی مدلج.
25- مردی شامی.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 455