اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

نظر صحابه و تابعین درباره سبقت اسلام آوردن حضرت علی(ع)

متن فارسی

1- انس بن مالک گوید: پیامبر( ص) دوشنبه مبعوث شد و علی روز سه شنبه آن اسلام آورد، و در تعبیر دیگر گوید: پیامبر  (ص )روز دوشنبه مبعوث شد و علی سه شنبه آن نماز گزارد.ترمذی در جامعش ج2،ص214 ، طبرانی، حاکم در مستدرکش ج3،ص112 ، ابن عبد البردر استیعاب ج3:ص32 ، ابن اثیر در جامع الاصول بنابر آنچه در تلیخص او تیسیرالوصول  ج3:ص271 آمده است، حمویی در فرائد السمطین باب 48 ، این حدیث را نقل کرده اند، و عراقی در التقریب بدان اشاره کرد و در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3،ص253 و تذکره السبط ص63 و سراج المنیر شرح جامع الصغیر ج2،ص424 و شرح المواهب ج1،ص241 یافت می شود.

2-  بریده اسلمی گوید: روز دوشنبه به پیامبر  (ص )وحی رسید و روز سه شنبه علی (ع )نماز گزارد. حاکم در مستدرک ج2،ص112 آنرا نقل کرده و اعتراف به صحتش نموده و ذهبی نیز آنرا پذیرفته است.

3- زید بن ارقم گوید: اول کسی که بخدا بعد از پیامبر (ص) ایمان آورد علی بن ابیطالب است، تاریخ طبری با دو سند صحیح که هر دو سند رجالش مورد وثوقند، مسند احمد ج4،ص368 ، مستدرک حاکم ج4،ص336 صحت آنرا اعتراف کرده اند و ذهبی آنرا پذیرفته است{کامل ابن اثیر ج2،ص22 }

4- زید بن ارقم گوید: اول کسی که با رسول خدا نماز گزارد علی (ع )بود، احمد و طبرانی بر طبق آنچه در مجمع هیثمی ج9،ص103آمده، این جمله را از او نقل کرده اند و هیثمی گوید: رجال احمد، همان رجال صحیحین است، و نیز ابو عمرو در استیعاب ج2،ص459آن را نقل کرده است.

5- زید بن ارقم گفته است: اول کسی که بعد از پیامبر خدا (ص )، بخدا ایمان آورد، علی بن ابیطالب بود  {الاستیعاب ج2:ص  45}

6-  عبد اله بن عباس گوید: اول کسی که نماز گزارد علی(ع ) بود .{جامع ترمذی ج2:ص215 ، تاریخ طبری ج2،ص241 با سندهای صحیح، کامل ابن اثیر ج2:ص22 ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدج3،ص256 }

 7- عبد اله بن عباس گوید : علی (ع ) را چهار خصلت بود که دیگران از آن محرومند: او اول مردی از عرب و عجم است که باپیامبر خدا(ص )به نماز ایستاد.{مستدرک حاکم  ج3،ص11 ، استیعاب ج2،ص457}  

8- عبد اله بن عباس گوید: مجاهد گفته است: اول کسی که با پیامبر (ص)  رکوع کرد علی بن ابیطالب بود و درباره او این آیه نازل گردید:«اقیموا الصلوه و ارکعوا مع الراکعین »ت{تذکره سبط ص8}

9- عبد اله بن عباس در سخنانش گفت: فرزند جگرخوار، از میان مردم شام، گروهی از اراذل و اوباش را برای مخالفت با علی بن ابیطالب، پسرعم و داماد پیامبر خدا و اولین مردی که با او نماز خواند، با خود همدست کرد .{کتاب صفین ابن مزاحم ص360، شرح ابن ابی الحدید ج1،ص504 ، حمیره الخطیب ج1،ص175 }

10- عبد اله بن عباس گوید: برای علی طلب غفران را خدای بزرگ در قرآن بر هر مسلمانی واجب کرده است آنجا که گوید:اللهم اغفر لنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان از این رو بر هر مسلمانی که بعد از علی به اسلام گرویده، واجب است برای علی استغفار کند{شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3،ص256}  

11- و نیز عبد اله بن عباس گوید: اول کسی که اسلام آورده، علی بن ابیطالب است .{الاستیعاب ج2،ص458 ، مجمع الزوائدج9،ص102}

12- باز از عبد اله بن عباس است: علی اول کسی بود که از میان مردم بعداز خدیجه رضی اله عنه، ایمان آورد .{استیعاب ج2:ص457}  و گوید: ابو عمرو- رضی اله عنه- گفته: این نسبت را احدی در صحت و وثاقت نقلش تردید ندارد و زرقانی در شرح المواهببه ج 1:ص242 صحت آن اعتراف کرده است .

 13-  ابن عباس در جانب زمزم در مکه سخن میگفت و ما نزد او بودیم هنگامیکه سخنش بپایان رسید مردی برخاست گفت: ای ابن عباس من مردی ازاهل حمص شام می باشم، از مردمی هستم که از علی بن ابیطالب رضوان اله علیه بیزاری جسته، او را لعن میکنند، ابن عباس گفت: خدا آنان رادر دنیا و آخرت لعن کند و عذاب خوار کننده ای برای آنها فراهم سازد.آیا بخاطر فاصله ای که از نظر انتساب با پیغمبر دارد؟ یا بخاطر اینکه او اولین مرد مسلمانی بود که در جهان بخدا و پیامبرش گروید؟و یا او اول کس بود که نماز گزارد و رکوع کرد و به کارهای نیک پرداخت؟ مرد شامی گفت بخدا سوگند اینان قرابت و سابقه ی اورا انکار نمی کنند چیزی که هست می پندارند او مردم را بکشتن داد… تا آخر حدیث {المحاسن و المساوی بیهقی  ج1،ص30}

 14-  عفیف گوید:  در زمان جاهلیت بمکه آمدم میخواستم برای خانواده ام از لباسها و عطریات مکه خریداری کنم، نزد عباس بن عبد المطلب که مرد بازرگانی بود نشسته بودم و به کعبه می نگریستم، درآن وقت خورشید در وسط آسمان در نهایت اوج خود بود ناگاه جوانی پدیدار شد، دیده بر آسمان گشود و در برابر کعبه ایستاد آنگاه دیری نپائید پسری آمد پهلوی او قرار گرفت و سپس مدتی نگذشت، که زنی آمد پشت سر آنها ایستاد. جوان رکوع کرد، پسر جوان و آن زن بااو به رکوع رفتند، جوان سر برداشت وآن دو سر برداشتند، جوان سجده کرد، پسر و زن هم بسجده افتادند. گفتم: ای عباس امر عظیمی روی داده عباس گفت: آری امر  عظیمی روی داده است. آیا میدانی این جوان کیست؟ گفتم: نه، گفت: این جوان محمد بن عبد اله پسر برادر من است. و آیا میدانی این پسرکیست؟ این پسر علی، برادرزاده من است، و آیا میدانی این زن کیست؟ این زن خدیجه دخت خویلد همسر آن جوان است، این برادر زاده من، بمن خبر داده است پروردگارش، پروردگار آسمان و زمین، او را به دینی که اظهار میکند، امر کرده است.بخدا سوگند در تمام روی زمین کسی جز این سه تن بر این دین نگرویده اند .{خصائص نسائی ص3، تاریخ طبری  ج2،ص21، ریاض النضره  ج2،ص158، استیعاب ج2،ص459 ،عیون الاثر ج1،ص93 ، کامل ابن اثیر ج2:ص22 ، سره الحلبیه ج1،ص288}

15-سلمان فارسی گوید: اول کسی که از این امت بر پیامبرش در حوض کوثر وارد شود اولین اسلام آورنده، علی بن ابیطالب رضی الله عنه خواهد بود.{ استیعاب  ج2،ص457 ، مجمع الزوائد ج9،ص 102 }و اشاره کرده که رجالش همه مورد وثوق اند و این راویان را در ردیف کسانی که اولین اسلام آورنده را علی بن ابیطالب معرفی می کنند، این عده بر شمرده اند .{اسکافی در رساله اش بر عثمانیه، ابو عمر در استیعاب، عراقی در شرح التقریب  ج1،ص85 ، قسطلانی در مواهب ج1،ص45 }

16-ابو رافع گوید: پیامبر (ص )روز دوشنبه ای که مبعوث شد، اول روز خودش نماز گزارد و آخر همان روز خدیجه و روز شنبه فردای آنروز علی (ع). این روایت را طبرانی طبق اظهار شرح المواهب ج1،ص240 و عیون الاثر ج1،ص92 نقل کرده است و با روایت قبلی هردو را در ریاض النضره ج2،ص158 و شرح ابن ابی الحدید ج3،ص258 می توان یافت.

17- ابو رافع گوید: علی (ع)  تا مدت هفت سال و چند ماه مخفیانه پیش از آنکه دیگری نماز گزارد بنماز می پرداخت. طبرانی، هیثمی در مجمع، ج9،ص103 و حمویی در فرائد باب 47 روایت فوق را نقل کرده اند  .

 18- از کسانی که روایت کرده اند علی بن ابیطالب (ع ) اولین مسلمان بود یکی ابوذر غفاری را نقل کرده اند .{استیعاب ج2،ص452 ،التقریب و شرح آن ج1،ص 85 مواهب اللدنیه  ج1،ص45 }

19- خباب بن الارت گوید: دیدم علی( ع ) را که پیش از دیگر مردم با پیغمبر (ص ) نماز میگزارد، او در آن روز بطور کامل بالغ شده بود. {رساله اسکافی، و در استیعاب ج2،ص452 خباب را در ردیف کسانی که اولین مسلمان راعلی روایت کرده اند برشمرده  ، و المواهب اللدنیه ج1،45}

 20- مقداد بن عمرو کندی، یکی از کسانی است که روایت اولین مسلمان بودن علی  (ع) را نقل کرده.  {استیعاب ج2،ص456 ، تقریب و شرح آن  ج1،ص85 ، مواهب اللدنیه ج1،ص45}  

 

 21- جابربن عبد اله انصاری گوید: پیامبر ( ص) روز دوشنبه مبعوث گردید و علی (ع)  روز سه شنبه نماز گزارد. {طبری ج2،ص211 ، کامل ابن اثیر ج2،ص22 ، شرح ابن ابی الحدید ج3،ص258 }و ابو عمرو، عراقی، قسطلانی جابر را از کسانی که اولین اسلام آورنده علی بن ابیطالب را معرفی کرده است، نام برده اند.

 22- ابو سعید خدری روایت کرده که علی بن ابیطالب اولین اسلام آورنده است .{استیعاب ج2،ص456، شرح تقریب  ج1،ص85، مواهب اللدنیه ، ج1،ص45

 23- حذیفه بن الیمان گوید: روزی که ما سنگ را پرستش میکردیم و مشروب می نوشیدیم، علی (ع ) چهارد ه ساله فرزندی بود که ایستاده شب و روز با پیامبر ( ص)  نماز می گزارد. در آن روز قریش پیامبر  (ص ) را نابخرد می خواندند و هیچکس جز علی (ع ) از او دفاع نمی کرد. {شرح نهج ابن ابی الحدید ج3،ص360 }

 24- عمر بن الخطاب یکی دیگر از این راویان است. عبد اله بن عباس گوید: شنیدم وقتی گروهی نزد عمر بودند، سخن ازسابقین در اسلام به میان آمد، عمر گفت: اما درباره علی شنیدم رسول خدا  (ص) سه خصلت درباره او می گفت، که بسیار آرزو می کردم یکی از آن خصلتها برای من بود. رسیدن به این آرزو از هر چه خورشید بر آن بتابد برای من محبوب تر است. من و ابو عبیده و ابوبکر و گروهی از اصحاب پیغمبر(ص) در نزد آن حضرت بودیم که دست به پشت علی رضی اله عنه می زد، و بدو می گفت: یا علی تو اول مومنی هستی که ایمان آورده و اول مسلمانی که به اسلام گرویده و نسبت تو به من، مانند هارون به موسی است .{ رساله اسکافی، مناقب خوارزمی، و شرح ابن ابی الحدیدج3،ص258 )

 25- عبد اله بن مسعود گوید: اول حدیثی که در امر پیامبر خدا (ص) دانستیم این بود که با بنی اعمامبه مکه آمدیم… آنگاه حدیث عفیف را که در صفحه قبل متذکر شدیم نقل کرده است. مراجعه کنید به رساله اسکافی .

26- از ابو ایوب انصاری، طبرانی روایت کرده که گفت:  اول الناس اسلاما علی بن ابیطالب (ع ) {شرح تقریب، ج1،ص85 ، شرح زرقانی  ج1،ص242}

 27- ابو مرازم یعلی بن مره کسی است که زرقانی در شرح المواهب ج1،ص242 ، او را یکی از آنان که علی را نخستین مسلمان می داند نام برده است.

28- هاشم بن عتبه مرقال به علی گفت: شما ای امیر مومنان از همه مردم نسبت به رسولخدا (ص ) نزدیکتر و سابقه ات از همه برتر و مقدم تر است .{کتاب نصر ص125 جمهره الخطب ج1،ص151}

29- در گفتاری از هاشم بن عتبه، در روز صفین آمده است که گفت: همانا امیر ما اول کسی است که با رسول خدا نماز خواند و داناترین فرد در دین خدا و مقدم از دیگران نسبت به رسول خدا است .{کتاب نصر ص403 ، تاریخ طبری ج6،ص24 ، کامل ابن اثیر  ج3،ص135}و این هاشم بن عتبه در روز صفین گفته است: پسر عم احمد بزرگوار که پیامبر از راه هدایت در او تجلی کرده است، او اولین تصدیق کننده اش، و اولین نمازگزاری است که تا حد درگیری سخت با کفار جنگیده است.

30- مالک بن حارثاشتر، در یکی از سخنرانی هایش گوید: با ما است پسر عم رسول خدا (ص )و شمشیری از شمشیرهای او، علی بن ابیطالب. او که با پیامبر (ص ) نماز گزارد و هیچ مردی در نماز گزاران با پیامبر بر او پیشی نگرفت . در همه دوران زندگی، از کودکی تا کهولت هیچگونه اثری از حالات کودکی وکوتاهی ها و لغزش های جوانی در او دیده نشده، او همیشه در دین خدا دانا و بحدود الهی عالم بوده است .{ کتاب نصر ص268 ، شرح ابن ابی الحدید ج1،ص584 ، جمهره الخطب ج1،ص 183}

31- عدی بن حاتم در سخنرانی اش خطاب به معاویه گوید: ما تو را می خوانیم به مردی که برترین این امت از نظر سابقه و بهترین آنان از لحاظ تاثیر در اسلام است بپیوندی.{ کتاب نصرص221  ، تاریخ طبری ج6،ص2  ، شرح ابن ابی الحدید ج1،ص344 } و در تعبیر ابن اثیر در کامل: پسر عم تو، سرور مسلمانان و از لحاظ سابقه از همه برتر است.

32- عدی بن حاتم در سخن دیگرش گوید: اگر او را بر شما فضیلت است، شما را یارای همانندی بااو نیست بنابراین یا تسلیم او گردید ویا در مقابلش پیکار کنید، بخدا سوگند اگر از لحاظ علم به کتاب و سنت بنگرید، او داناترین افراد به کتاب و سنت است، و اگر از لحاظ اسلام بررسی کنید، او برادر پیامبر خدا  (ص ) و سر سلسله اسلام است .{الامامه و السیاسه  ج1،ص103}

 33- محمد بن الحنفیه، سالم بن ابی الجعدگوید به محمد گفتم: آیا ابوبکر اسلامش از همه مقدم بود؟ گفت: نه .{ استیعاب ج2،ص458}و وقتی ثابت شد ابوبکر اولین مسلمان نبوده بی تردید اول مسلمان علی  (ع ) بوده است.

34- طارق بن شهاب احمسی در سخنانش آمده: آنگاه گفتم علی را، که اول مومنان در ایمان بخدا و پسرعم پیامبرش و وصی اوست، فرا خوانید، این برتر است… تا آخر {شرح ابن ابی الحدید ج1،ص76}  

 35- عبد اله بن هاشم مرقال در سخنرانی اش گوید: ایها الناس همانا هاشم در راه اطاعت پسر عم رسول خدا و اولین مومن به او، و  داناترین مردم در دین خدا، به جهاد پرداخت .{کتاب نصر  ص405}

 

36- عبد اله بن حجل گفت: ای امیر مومنان شما در میان ما اولین ایمان آورنده و آخرین کسی هستی که تادم آخر با پیامبر (ص ) همدم بوده ای .{الامامه و السیاسه ج1،ص103  کتاب نصر}

37- ابو عمره بشیر بن محصن در اجتماعی از اصحاب علی و معاویه گفت: سرور ما  علی  (ع )  از همه خلق از لحاظ فضیلت، و دینداری، و سابقه در اسلام، و نزدیکی با پیامبربه امر خلافت شایسته تر است  {کتاب نصر ص210 }

38- عبد اله خباب بن الارت- ابن قتیبه درباره اش گوید: گروهی از خوارج که بر علی (ع) خروج کرده بودند در حال حرکت به مردی که زنش را بر الاغی سوار کرده و آنرا هدایت میکرد، رسید ند در آنوقت او، رود فرات را عبور میکرد به او گفتند: کیستی تو؟ گفت: مردی از مومنانم، گفتند: درباره علی بن ابیطالب (ع) چه میگوئی؟ گفت میگویم او امیر مومنان بود و نخستین کسی است که بخدا و رسولش ایمان آورد، گفتند:  نامت چیست؟ گفت:  من عبد الله بن خباب بن الارت یکی از صحابه رسول خدا یم  (الامامه و

  السیاسه ج1،ص122)  

 39- عبد اله بن بریده گوید: از مردان اولین کسیکه اسلام آورد علی بن ابیطالب است و آنگاه گروه سه نفری: ابوذر، بریده و یکی از پسر عموهای ابوذر می باشند.این حدیث را محمد بن اسحاق مدنی در جلد اول مغازی نقل کرده است.

40- محمد بن ابی بکر- در قسمتی از نامه ای که به معاویه نوشت، چنین آمده است:

نخستین کسی که اسلام را پذیرفت و بدرگاه خدا رو آورد و تصدیق و موافقت رسول خدا (ص)  را نموده و اسلام آورده و تسلیم او گردید، برادر و پسر عمش علی بن ابیطالب بود…. تا آنجا که گوید: او از میان همه مردم، در اسلام مقدم و در اندیشه راستگوتر بود…. تا آنجاکه گوید:وای بر تو ای معاویه  تو خود را با علی همطرازمیدانی و حال آنکه او وارث پیامبر (ص)  و وصی او، و پدر فرزندانش، و اولین پیروانش بود، و او آخرین کسی است که با پیامبر (ص) ملاقات داشت، پیامبر اسرار خود را با او در میان نهاد و در کار خود تنها او را شریک گردانید.{ کتاب صفین ص115،جمهره الخطب ج1،ص149}

41- عمرو بن حمق به علی (ع) گفت: من برای پنج خصلت بشما ارادت میورزم و شما را دوست دارم: شما پسر عم رسول خدا (ص)، و اول مؤمن به او، (و در تعبیر دیگر اولین اسلام آورنده) و پدر فرزندان پیامبر (ص)، در میان ما هستی و از نظر جهاد بزرگترین مردان مهاجر میباشی (کتاب صفین 115، جمهرة الخطب 1/149).
اشعار پیرامون اولین مسلمان
42- سعید بن قیس همدانی در صفین با این سخنش رجز میخواند: «1» اینست علی، پسر عم مصطفی، اول اجابت کننده دعوت او، این امامی است که راهش از ضلالت جدا است «2».
43- عبد اللّه بن ابی سفیان در پاسخ ولید این دو بیت را خواند:
صاحب اختیار امت بعد از محمد علی است که در همه احوال ملازم او بود.
او حقا وصی رسول خدا، داماد او و اول کسی است که نماز خواند و روی موافق نشان داد (مراجعه کنید رساله اسکافی) و نیز حافظ کنجی در کفایه 48 از فضل بن غباس آنرا نقل کرده است.
44- خزیمة بن ثابت انصاری یکی دیگر از این شعرا است، عراقی او را در شرح التقریب 1/85 و زرقانی در شرح المواهب 1/242 از کسانی که علی (ع) را اول الناس اسلاما میداند، بر شمرده و گفته اند شعر زیر را «مرزبان» از او درباره علی انشاد کرده است:
آیا او اول کس نبود که به قبله شما نماز گزارده و آیا او داناترین مردم به کتاب و سنت نیست؟
اسکافی در رساله اش اشعاری از خزیمة بن ثابت بنابر آنچه در شرح ابن-
ابی الحدید 3/259 آمده است، نقل کرده که در زیر آورده میشود:
«او در میان خاندانش تنها وصی پیامبر و از روز نخست یکه سوار این میدان بوده است»
«بخدای ذو المنن سوگند جز نخبه زنان (خدیجه)، او اول کسی است که بین همه مردم، نماز گزارده است».
این دو بیت شعر را حاکم در مستدرک 3/114 با دو بیت قبلی اش باین مضمون ذکر کرده:
«وقتی ما با علی بیعت کردیم دیگر ابو الحسن ما را از فتن و حوادثی که بیم آنها را داریم، کافی است».
«او را برترین مردم، نسبت بمردم و حاذقترین آنان نسبت به کتاب و سنت یافتیم «1».»
45- کعب بن زهیر یکی دیگر از این شاعران است. زرقانی در شرح المواهب 1/242 از قصیده او در مدح امیر المؤمنین این ابیات را آورده است.
علی مردی است آزموده و در کارهای شایسته معروف.
او داماد پیغمبر و بهترین همه مردم است و هر کس بدو افتخار کند مفتخر است.
او وقتی همه مردم کافر بودند قبل از دیگران با پیامبر امی نماز گزارد «2».
46- ربیعة بن حارث بن عبد المطلب. گروهی از بزرگان ابیاتی به او نسبت داده و عده ای این ابیات را ذکر کرده و به دیگران نسبت داده اند و ابیات اینست:
من به فکرم نمیرسید این امر (امر خلافت) از بنی هاشم و آنگاه از شخص ابی الحسن، عدول کند.
آیا او اول کسی نبود که به قبله آنان نماز گزارد و آیا او از همه به کتاب و سنت داناتر نیست؟
و آیا او آخرین فردی نبود که از پیغمبر مفارقت کرد؟ و آیا او نبود که جبرئیل در غسل و کفن پیامبر او را مدد کرد؟
«بی شک او همه آنچه خوبان دارند را یک جا دارد در عین حال هیچکدام از مزایای او را دیگران ندارند»
«ما نمیدانیم این چه گرفتاری است که شما را از او باز داشته! همانا بیعت شما روز سقیفه آغاز فتنه و فساد بود»
اسکافی در رساله اش تنها بیت نخست را آورده و آنرا به ابی سلیمان بن حرب بن امیة بن عبد شمس، در وقت بیعت ابی بکر، نسبت داده است. (شرح ابن ابی الحدید 3/259)
47- فضل بن ابی لهب در قصیده ولید بن عقبه چنین سروده است:
«بهترین مردم بعد از محمد، مراقب و همکار او در امر بمعروف و نهی از منکر»
«فرد برگزیده او در خیبر، و نماینده اش در اعلام آیات برائت از مشرکان برتر از ابو بکر»
«اول کسی که نماز گزارد، داماد پیامبر و اول کسیکه گمراهان را در بدر بجای خود نشانید.»
«این شخص نیک سیرت علی است و کیست که بر او فائق آید، ابو الحسن صاحب عهد و قرابت و دامادی پیامبر»
48- مالک بن عبادة الغافقی هم پیمان حمزة بن عبد المطلب در اشعارش گوید:
«علی (ع) را دیدم که چون او را فرا خوانند، فرصت لباس پوشیدن و عمامه سر نهادن بخود نمیدهد»
«او اول مسلمان و اول کسی است که در اسلام نماز خوانده، روزه گرفته و لا اللّه الا اللّه گفته است.»
49- ابو الاسود دؤلی، در حالیکه طلحه و زبیر را تهدید میکند گوید:
«همانا علی (ع) شیرمردی است که شیران معرکه به او مانند.»
«آخر نه او اول عبادت پیشگان مکه بود، در روزی که احدی خدا را نمی پرستید؟ «1»»
50- جندب بن زهیر در روز صفین در رجز خود چنین میگفت:
«این علی است که در حقیقت مشعل هدایت است پروردگارا نگهدارش و تباهش مساز.»
«اوست که تنها از تو می ترسد تو هم او را بر افراز و ما او را علیه دشمنانش مدد کردیم.»
«او داماد پیامبر مصطفی و اول پیرو اوست و اول کسی که با او بیعت کرد و از او تبعیت نمود «2»»
51- زفر بن یزید بن حذیفة الاسدی گوید:
اطراف علی (ع) را داشته باشید و بیاری اش برخیزید، او وصی است و در اسلام نخستین نخستین.»
«اگر از یاری اش در میان حوادث دست بدارید در زمین خود دیگر حق حرکت نخواهید داشت.»
52- نجاشی فرزند حارث بن کعب گوید:
«به آن شخص گمراهی که طالب نجات باشد و به کسی که فاسد را بجای کامل گرفته است.»
«شما پسر هند و طرفدارانش را مانند علی (ع) تصور کردید آیا حیا نمیکنید؟»
«حیا، از اولین مرد مسلمان بعد از پیامبر (ص)، کسی که در میان همه عالمیان او تنها پیامبر را پاسخ گفت.»
«داماد رسول و کیست مانند او، روزی که از شدت ترس جوانان پیر میگردند»
53- جریر بن عبد اللّه البجلی گوید:
«درود پروردگار بر احمد فرستاده خدائی که نعمت را بر ما تمام کرد.»
«و درود بر پاکیزگان پس از او، خلیفه قائم ما، که از او مدد میگیرد.»
«مقصودم علی (ع) وصی پیامبر است که خداوند گمراهان امت را از او دور میسازد.»
«علی (ع) که دارای فضیلت و سبقت در دین و کرامات است و از اهل بیت است نه دیگران.»
54- عبد اللّه بن حکیم تمیمی گوید:
«زبیر و طلحه، بعد از آنکه بیعت خود را شکستند، ما را به بیعت خود فرا خواندند.»
«گفتیم: ما دیگر بیعت خود را کرده ایم، اگر شما عهد شکنید، باید از راه ما بدر روید، آیاشما بیعت علی (ع) را که اسلامش بر همه شما مقدم است، می شکنید؟»
55- عبد الرحمن بن حنبل (جعل) جمحی، هم پیمان قبیله بنی المجمع گوید:
«بجانم سوگند، اگر با کسی که محافظ دین و معروف به پاکدامنی و توفیق
است، بیعت کنید.»
«کسیکه از هر کار زشتی دامنش پاک است، بزرگواری سپید چهره؛ بسیار راستگو و از دیر باز بخدا مومن.»
«یعنی ابا الحسن، پس بدین بیعت خوشنود باشید و با او بیعت کنید که او گفتارش مانند کسانی که پر از عیب اند، نیست.»
«علی، وصی مصطفی و وزیر اوست و اول کسی است که در نزد خدا نماز گزارد و پرهیزکاری کرد «1»».
56- ابو عمرو، عامر شعبی کوفی گوید: اول کسی از مردان که اسلام پذیرفت علی بن ابیطالب (ع) بود که در آن زمان نه ساله بود. (رساله اسکافی چنانکه در شرح ابن ابی الحدید 3/260 آمده است.)
57- ابو سعید حسن بصری گوید: بعد از خدیجه، علی اول کسی است که اسلام آورد. این روایت را احمد از عبد الرزاق، از معمر، از قتاده، از حسن بصری نقل کرده است. و اسکافی آنرا در رساله ای که از عبد الرزاق دارد بر طبق شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 3/260 روایت کرده است:
روزی عده ای از تابعین نزد حسن بصری بودند و نام علی بن ابیطالب (ع) به میان آمده بود حجاج که در مجلس حاضر بود به حسن گفت: تو در این باره چه می گوئی؟ حسن گفت: من چه گویم، او اول کسی است که بر قبله نماز گزارد و دعوت رسول خدا را اجابت کرد و برای علی (ع) نزد پروردگارش مقام بلندی است. و او نسبت به رسول خدا، قرابت و نزدیکی دارد. و برای او سوابقی است که کسی نمی تواند آنها را انکار کند.
حجاج بشدت خشمگین شد، از تخت امارتش برخاست و به خانه رفت.
مردی به حسن گفت: چرا هیچگاه ندیده ایم تو علی (ع) را مدح و ثنا گوئی؟
گفت: من چگونه به اینکار اقدام کنم در حالیکه از شمشیر حجاج خون می ریزد.علی اول کسی است که اسلام آورد و این تنها ثنای علی (ع)، شما را کافی است. (رساله اسکافی بر طبق شرح ابن ابی الحدید 3/258)

58- امام محمد بن علی الباقر (ع) فرماید: اول من آمن باللّه علی بن ابیطالب و هو ابن احدی عشرة سنة. (شرح ابن ابی الحدید 3/260)
59- قتاده بن دعامة الاکمه البصری گوید: علی بعد از خدیجه اول کسی است که اسلام را پذیرفت. و چنانکه یاد شد این روایت را احمد نقل کرده و قسطلانی او را در شمار معتقدان به آن آورده است. (مواهب 1/45. شرح مواهب 1/242.)
60- محمد بن مسلم معروف به ابن شهاب «1»، قسطلانی او را در مواهب 1/45 در شمار آورده و زرقانی در شرحش 1/242 او را از طرفداران این عقیده که علی (ع) اول کسی است که اسلام آورده، نام برده است.
61- ابو عبد الله محمد بن المنکدر مدنی گوید: علی اول من اسلم، «علی (ع) اول کسی است که اسلام آورد.» (تاریخ طبری 2/212، کامل ابن اثیر 2/22.)
62- ابو حازم سلمة بن دینار مدنی گوید: علی اول من اسلم (تاریخ طبری 2/213، کامل ابن ایثر 2/22).
63- ابو عثمان ربیعة بن ابی عبد الرحمن مدنی گوید: علی اول من اسلم (تاریخ طبری 2/213، کامل ابن اثیر 2/22).
64- ابو النصر محمد بن سائب الکلبی گوید: علی اول من اسلم و او در وقت اسلام آوردن نه ساله بود. (تاریخ طبری 2/213، کامل ابن اثیر 2/22.)
65- محمد بن اسحاق گوید: اول مردی که به رسول خدا (ص) ایمان آورد و با او نماز گزارد و او را در آنچه از جانب خدای بزرگ آورده بود، تصدیق کرد، علی بن ابیطالب (ع) بود. که در آن روز فرزندی ده ساله بود «2». و یکی از نعمتهائی که خدا بر علی بن ابیطالب (ع) ارزانی داشت، اینستکه از اسلام، در دامان
پیغمبر (ص) پرورش یافت.
و گوید: پاره ای از اهل علم متذکر شده اند که رسول خدا (ص) در هنگام نماز به سوی شعاب مکه خارج می شد، و علی بن ابیطالب پنهان از دید عموی پیامبر ابی طالب و عموهای دیگر و سایر اقوامش بیرون شده، نمازهای خود را با او در آنجا می گزارد. و در آخر روز به مکه باز می گشتند و بدین ترتیب مدتی دراز، عمل کردند تا آنگاه پس از دیر زمانی، روزی ابو طالب متوجه کار آنها شد، در حالیکه هر دو بنماز ایستاده بودند به پیامبر (ص) گفت: برادر زاده! این چه دینی است؟ …
تا آخر حدیث.
(تاریخ طبری 2/213، سیره ابن هشام 1/264، 265، سیره ابن سید الناس) 1/93، کامل ابن اثیر 4/22، شرح ابن ابی الحدید 3/260، سیره حلبیه 1/287.)
66- جنید بن عبد الرحمن گوید: از «حوران» به «دمشق» برای دریافت عطایم آمده بودم، نماز جمعه را خوانده و از «باب الدرج» بیرون می شدم که پیرمردی را که ابو شیبه القاص می گفتند، دیدم برای مردم داستان می گفت. او مردم را ترغیب بدین می کرد و ما تحت تأثیرش واقع شده بودیم، می ترسانید و ما گریان می شدیم وقتی سخنش بپایان رسید، گفت بیائید مجلس را به لعن ابو تراب پایان دهیم.
آنگاه همه به لعن ابو تراب پرداختند.
کسی که پهلوی من بود رو به من کرد من او را گفتم: ابو تراب کیست؟ او گفت: علی بن ابیطالب ابن عم رسول خدا (ص) و شوهر دخترش و اول کسی از مردم که اسلام آورده و پدر حسن و حسین.
گفتم: این قصه گو، کار درستی نکرد! آنگاه بزودی رفتم و ریش و موی سرش را که خیلی هم بلند بود بدست گرفتم و سیلی های محکمی بر او زده سرش را سخت به دیوار کوفتم فریادش بلند شد، خدمه مسجد جمع شدند عبایم را بگردنم افکنده مرا کشان کشان آوردند تا بر هشام بن عبد الملک وارد کردند، در آن حال ابو شیبه در پیشاپیش من فریاد زد: یا امیر المؤمنین! داستان گوی تو، و قصه پرداز پدران و
اجدادت را ببین امروز بر او چه مصیبت بزرگی گذشته است؟
هشام گفت: چه کسی با تو چنین کرد؟ گفت: این مرد!! هشام که در حضورش رجال و أشراف نشسته بودند، رو به طرف من کرد و گفت: ای أبا یحیی! تو چه وقت آمدی؟ گفتم: دیروز آمدم، و امروز سر راه بودم که بر امیر المؤمنین وارد شوم، در نماز جمعه گیر افتادم، نماز را خواندم و از باب الدرج که بیرون می شدم، این پیرمرد ایستاده بود قصه می گفت، من هم نشستم و بگوش دادن پرداختم او خواند و ما شنیدیم، گاهی مردم را به هیجان و نشاط و گاهی به ترس و بیم می انداخت. بعد دعا کرد و ما آمین گفتیم، و در آخر سخنش گفت: بیائید مجلس را به لعن ابو تراب پایان دهیم، پرسیدم: ابو تراب کیست؟ گفتند: علی بن ابیطالب. أولین مسلمان، پسر عم رسول خدا، پدر حسن و حسین و همسر دخت پیامبر خدا.
بخدا سوگند یا امیر المؤمنین! اگر در آنچه گفت می دانستم پشت گرمی اش به قرابت با شما است و به اتکاء شما چنین لعنی را مرتکب شده من غیر از عملی که با او کردم کار دیگری انجام نمی دادم. آیا من چگونه می توانم برای داماد پیغمبر خدا و همسر دخترش خشم نگیرم؟ هشام گفت: او بد غلطی کرده است. (تاریخ ابن عساکر 3/407)
این بود پاره ای از نصوص نبوی و سخنان مأثور از امیر المؤمنین و صحابه و تابعین در اینکه علی (ع) اول مسلمان بوده است، و تعداد این نصوص بالغ بر یکصد نص می شود، علاوه بر اینها در جلد 2/276 همین کتاب متذکر شدیم که امیر المؤمنین پیشتاز این امت است، همه اینها را ضمیمه می کنیم با آنچه در جلد 2/306 نیز بدان اشاره کردیم که آن حضرت صلوات اله علیه صدیق (بسیار راستگوی) این امت است و اوست صدیق اکبر. با این حال آیا شما مجوزی برای مکابره و جدال ابن کثیر در برابر این حقیقت ثابت که می گوید: روایت شده او اول مسلمان است …، می توانید پیدا کنید.
اگر مطلبی به این وضوح، صحیح نباشد دیگر چه چیز می تواند صحیح باشد.
و اگر این همه احادیث صحت ندارد پس چه ارزشی برای کتابهای مشتمل بر این احادیث است.
کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ
«1».
این مرد را ملاحظه کردید، چگونه سخنان و تصریحات عده کثیری را که بحکم حافظان ثبت و سخت گیر در امر حفظ احادیث، همه آنها صحیح است، با یک جمله شکننده رد می کند، ولی در مقابل هر مطلبی را که میلش اقتضا کند، برای اثبات آن به هر گونه روایتی اعم از روایات مرسل، روایات تقطیع شده، روایات آحاد و روایات افراد مجهول، و روایات کسانی که اصلا وجود خارجی ندارند، اعتماد و استدلال می کند!

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 317

متن عربی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 317

 

رأی الصحابة و التابعین فی أوّل من أسلم:

1-

أنس بن مالک، قال: نُبِّئ- بُعث- النبیُّ صلی الله علیه و سلم یوم الإثنین، و أسلم علیٌّ یوم الثلاثاء- و فی لفظ له-: بُعث رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم یوم الإثنین و صلّی علیٌّ یوم الثلاثاء.

أخرجه «2»: الترمذی فی جامعه (2/214)، الطبرانی، الحاکم فی المستدرک (3/112)، ابن عبد البرّ فی الاستیعاب (3/32)، ابن الأثیر فی جامع الأصول کما فی تلخیصه تیسیر الوصول (3/271)، الحمّوئی فی فرائد السمطین الباب ال (47)، و أوعز إلیه العراقی فی التقریب (1/85)، و یوجد فی شرح ابن أبی الحدید (3/258)، تذکرة السبط (ص 63)، السراج المنیر شرح الجامع الصغیر (2/424)، شرح المواهب (1/241).

2-

بُریدة الأسلمیّ، قال: أُوحیَ إلی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یوم الإثنین، و صلّی علیٌّ یوم الثلاثاء. أخرجه الحاکم فی المستدرک «3» (3/112) و صحّحه هو و أقرّه الذهبی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 318

3-

زید بن أرقم قال: أوّل من أسلم مع رسول اللَّه علیّ بن أبی طالب.

تاریخ الطبری بإسنادین صحیحین رجالهما ثقات، مسند أحمد (4/368)، مستدرک الحاکم (3/136) و صحّحه هو و أقرّه الذهبی، الکامل لابن الأثیر (2/22) «1»

.

4-

زید بن أرقم، قال: أوّل من صلّی مع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم علیٌّ.

أخرجه أحمد «2» و الطبرانی «3» کما فی مجمع الهیثمی (9/103) و قال: رجال أحمد رجال الصحیحین، أبو عمر فی الاستیعاب «4» (2/459).

5-

زید بن أرقم، قال: أوّل من آمن باللَّه بعد رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم علیُّ بن أبی طالب. الاستیعاب (2/459).

6-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال: أوّل من صلّی علیٌّ.

جامع الترمذی (2/215)، تاریخ الطبری (2/241) بإسناد صحیح، الکامل لابن الأثیر (2/22)، شرح ابن أبی الحدید (3/256) «5».

 

7-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال: لعلیٍّ أربع خصال لیست لأحد: هو أوّل عربیٍّ و أعجمیٍّ صلّی مع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم …

مستدرک الحاکم «6» (3/111)، الاستیعاب «7» (2/457).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 319

8- عبد اللَّه بن عبّاس،

قال مجاهد: إنّه قال: أوّل من رکع مع النبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم علیُّ ابن أبی طالب، فنزلت فیه هذه الآیة: (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ

) «1»). تذکرة السبط «2» (ص 8).

9-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال فی خطبة له: إن ابن آکلة الأکباد قد وجد من طغام أهل الشام أعواناً علی علیِّ بن أبی طالب، ابن عمّ رسول اللَّه و صهره، و أوّل ذَکَرٍ صلّی معه.

کتاب صفِّین لابن مزاحم (ص 360)، شرح ابن أبی الحدید (1/504)، جمهرة الخطب (1/175) «3»

.

10-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال: فرض اللَّه تعالی الاستغفار لعلیّ فی القرآن علی کلّ مسلم، بقوله تعالی: (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ

) «4». فکلُّ من أسلم بعد علیٍّ فهو یستغفر لعلیٍّ. شرح ابن أبی الحدید «5» (3/256).

11-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال: أوّل من أسلم علیُّ بن أبی طالب.

الاستیعاب «6» (2/458)، مجمع الزوائد (9/102).

12-

عبد اللَّه بن عبّاس، قال: کان علیٌّ أوّل من آمن من الناس بعد خدیجة.

الاستیعاب «7» (2/457)

 

و قال: قال أبو عمر رحمه الله: هذا إسنادٌ لا مطعن فیه

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 320

لأحد، لصحّته و ثقة نَقَلَته.

و صحّحه الزرقانی فی شرح المواهب (1/242).

13-

کان ابن عبّاس بمکّة یحدِّث علی شفیر زمزم و نحن عنده، فلمّا قضی حدیثه قام إلیه رجلٌ، فقال: یا ابن عبّاس، إنّی امرؤٌ من أهل الشام من أهل حمص، إنَّهم یتبرَّون من علیّ بن أبی طالب- رضوان اللَّه علیه- و یلعنونه. فقال: بل لعنهم اللَّه فی الدنیا و الآخرة و أعدَّ لهم عذاباً مهیناً، أ لِبُعد قرابته من رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم و أنَّه لم یکن أوّل ذکران العالمین إیماناً باللَّه و رسوله؟ و أوّل من صلّی و رکع و عمل بأعمال البرّ؟ قال الشامی: إنَّهم و اللَّه ما یُن کرون قرابته و سابقته، غیر أنَّهم یزعمون أنّه قتل الناس.

المحاسن و المساوئ للبیهقی «1» (1/30).

14- عفیف، قال: جئت فی الجاهلیّة إلی مکّة و أنا أرید أن ابتاع لأهلی من ثیابها و عطرها، فأتیت العبّاس بن عبد المطّلب و کان رجلًا تاجراً. فأنا عنده جالسٌ حیث أنظر إلی الکعبة، و قد حلّقت الشمس فی السماء فارتفعت و ذهبت، إذ جاء شابٌّ فرمی ببصره إلی السماء، ثمَّ قام مستقبل الکعبة، ثمَّ لم ألبث إلّا یسیراً حتی جاء غلامٌ فقام علی یمینه، ثمَّ لم یلبث إلّا یسیراً حتی جاءت امرأةٌ فقامت خلفهما، فرکع الشابُّ، فرکع الغلام و المرأة، فرفع الشابُّ فرفع الغلام و المرأة، فسجد الشابُّ فسجد الغلام و المرأة.

فقلت: یا عبّاس أمر عظیم. قال العبّاس: أمرٌ عظیمٌ، أ تدری من هذا الشابُّ؟ قلت: لا. قال: هذا محمد بن عبد اللَّه ابن أخی، أ تدری من هذا الغلام؟ هذا علیٌّ ابن أخی، أ تدری من هذه المرأة؟ هذه خدیجة بنت خویلد زوجته، و إنَّ ابن أخی هذا أخبرنی أنَّ ربّه ربّ السماء و الأرض أمره بهذا الدین الذی هو علیه، و لا و اللَّه ما علی الأرض کلّها أحدٌ علی هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة.

خصائص النسائی (ص 3)، تاریخ الطبری (2/212)، الریاض النضرة (2/158)،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 321

الاستیعاب (2/459)، عیون الأثر (1/93)، الکامل لابن الأثیر (2/22)، السیرة الحلبیّة (1/288) «1».

15-

سلمان الفارسیّ، قال: أوّل هذه الأمّة وروداً علی نبیّها الحوض أوّلها إسلاماً علیّ بن أبی طالب رضی الله عنه.

الاستیعاب (2/457)، مجمع الزوائد (9/102) و قال: رجاله ثقات. و عدّه الإسکافی فی رسالته علی العثمانیة، و أبو عمر فی الاستیعاب، و العراقیّ فی شرح التقریب (1/85)، و القسطلانی فی المواهب (1/45) ممّن روی أنّ علیّا أوّل من أسلم «2»

.

16-

أبو رافع، قال: صلّی النبیُّ صلی الله علیه و سلم أوّل یوم الإثنین، و صلّت خدیجة آخره، و صلّی علیٌّ یوم الثلاثاء من الغد.

أخرجه «3» الطبرانی کما فی شرح المواهب (1/240)، عیون الأثر (1/92)، و تجده و سابقه فی الریاض النضرة (2/158)، شرح ابن أبی الحدید (3/258).

17-

أبو رافع، قال: مکث علیٌّ یصلّی مستخفیاً سبع سنین و أشهراً قبل أن یصلّی أحدٌ.

أخرجه «4» الطبرانی، الهیثمی فی المجمع (9/103)، الحمّوئی فی الفرائد الباب ال (47).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 322

18- أبو ذرّ الغفاریّ، عُدَّ ممّن روی أنّ علیّ بن أبی طالب أوّل من أسلم.

الاستیعاب (2/456)، التقریب و شرحه (1/85)، المواهب اللدنیّة (1/45) «1».

19-

خبّاب بن الأرتّ، قال: رأیت علیّا یصلّی قبل الناس مع النبیِّ و هو یومئذٍ بالغٌ مستحکم البلوغ.

رسالة الإسکافی «2»

 

 

، و عُدّ ممّن روی أنَّ علیّا أوّل من أسلم فی الاستیعاب «3» (2/4 56)،

و المواهب اللدنیّة «4» (1/45).

 

20- المقداد بن عمرو الکندیّ، ممّن روی أنَّ علیّا أوّل من أسلم کما فی الاستیعاب (2/456)، و التقریب و شرحه (1/85)، و المواهب اللدنیّة (1/45).

21-

جابر بن عبد اللَّه الأنصاریّ، قال: بُعث النبیُّ صلی الله علیه و سلم یوم الإثنین، و صلّی علیٌّ یوم الثلاثاء.

الطبری (2/211)، الکامل لابن الأثیر (2/22)، شرح ابن أبی الحدید (3/258)

، و عدّه أبو عمر و العراقی و القسطلانی ممّن روی أنَّ علیّا أوّل من أسلم «5».

22-

أبو سعید الخدریّ، روی أنَّ علیَّ بن أبی طالب أوّل من أسلم.

الاستیعاب (2/456)، شرح التقریب (1/85)، المواهب اللدنیّة (1/45).

23-

حذیفة بن الیمان، قال: کنّا نعبد الحجارة و نشرب الخمر، و علیٌّ من أبناء

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 323

أربع عشرة سنة قائمٌ یصلّی مع النبیّ لیلًا و نهاراً، و قریش یومئذٍ تسافه رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم ما یذبُّ عنه إلّا علیٌّ. شرح ابن أبی الحدید «1» (3/260).

 

24- عمر بن الخطّاب،

قال عبد اللَّه بن عبّاس: سمعت عمر و عنده جماعةٌ، فتذاکروا السابقین إلی الإسلام، فقال عمر: أمّا علیّ فسمعت رسول اللَّه یقول فیه ثلاث خصال، لوددت أن تکون لی واحدة منهنَّ، و کانت أحبَّ إلیَّ ممّا طلعت علیه الشمس، کنت أنا و أبو عبیدة و أبو بکر و جماعة من أصحابه إذ ضرب النبیُّ صلی الله علیه و سلم علی منکب علیٍّ رضی الله عنه فقال له: «یا علیُّ، أنت أوّل المؤمنین إیماناً، و أوّل المسلمین إسلاماً، و أنت منّی بمنزلة هارون من موسی».

رسالة الإسکافی، مناقب الخوارزمی «2»، شرح ابن أبی الحدید «3» (3/258).

25- عبد اللَّه بن مسعود، قال: أوّل حدیث علمته من أمر رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم أنّی قدمت مکّة مع عمومة لی. و ذکر مثل حدیث عفیف المذکور (ص 226). رسالة الإسکافی «4».

26- أبو أیّوب الأنصاریّ،

أخرج الطبرانی عنه أنَّه قال: أوّل الناس إسلاماً علیُّ بن أبی طالب.

شرح التقریب (1/85)، شرح الزرقانی (1/242).

27- أبو مرازم یعلی بن مرّة،

عدّه الزرقانی فی شرح المواهب (1/242) ممّن قال: إنَّ علیّا أوّل الناس إسلاماً.

28-

هاشم بن عتبة المرقال، قال: أنت یا أمیر المؤمنین أقرب الناس من

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 324

رسول اللَّه رحماً، و أفضل الناس سابقة و قدماً.

کتاب نصر «1» (ص 125)، جمهرة الخطب «2» (1/151).

29- فی کلام لهاشم بن عتبة یوم صفِّین: إنَّ صاحبنا هو أوّل من صلّی مع رسول اللَّه، و أفقهه فی دین اللَّه، و أولاه برسول اللَّه.

کتاب نصر (ص 403)، تاریخ الطبری (6/24)، الکامل لابن الأثیر (3/135) «3». و قال هاشم یوم صفِّین:

          مع ابنِ عمّ أحمدَ المعلّی             فیه الرسول بالهدی استهلّا

             أوّلُ من صدّقه و صلّی             فجاهدَ الکفّارَ حتی أبلی «4»

 

30- مالک بن الحارث الأشتر، قال فی خطبة له: معنا ابن عمّ نبیِّنا، و سیفٌ من سیوف اللَّه علیُّ بن أبی طالب، صلّی مع رسول اللَّه و لم یسبقه إلی الصلاة ذَکَر، حتی کان شیخاً لم یکن له صبوة و لا نبوة و لا هفوة، فقیه فی دین اللَّه، عالم بحدود اللَّه.

کتاب نصر (ص 268)، شرح ابن أبی الحدید (1/484)، جمهرة الخطب (1/183) «5».

31- عدیّ بن حاتم، قال فی خطبة له مخاطباً معاویة: ندعوک إلی أفضل الأمّة سابقة، و أحسنها فی الإسلام آثاراً.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 325

کتاب نصر (ص 221)، تاریخ الطبری (6/2)، شرح ابن أبی الحدید (1/344) «1». و فی لفظ ابن الأثیر فی الکامل «2» (3/124): إنَّ ابن عمِّک سیِّد المسلمین أفضلها سابقةً.

32- عدیّ بن حاتم،

قال فی خطبة أخری له: إن کان له- لعلیٍّ- علیکم فضلٌ فلیس لکم مثله، فسلّموا و إلّا فنازعوا علیه، و اللَّه لئن کان إلی العلم بالکتاب و السنّة، إنَّه لأعلم الناس بهما، و لئن کان إلی الإسلام، إنّه لأخو نبیِّ اللَّه و الرأس فی الإسلام.

الإمامة و السیاسة «3» (1/103).

33- محمد بن الحنفیّة، قال سالم بن أبی الجعد: قلت له: أبو بکر کان أوّلهم إسلاماً؟ قال: لا. الاستیعاب «4» (2/458).

إذا ثبت أنَّ أبا بکر لم یکن أوّل الناس إسلاماً فعلیٌّ علیه السلام هو المتعیِّن سبق إسلامه.

34- طارق بن شهاب الأحمسیّ-

فی کلام له-: ثمَّ قلت: أَ أَدَعُ علیّا و هو أوّل المؤمنین إیماناً باللَّه، و ابن عمّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و وصیّه؟! هذا أعظم.

شرح ابن أبی الحدید ( «5» (1/76.

 

35- عبد اللَّه بن هاشم المرقال،

قال فی خطبة له: یا أیّها الناس، إنّ هاشماً جاهد فی طاعة ابن عمّ رسول اللَّه، و أوّلِ من آمن به، و أفقهِهم فی دین اللَّه.

کتاب نصر «6» (ص 405).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 326

36- عبد اللَّه بن حجل،

قال: یا أمیر المؤمنین، أنت أوّلنا إیماناً، و آخرنا بنبیِّ اللَّه عهداً.

الإمامة و السیاسة «1» (1/103)، کتاب نصر.

 

37- أبو عمرة بشیر بن محصن،

قال فی جمع من أصحاب علیٍّ و معاویة: إنَّ صاحبی أحقُّ البریّة کلّها بهذا الأمر، فی الفضل و الدین و السابقة فی الإسلام و القرابة من رسول اللَّه.

کتاب نصر «2» (ص 210).

 

38- عبد اللَّه بن خبّاب بن الأرتّ،

قال ابن قتیبة: إنّ الخارجة التی خرجت علی علیٍّ، بینما هم یسیرون، فإذا هم برجل یسوق امرأته علی حمار له، فعبروا إلیه الفرات، فقالوا له: من أنت؟ قال: أنا رجلٌ مؤمنٌ، قالوا: فما تقول فی علیِّ بن أبی طالب؟ قال: أقول: إنَّه أمیر المؤمنین، و أوّل المسلمین إیماناً باللَّه و رسوله. قالوا: فما اسمک؟ قال: و أنا عبد اللَّه بن خبّاب بن الأرتّ صاحب رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم.

الإمامة و السیاسة «3» (1/122).

39- عبد اللَّه بن بریدة،

قال: أوّل الرجال إسلاماً علیُّ بن أبی طالب، ثمّ الرهط الثلاث: أبو ذرّ، و بریدة، و ابن عمّ لأبی ذرّ.

أخرجه محمد بن إسحاق المدنی فی الجزء الأوّل من المغازی «4»

.

40- محمد بن أبی بکر،

کتب إلی معاویة کتاباً، منه: فکان أوّل من أجاب و أناب، و صدّق و وافق، و أسلم و سلّم، أخوه و ابن عمِّه علیُّ بن أبی طالب- إلی أن

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 327

قال-: أوّل الناس إسلاماً، و أصدق الناس نیّة- إلی قوله- یا لک الویل، تعدل نفسک بعلیٍّ و هو وارث رسول اللَّه، و وصیّه و أبو ولده، و أوّل الناس له اتِّباعاً، و آخرهم به عهداً، یخبره بسرِّه، و یشرکه فی أمره.

نصر فی کتاب صفِّین «1» (ص 133).

41-

عمرو بن الحمق، قال لعلیٍّ: أحببتک لخصال خمس: إنَّک ابن عمِّ رسول اللَّه، و أوّل من آمن به- و فی لفظ: و أسبق الناس إلی الإسلام-، و أبو الذرّیة التی بقیت فینا من رسول اللَّه، و أعظم رجل من المهاجرین سهماً فی الجهاد.

کتاب صفِّین «2» (ص 115)، جمهرة الخطب «3» (1/149).

42- سعید بن قیس الهمدانیّ، یرتجز فی صفِّین بقوله «4»:

          هذا علیٌّ و ابن عمِّ المصطفی             أوّل من أجابه ممّن دعا

 

هذا الإمام لا یبالی من غوی

43- عبد اللَّه بن أبی سفیان، قال مجیباً الولید:

          و إنَّ ولیَّ الأمرِ بعدَ محمدٍ             علیٌّ و فی کلِّ المواطن صاحبهُ

             وصیُّ رسول اللَّه حقّا و صنوه             و أوّل من صلّی و من لان جانبهُ

 

رسالة الإسکافی «5»، و ذکرهما الحافظ الکنجی فی الکفایة «6» (ص 48) للفضل

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 328

ابن العبّاس.

44- خزیمة بن ثابت الأنصاریّ، عدّه العراقی فی شرح التقریب (1/85)، و الزرقانی فی شرح المواهب (1/242) ممّن قال: بأنَّ علیّا أوّل الناس إسلاماً. و قالا: أنشد المرزبانی له فی علیٍّ:

          ألیس أوّلَ من صلّی لقبلتکم             و أعلمَ الناس بالقرآن و السننِ

 

و ذکر له الإسکافی فی رسالته کما فی شرح ابن أبی الحدید «1» (3/259):

          وصیُّ رسول اللَّه من دونِ أهلِهِ             و فارسُهُ مذ کان فی سالفِ الزمنْ

             و أوّل من صلّی من الناس کلّهم             سوی خیرة النسوان و اللَّه ذو المننْ

 

و ذکرهما له الحاکم فی المستدرک «2» (3/114)، و ذکر قبلهما:

          إذا نحن بایعنا علیّا فحسبُنا             أبو حسنٍ ممّا نخافُ من الفتنْ

             وجدناه أولی الناسِ بالناسِ إنَّه             أطبّ قریش بالکتاب و بالسننْ «3»

 

45- کعب بن زهیر، ذکر الزرقانی فی شرح المواهب (1/242) له من قصیدة یمدح بها أمیر المؤمنین علیه السلام:

          إنّ علیّا لمیمونٌ نقیبتُهُ «4»             بالصالحاتِ من الأفعالِ مشهورُ

             صِهرُ النبیِّ و خیرُ الناس کلِّهمُ             فکلُّ من رامَهُ بالفخر مفخورُ

             صلّی الصلاةَ مع الأمِّی أوّلهمْ             قبل العباد و ربُّ الناس مکفورُ «5»

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 329

46- ربیعة بن الحارث بن عبد المطّلب، ذکر جمع من الأعلام له أبیاتاً و ذکرها آخرون لغیره، و هی:

          ما کنت أحسبُ أنّ الأمر منصرفٌ             عن هاشمٍ ثمَّ منها عن أبی حسنِ

             ألیس أوّلَ من صلّی لقبلتهمْ             و أعلمَ الناسِ بالآیاتِ و السننِ

             و آخرَ الناسِ عهداً بالنبیِّ و من             جبریلُ عونٌ له فی الغُسْلِ و الکَفَنِ

             من فیه ما فیهمُ ما تمترون بهِ             و لیس فی القوم ما فیهِ من الحَسَنِ

             ما ذا الذی ردّکم عنهُ فنعلمَهُ             ها إنّ بیعتَکمْ من أوّل الفتنِ

و ذکر الإسکافی فی رسالته البیتین الأوّلین منها، و نسبهما إلی أبی سلیمان بن حرب بن أمیّة بن عبد شمس حین بویع أبو بکر. شرح ابن أبی الحدید «1» (3/259).

47- الفضل بن أبی لهب، قال ردّا علی قصیدة الولید بن عقبة:

          ألا إنّ خیرَ الناس بعد محمدٍ             مهیمنه التالیه فی العُرفِ و النکرِ

             و خیرتُه فی خیبرٍ و رسولهُ             بنبْذِ عهودِ الشرکِ فوق أبی بکرِ

             و أوّلُ من صلّی و صنوُ نبیِّهِ             و أوّلُ من أردی الغُواةَ لدی بدرِ

             فذاک علیُّ الخیر من ذا یفوقُهُ             أبو حسنٍ حلفُ القرابةِ و الصهرِ

 

48- مالک بن عبادة الغافقیّ حلیف حمزة بن عبد المطّلب، قال:

          رأیتُ علیّا لا یلبّثُ قِرْنهُ             إذا ما دعاه حاسراً أو مُسْربَلا

             فهذا و فی الإسلام أوّلُ مسلمٍ             و أوّلُ من صلّی و صام و هلّلا

 

49- أبو الأسود الدؤلیّ، یهدِّد طلحة و الزبیر بقوله:

          و إنّ علیّا لکمُ مصحرٌ             یماثله الأسدُ الأسودُ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 330

         أما إنّه أوّلُ العابدین             بمکّةَ و اللَّهُ لا یُعبدُ «1»

50- جندب بن زهیر، کان یرتجز یوم صفِّین بقوله:

          هذا علیٌّ و الهدی حقّا مَعَهْ             یا ربّ فاحفظْهُ و لا تضیِّعَهْ

             فإنّه یخشاکَ ربّی فارفعَهْ             نحن نصرناهُ علی من نازعَهْ

             صهرُ النبیِّ المصطفی قد طاوعَهْ             أوّل من بایَعَهُ و تابعَهْ «2»

 

51- زُفَر بن یزید «3» بن حذیفة الأسدیّ، قال:

          فحوطوا علیّا و انصروه فإنّه             وصیٌّ و فی الإسلامِ أوّلُ أوّلُ

             و إن تخذلوهْ و الحوادثُ جمّةٌ             فلیس لکمْ عن أرضکم مُتَحوّلُ «4»

 

52- النجاشی بن الحارث بن کعب، قال:

          فقل للمضلّلِ من وائلٍ             و من جعلَ الغَثَّ یوماً سمینا

             جعلتَ ابنَ هندٍ و أشیاعَهُ             نظیرَ علیٍّ أما تستحونا

             إلی أوّل الناسِ بعد الرسول             أجابَ النبیَّ من العالمینا

             و صهرِ الرسولِ و منْ مثلُه             إذا کان یومٌ یشیبُ القرونا «5»

 

53- جریر بن عبد اللَّه البجلیّ، قال:

          فصلّی الإلهُ علی أحمدٍ             رسولِ الملیکِ تمامَ النعَمْ

             و صلّی علی الطهرِ من بعدِهِ             خلیفتنا القائم المُدَّعمْ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 331

         علیّا عنیتُ وصیَّ النبیِّ             یجالدُ عنه غُواةَ الأممْ

             له الفضلُ و السبْقُ و المکرُما             تُ و بیتُ النبوّةِ لا المهتضمْ

 

54- عبد اللَّه بن حکیم التمیمیّ، قال:

          دعانا الزبیرُ إلی بیعةٍ             و طلحةُ من بعد أن أثقلا

             فقلنا: صَفَقْنا بأَیْمانِنا             فإن شئتما فخُذا الأشملا

             نکثتم علیّا علی بیعةٍ             و إسلامُهُ فیکمُ أوّلا

 

55- عبد الرحمن بن حنبل- جعل- الجمحیّ حلیف بنی جُمَح، قال:

          لَعمری لئن بایعتمُ ذا حفیظةٍ             علی الدینِ معروفَ العفافِ موفَّقا

             عفیفاً عن الفحشاءِ أبیضَ ماجداً             صدوقاً و للجبّارِ قِدماً مُصدِّقا

             أبا حسنٍ فارضَوا به و تبایعوا             فلیس کمَنْ فیهِ یری العیب منطقا

             علیٌّ وصیُّ المصطفی و وزیرُهُ             و أوّلُ من صلّی لذی العرش و اتّقی «1»

 

56- أبو عمرو عامر الشعبیّ الکوفیّ، قال: أوّل من أسلم من الرجال علیُّ بن أبی طالب و هو ابن تسع سنین.

رسالة الإسکافی کما فی شرح ابن أبی الحدید «2» (3/260).

57-

أبو سعید الحسن البصریّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم بعد خدیجة.

أخرجه أحمد «3» عن عبد الرزاق، عن معمر، عن قتادة، عنه. و رواه الإسکافی فی رسالته، عن عبد الرزاق کما فی شرح ابن أبی الحدید «4» (3/260).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 332

و قال الحجّاج للحسن- و عنده جماعةٌ من التابعین، و ذکر علیّ بن أبی طالب-: ما تقول أنت یا حسن؟ فقال: ما أقول؟ هو: أوّل من صلّی إلی القبلة، و أجاب دعوة رسول اللَّه، و إنَّ لعلیٍّ منزلةً من ربِّه و قرابةً من رسوله، و قد سبقت له سوابق لا یستطیع ردّها أحدٌ. فغضب الحجّاج غضباً شدیداً، و قام عن سریره فدخل بعض البیوت.

و قال رجل للحسن: ما لنا لا نراک تثنی علی علیٍّ و تقرظه؟ قال: کیف و سیف الحجّاج یقطر دماً؟ إنَّه أوّل من أسلم، و حسبکم بذلک. رسالة الإسکافی کما فی شرح ابن أبی الحدید «1» (3/258).

58-

الإمام محمد بن علیّ الباقر علیه السلام، قال: «أوّل من آمن باللَّه علیٌّ بن أبی طالب، و هو ابن إحدی عشرة سنة». شرح ابن أبی الحدید «2» (3/260).

 

59-

قتادة بن دعامة الأکمه البصریّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم بعد خدیجة.

أخرجه أحمد کما سمعت، و القسطلانی عدّه ممّن قال به فی المواهب «3» (1/45)، و أقرّه الزرقانی فی شرحه (1/242).

 

60- محمد بن مسلم المعروف بابن شهاب «4» [الزُّهْریّ ]، عدّه القسطلانی فی المواهب (1/45)، و أقرّه الزرقانی فی شرحه (1/242) من القائلین بأنَّ علیّا أوّل من أسلم.

61-

أبو عبد اللَّه محمد بن المنکدر «5» المدنیّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 333

تاریخ الطبری «1» (2/213)، الکامل لابن الأثیر «2» (2/22).

 

62-

أبو حازم سلمة بن دینار المدنیّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم.

تاریخ الطبری (2/213)، الکامل لابن الأثیر (2/22).

63-

أبو عثمان ربیعة بن أبی عبد الرحمن المدنیّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم.

تاریخ الطبری (2/213)، الکامل لابن الأثیر (2/22).

64-

أبو النضر محمد بن السائب الکلبیّ، قال: علیٌّ أوّل من أسلم، أسلم و هو ابن تسع سنین.

تاریخ الطبری (2/213)، الکامل لابن الأثیر (2/22).

65-

محمد بن إسحاق، قال: کان أوّل ذَکَر آمن برسول اللَّه صلی الله علیه و سلم و صلّی معه و صدّقه بما جاءه من عند اللَّه علیُّ بن أبی طالب، و هو یومئذٍ ابن عشر سنین «3»، و کان ممّا أنعم اللَّه به علی علیِّ بن أبی طالب أنَّه کان فی حجر رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم قبل الإسلام.

و قال: و ذکر بعض أهل العلم أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم کان إذا حضرت الصلاة خرج إلی شعاب مکّة، و خرج معه علیُّ بن أبی طالب، مستخفیاً من عمِّه أبی طالب و جمیع أعمامه و سائر قومه، فیصلّیان الصلوات فیها، فإذا أمسیا رجعا فمکثا کذلک ما شاء اللَّه أن یمکثا، ثمَّ إنَّ أبا طالب عثر علیهما یوماً و هما یصلِّیان، فقال لرسول اللَّه صلی الله علیه و سلم: یا ابن أخی ما هذا الدین؟ ….

تاریخ الطبری (2/213)، سیرة ابن هشام (1/264، 265)، سیرة ابن سیِّد

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 334

الناس (1/93)، الکامل لابن الأثیر (2/22)، شرح ابن أبی الحدید (3/260)، السیرة الحلبیّة (1/287) «1».

 

66-

جُنید بن عبد الرحمن، قال: أتیت من حوران إلی دمشق لآخذ عطائی، فصلّیت الجمعة ثمَّ خرجت من باب الدرج، فإذا علیه شیخٌ یقال له أبو شیبة القاصّ یقصُّ علی الناس، فرغّب فرغبنا، و خوّف فبکینا، فلمّا انقضی حدیثه قال: اختموا مجلسنا بلعن أبی تراب. فلعنوا أبا تراب علیه السلام فالتفت إلیَّ مَن علی یمینی، فقلت له: فمن أبو تراب؟ فقال: علیُّ بن أبی طالب، ابن عمِّ رسول اللَّه، و زوج ابنته، و أوّل الناس إسلاماً، و أبو الحسن و الحسین، فقلت: ما أصاب هذا القاصّ؟! فقمت إلیه و کان ذا وفرة، فأخذت وفرته بیدی، و جعلت ألطم وجهه و أنطح برأسه الحائط، فصاح فاجتمع أعوان المسجد، فوضعوا ردائی فی رقبتی و ساقونی حتی أدخلونی علی هشام ابن عبد الملک و أبو شیبة یقدمنی، فصاح یا أمیر المؤمنین قاصّک و قاصّ آبائک و أجدادک أتی إلیه الیوم أمرٌ عظیمٌ. قال: من فعل بک؟ فقال: هذا.

فالتفت إلیَّ هشام و عنده أشراف الناس، فقال: یا أبا یحیی متی قدمت؟ فقلت: أمس، و أنا علی المصیر إلی أمیر المؤمنین فأدرکتنی صلاة الجمعة فصلّیت و خرجت إلی باب الدرج، فإذا هذا الشیخ قائمٌ یقصّ، فجلست إلیه فقرأ فسمعنا، فرغّب من رغّب، و خوّف من خوّف؛ و دعا فأمّنا، و قال فی آخر کلامه: اختموا مجلسنا بلعن أبی تراب، فسألت: مَن أبو تراب؟ فقیل: علیُّ بن أبی طالب، أوّل الناس إسلاماً، و ابن عمِّ رسول اللَّه، و أبو الحسن و الحسین، و زوج بنت رسول اللَّه. فو اللَّه یا أمیر المؤمنین لو ذکر هذا قرابة لک بمثل هذا الذکر و لعنه بمثل هذا اللعن لأحللت به الذی أحللت، فکیف لا أغضب لصهر رسول اللَّه و زوج ابنته؟ فقال هشام: بئس ما صنع.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 335

تاریخ ابن عساکر «1» (3/407).

هذه جملةٌ من النصوص النبویّة و الکلم المأثورة عن أمیر المؤمنین و الصحابة و التابعین، فی أنّ علیّا أوّل من أسلم، و هی تربو علی مائة کلمة، أضف إلیها ما مرَّ [فی ] (2/306) من أنَّ أمیر المؤمنین سبّاق هذه الأمّة، و أشفع الجمیع بما أسلفناه [فی ] (2/312) من أنَّه- صلوات اللَّه علیه- صدِّیق هذه الأمّة، و هو الصدِّیق الأکبر.

فهل تجد عندئذٍ مساغاً لمکابرة ابن کثیر تجاه هذه الحقیقة الراهنة، و قوله: و هذا لا یصحّ من أیّ وجه کان روی فیه؟ و هل تری مقیلًا من الصدق فی قوله: و قد ورد فی أنَّه أوّل من أسلم .. إلخ؟ فإذا لا یصحُّ مثل هذه، فما الذی یصحّ؟ و إن کان لا یصحّ شی ءٌ منها، فما قیمة تلک الکتب المشحونة بها؟

 (کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) «2».

و أنت تری الرجل یزیّف هذه الکلم و النصوص الکثیرة الصحیحة بحکم الحفّاظ الأثبات بکلمة واحدة قارصة، و یعتمد فی إثبات أیِّ أمرٍ یروقه فی تاریخه علی المراسیل و المقاطیع و الآحاد، و نقل المجاهیل و أفناء الناس.