اندیشهای ناشایست یا بگوئید بدعتی زننده که باب تهمت زنی را بروی امت اسلامی گشوده است از این بدعت هنر دروغزنی در حدیث، سرچشمه گرفته و سخنان باطلی بدنبال پرداخته شده که هر نوع مطالب بیاساس و سفسطهبافی از آنجا ریشه میگیرد و آن عبارت از همان نقشه جدید کتاب نویسی است که ساده لوحان امت را پسند آمده، نامش را تحلیل میگذارند و آنرا از محسنات نویسندگی میشمرند.
با این طرز تفکر، مقام با عظمت تألیف به بیمایگی گرائیده نویسندگان فزونی گرفته، گروهی بعنوان مؤلف پدید آمدند که هر کدام در یک بیراههای گام مینهند و نمیتوانند خطای خود را پوشیده دارند، اینان بیمطالعه قلم روی کاغذ میگذارند و در جامعه اسلامی مطالب بیاساس و نامقبول پخش میکنند، اظهار نظر کردنهای بیدلیل، دروغ آشکار، خیانت در نقل، تحریف سخن از جای خود، نسبتهای نادرست دادن، طرفداران غیر مذهب خود را با هر نسبتی آلوده کردن و با فحاشی و آزردن آنان از اینکار خسته نشدن؛ از مشخصات چنین طرز تفکر است.
نتایج این گونه اندیشیدن است، که امت اسلامی را به زشتی و ننگ کشانید، نغمههای ناموزون ببار آورد، و یکباره کار آنان را به فتنه و نقار اختلاف شدید کشانید، دست بیعفتی را بروی تألیفات اسلامی گشود، و صفحات آنرا به ننگ و رسوائی و ابتذال کشید، و در تعقیب آن شرافت اسلامی، ادب دینی، امانت در نقل و ارزش راستی فدای امیال و شهوات شخصی جانبداریها و تعصبهای باطل، و فدای قلمهای مزدور گردید. این اندیشه، روی تألیف را سیاه کرد، قلمها عامل جنایت شد و در دلها کینهها پدید آورد. با این اندیشه، مفسّران قرآن را برأی خود تأویل میکنند و محدّثان حق دارند مطابق ذوق خود حدیث بسازند و متکلم از نحلهها و مذاهب دروغین نام ببرد، فقیه به آنچه خود میپسندد، فتوا دهد و مورّخ آنچه موافق میل اوست در تاریخ بگذارد. اینان همه بیدلیل حرف میزنند و بدون مأخذ و برهان نظر میدهند، و بیتوجه و احساس خلاف گوئی سخن به دروغ گفته، منکر حقایق میگردند.
وای بر آنان از آنچه بدست خود نوشتهاند، اوخ بر آنان از آنچه برای خود فراهم ساختهاند «1».
خواننده عزیز میتواند نمونه این تألیفات را در برابر چشمان خود در کتابهای الصراع بین الاسلام و الوثنیه، الوشیعه فی الردّ علی الشیعة، فجر الاسلام، ضحی الاسلام، ظهر الاسلام، الجولة فی ربوع الشرق الادنی، المحاضرات للخضری، السنة و الشیعة، الاسلام الصحیح، العقیدة فی الاسلام، خلفاء محمّد، حیاة محمّد تألیف هیکل و در پیشاپیش همه زندگانی محمّد امیل درمنگام را بنگرد.
از اینرو خالی بودن تألیف مسلمان شرقی، از ذکر منابع، از یاد بردن کتاب و سنت است، برهم زدن اصول علم، خیانت به پیشینیان و نادیده گرفتن آثار و یادگارهای اسلامی است، اصولا عملی ناقص و کوششی بریده و ناتمام است، کاری بدین صورت نه بصلاح امت عربی و نه بمصلحت جامعه اسلامی است. روزی بر این نویسنده بگذرد که دندان ندامت بر پشت دست خواهد گزید.
چنین تألیفی، تنها علم و معرفتی را که نشان میدهد روحیه مؤلف و غرض ورزی اوست و از نظر خواننده ارزشش بیشتر از زمانی که شخصی از خود سخنی بافته و ساخته باشد نیست.
شما در یک موضوع میتوانید دو کتاب را بعنوان نمونه از کتابهای زیادی که بحث ما ناظر به آنها است، در نظر گیرید. این دو کتاب عبارتند از:
1- کتاب امام علی تألیف استاد ابی نصر عمر.
2- کتاب امام علی تألیف استاد عبد الفتاح عبد المقصود.
این هر دو نویسنده با اینکه در موضوع کتاب، نوع تمایل، محیط، تحقیقات و انگیزه نویسندگی، به توافق کامل رسیدهاند، در مباحث و نظرات مربوط به آن اختلافات فراوانی با هم دارند.
این یکی استاد ابو نصر، آراء و نظرات، خضری اموی و افرادی مشابه او را گرفته و در قعر انبیق تألیفش ریخته و کتاب خود را در نهایت زشتی و ناقبارگی در آورده تا جائیکه کار به رسوائی کشیده است.
ولی استاد عبد الفتاح کوششها و پیگیریهای مجدّانه ای بکار برده تا شیره خالص حقایق روشن را گرفته است. جز اینکه او نیز زحمات خود را با، نا یاد آوری مآخذ از بین برده، در نتیجه کتاب او مانند رأی و نظر شخصی عرضه شده است.
هر گاه او تألیفش را با ذکر مصادر در پاورقی زینت میبخشید و روایات منقول را تأیید آراء سدید خود قرار میداد، در تجسّم افکار جامعه اسلامی رساتر و در نشان دادن نظرات گروههای دینی مؤثرتر بود.
هر چند کوششهای این مرد با سپاس فراوان همراه است. «و لو انّهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشدّ تثبیتا. «1»»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج3، ص: 47