1- امیر المومنین علی علیه السلام رضی الله عنه از طریق زید بن یثیع گوید: چون ده آیه از برائت بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شد ابو بکر را طلبید تا آنها را بر مردم مکه بخواند سپس مرا خواند و بمن فرمود: برو هر کجا برخورد کردی بابی بکر نامه را از او بگیر و برو با آن بمکه و آنرا بر مردم مکه قرائت کن، پس من حرکت کردم و در جحفه ابی بکر را دیدم و نامه را از او گرفتم و ابو بکر … برگشت و گفت: ای رسول خدا درباره من آیهای نازل شده، فرمود: نه و لیکن جبرئیل آمد نزد من و گفت: هرگز نباید برساند از طرف تو مگر خودت یا مردی از تو. «1»
صورت دیگر:
فرمود: سوره برائت نازل شد پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را فرستاد سپس علی (ع) را فرستاد پس نامه را از ابو بکر گرفت و چون برگشت گفت: آیا درباره من چیزی نازل شده، فرمود: نه و لیکن من مامور شدم که یا خودم آنرا تبلیغ کنم یا مردی از خاندانم پس علی علیه السلام رفت بسوی مکه و در میان ایشان (با ربع) ایستاد. (و آیات مذکوره را برایشان قرائت نمود.) «1»
صورت سوم از زید:
به درستی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را با سوره برائت فرستاد بسوی اهل مکه پس از آن عقب او علی (ع) را فرستاد و باو گفت: نامه را بگیر و برو بسوی مردم مکه، گوید: پس علی (ع) ابو بکر را دیده و نامه را از او گرفت و ابو بکر برگشت در حالیکه غمگین و محزون بود و برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، گفت آیا درباره من آیهای نازل شده، فرمود: نه، جز اینکه مامور شدم که آنرا خودم ابلاغ کنم یا مردی از خاندان و اهل بیتم برساند. خصائص نسائی ص 2، الاموال ابی عبید ص 165.
صورت چهارم:
از امیر المومنین علی علیه السلام از طریق حنش بلفظ و عبارت یاد شده اوّل از الفاظ زید بن یثیع کلمه بکلمه. «1»
صورت پنجم از حنش از امیر المؤمنین:
گوید: به درستی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگامیکه او را فرستاد با سوره برائت، گفت: ای پیامبر خدا من سخن گو و خطیب نیستم، فرمود: چاره نیست از اینکه یا من خودم بروم یا تو با آنها بروی، گفت: پس اگر چارهای نیست من بزودی میروم، فرمود: برو که خدا زبانت را ثابت و قلبت را هدایت میکند، گفت: پس از آن دستش را بر دهانش گذارد. «2»
صورت ششم از ابی صالح از امیر المؤمنین:
فرمود: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را فرستاد با سوره برائت بسوی مردم مکه و او را برای موسم حج فرستاد پس از آن مرا در پس او فرستاد پس من باو رسیده و آنرا از او گرفتم، پس ابو بکر گفت: چیست مرا فرمود: تو رفیق غار منی و صاحب منی بر حوض جز اینکه نباید تبلیغ کند از من غیر من یا مردی از من، طبری آنرا نقل کرده چنانچه در فتح الباری ابن حجر عسقلانی ج 8 ص 256
2- ابو بکر بن ابی قحافه گوید: به درستی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مرا با سوره برائت بسوی مردم مکه فرستاد که بعد از امسال مشرکی نباید حج کند و برهنهای نباید طواف خانه نماید و داخل بهشت نمیشود مگر شخص مسلمان، کسیکه میان او و رسول خدا پیمانیست آنرا تاخیر اندازد تا مدتش سپری شود و خدا و پیامبر از مشرکین بیزارند پس سه روز (یا سه میل) راه رفت سپس بعلی علیه السلام فرمود: خود را بابی بکر برسان و او را برگردان بسوی من و برائت را تو ابلاغ کن، گفت: پس علی (ع) بفرمان رسول خدا عمل کرد و چون ابو بکر وارد شد بر پیامبر گریست و گفت: ای رسول خدا درباره من چیزی آمده، فرمود: نیامده درباره تو مگر خیر و لیکن مامور شدم که ابلاغ نکند آنرا مگر من یا مردی از من «1»
3- ابن عباس گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را بفرستاد پس همانطور که ابو بکر در بعضی از راه بود که شنید صدای شتر قصواء رسول خدا را پس ابو بکر با ترس بیرون آمد بگمان آنکه او رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است پس ناگاه دید علی رضی الله عنه است پس نامه رسول خدا را باو داد و بعلی (ع) گفت که آن سخنان را اعلان کند (پس به درستی که شایسته نیست که تبلیغ کند از من مگر مردی از اهل من پس اتفاق کردند) «1» پس با هم رفتند پس علی علیه السلام در ایام تشریق (10- 11- 12 ذی حجه) ایستاد و فریاد میکرد که ذمه خدا و پیامبر او بیزار است از هر مشرکی …. «2»
صورت دیگری از لفظ ابن عباس:
گوید: که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را فرستاد بسوره برائت پس از آن علی (ع) را در پی او روانه کرد و گرفت از او سوره را پس ابو بکر گفت: ای رسول خدا درباره من چیزی رسید، فرمود نه تو یار منی در غار و بر حوض، ولی نباید به برساند از من مگر خودم یا علی (ع) …. «3»
حدیث دیگری از ابن عباس
گوید: در حدیث طولانی که در آن جملهای از فضائل امیر المومنین علیه السلام ذکر شده از مناقبیکه مورد قبول همه امت است اینستکه: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فلانی را با سوره توبه فرستاد پس از آن علی علیه السلام را پشت سر او فرستاد پس آنرا از او گرفت و فرمود: نباید به برد آنرا مگر مردیکه از من و من از اویم.
و این حدیث ابن عباس را بسیاری از امامان و حافظین حدیث در مسانیدشان با اسناد صحیحیکه تمام راویانش مورد اعتماد و مصّر بصحّت و راویانش موثق هستند نقل کردهاند و ما آنرا در جزء اوّل (عربی) ص 49، 51 یاد نموده و گذشت بحث در اطراف آن در جزء سوم ص 195، 217.
حدیث دیگر از ابن عباس
ابن عساکر باسنادش از طریق حافظ عبد الرزاق از ابن عباس نقل کرده گوید: من با عمر بن خطاب در برخی از کوچههای مدینه راه میرفتیم پس عمر گفت: ای پسر عباس گمان میکنم که مردم کوچک یا ناچیز گرفتند صاحب شما (علی (ع)) را که او را متولّی امور شما نکردند پس گفتم: قسم بخدا که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را ناچیز و کوچک نگرفت وقتیکه او را برگزید برای سوره برائت که بر اهل مکه بخواند، پس عمر بمن گفت: سخن راست را تو گفتی قسم بخدا که شنیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله میفرمود: بعلی بن ابیطالب (ع) «من احبّک احبنّی و من احبّنی احب الله و من احب الله ادخله الجنه مدلّا» «1» کسیکه تو را دوست دارد مرا دوست داشته و کسیکه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته و کسیکه خدا را دوست دارد او را نوازش شده وارد بهشت نماید.
4- جابر بن عبد الله انصاری گوید: به درستی که پیامبر صلّی الله علیه و آله وقتیکه از عمره جعرانه برگشت ابو بکر را برای حج فرستاد پس ما با او آمدیم تا آنکه بودیم ما بعرج آماده شد برای نماز صبح و چون ایستاد برای تکبیر گفتن صدای ضجّه شنید از پشت سرش پس تکبیر نگفت و گفت این صدای شتر جدعاء رسول خدا است هر آینه برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله درباره حج بدا و تبدیل رائی واقع شده پس شاید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باشد پس با او نماز میگذاریم پس ناگاه دید علی رضی الله عنه است بر ناقه آنحضرت پس ابو بکر باو گفت شما فرماندار و امیر هستید یا قاصد و پیامآور، فرمود: نه بلکه رسولم مرا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرستاد بسوره برائت که در مواقف حج آنرا بر مردم قرائت کنم، پس ما وارد مکه شدیم پس چون یکروز پیش از ترویه بود ابو بکر برخاست و برای مردم خطبهای خواند و مناسک حج برای آنها گفت تا آنکه فارغ شد علی علیه السلام برخاست پس سوره برائت را بر مردم خواند تا پایان آن سپس با او بیرون رفتیم تا آنکه روز عرفه شد ابو بکر برخاست و برای مردم خطبه خواند و از مناسک برای آنها حدیث کرد تا فارغ شد علی رضی الله عنه برخاست و بر مردم سوره برائت را خواند تا تمام کرد پس چون گروه اوّل حرکت کردند ابو بکر برخاست و خطبه خواند و بیان کرد چگونه کوچ کنند یا چطور (در منی) سنگ بیاندازند و مناسکشان را بایشان آموخت و چون خلاص شد علی رضی الله عنه برخاست و سوره برائت را بر مردم خواند تا پایان آن.
دارمی آنرا نقل کرده در سننش ج 2 ص 67، و نسائی در خصایص ص 20، و ابن خزیمه نقل کرده و آنرا صحیح دانسته و ابن حبّان از طریق ابن جریح و طبری و محب الدین طبری در الریاض النضره ج 2 ص 173، از طریق ابی حاتم و نسائی و دیده میشود در تیسیر الوصول ج 1 ص 133، تفسیر قرطبی ج 8 ص 67، المواهب اللدنیه قسطلانی، شرح المواهب زرقانی ج 3 ص 91، تاریخ الخمیس ج 2 ص 141، سیره زینی دحلان ج 2 ص 365، تفسیر آلوسی روح المعانی ج 3 ص 268، تفسیر المنار ج 10 ص 156 نقل از پنج حافظ یاد شده از دارمی تا محب الدین طبری.
5- انس بن مالک گوید: که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرستاد با ابو بکر سوره برائت را برای مردم مکه، سپس او را خواست و فرمود: سزاوار نیست که این را برساند مگر مردی از اهل من پس علی علیه السلام را طلبید و آنرا باو داد. و در لفظ دیگری برای احمد به درستی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برانگیخت ابو بکر صدیق را با سوره برائت پس چون بذی الحلیفه رسید فرمود: نباید این را تبلیغ کند مگر من یا مردی از خاندان من پس آنرا با علی (ع) فرستاد.
طریق حدیث: تمام راویانش صحیح و مورد اعتماد و وثوقند آنرا احمد در مسندش ج 3 ص 212، 283 نقل کرده و ترمذی در جامعه ج 2 ص 135 طبع هند و نسائی در خصائصش ص 20 و ابن کثیر در تاریخش ج 5 ص 38، از ترمذی و احمد در تفسیرش ج 2 ص 333، و خوارزمی در مناقب ص 99 و قسطلانی در شرح صحیح بخاری ج 7 ص 136، و ابن حجر در شرح صحیح ج 8 ص 256 و عینی در شرح صحیح ج 8 ص 637 و ابن طلحه در مطالب السئول ص 17 و سیوطی در الدّر المنثور ج 3 ص 209 نقل از ابن ابی شیبه و احمد و ترمذی و ابی الشیخ و ابن مردویه و در کنز العمال ج 1 ص 249، از ابن ابی شیبه و زرقانی در شرح المواهب ج 3 ص 91 و شوکانی در تفسیرش ج 2 ص 319 نقل از کسیکه سیوطی در الدر المنثور از او نقل کرده و آلوسی در تفسیرش ج 3 ص 268 نقل از احمد و ترمذی و ابی الشیخ و صاحب المنار در تفسیرش ج 10 ص 157.
6- ابو سعید خدری گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر … را فرستاد که از طرف او برائت را برساند پس چون او را روانه کرد علی رضی الله عنه را فرستاد و گفت: ای علی نباید برساند از من مگر خودم یا تو، پس او را بر ناقه و شتر غضباء خود سوار کرد و روانه نمود، پس علی علیه السلام رفت تا بابی بکر … ملحق شد و برائت را از او گرفت، پس ابو بکر آمد خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حالیکه از این موضوع ترسی بر او راه یافته بود که شاید برای او آیهای نازل شده باشد پس چون رسید نزد آنحضرت گفت: چیست مرا یا رسول الله فرمود: خیر است تو برادر من و یار منی در غار و تو با منی بر حوض جز اینکه نباید تبلیغ کند از من غیر من یا مردی از من.
نقل کرده آنرا ابن حبّان و ابن مردویه چنانچه در الدّر المنثور سیوطی ج 3 ص 209 و روح المعانی آلوسی ج 3 ص 268 و در طبع منیریه ج 1 ص 40 و ابن حجر اشاره کرده بآن در فتح الباری ج 8 ص 256 از طریق عمرو بن عطیه از پدرش از ابی سعید.
7- ابو رافع گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرستاد ابو بکر را بسوره برائت بسوی موسم حج، پس جبرئیل علیه السلام آمد و گفت: که نباید هرگز برساند از تو مگر خودت یا مردی از تو، پس برانگیخت علی رضی الله عنه را در پی او تا آنکه بین مکه و مدینه باو رسید و آنرا از او گرفت و در موسم برای مردم قرائت نمود.
ابن مردویه و طبرانی نقل کرده آنرا باسنادشان چنانچه در الدّر المنثور سیوطی ج 3 ص 210 و فتح الباری ابن حجر ج 8 ص 256 یاد شده است.
8- سعد بن ابی وقاص گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را فرستاد بسوره برائت تا آنکه در بعضی از راه علی رضی الله عنه را فرستاد پس آنرا از او گرفت سپس رفت با آن بسوی مکه، پس ابو بکر در خاطر خود چیزی دید، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: نباید برساند از من مگر خودم یا مردی از من.
خصایص نسائی ص 20، الدّر المنثور ج 3 ص 209 نقل از ابن مردویه، تفسیر شوکانی ج 2 ص 319 و ابن حجر در فتح الباری ج 8 ص 255 به آن اشاره نموده است.
حدیث دیگر از سعد:
ابن عساکر نقل کرده باسنادش از حرث بن مالک گوید: آمدم بمکه پس ملاقات کردم سعد بن ابی وقاصّ را و گفتم: آیا برای علی (ع) منقبتی شنیدهای، گفت: برای او گواهی میدهم چهار فضیلت را که اگر یکی از آنها برای من بود محبوبتر بود نزد من از دنیا که در آن مانند نوح (دو هزار و پانصد سال) زندگی کنم، به درستیکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ابو بکر را فرستاد با برائت بسوی مشرکین قریش پس یکشبانه روز رفت سپس بعلی علیه السلام فرمود: برو در پی ابو بکر و آنرا از او بگیر و ابلاغ کن بمردم مکه و ابو بکر را بمن برگردان، پس ابو بکر برگشت در حالیکه گریه میکرد و گفت ای رسول خدا درباره من چیزی نازل شده، فرمود: نه مگر خیر اینکه نباید ادا کند از من مگر خودم یا مردی از من یا فرمود: از اهل بیت من تا پایان حدیث رجوع کن جزء اوّل ص 40.
9- ابو هریره گوید: من با علی بن ابیطالب رضی الله عنه بودم وقتیکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را فرستاد پس فریاد زد بچهار موضوع تا آنکه صدایش چون شیهه اسب طنین انداز شد.
دارمی آنرا در سنن خود ج 2 ص 237 نقل کرده و نسائی در سننش ج 5 ص 234 با اختصاری که مخّل با مطلب نبوده چنانچه سیوطی آنرا در شرح آن گفت و حدیث ابی هریره را بسیاری از حافظین نقل کردهاند جز آنکه دستهای هوی با آن بازی کرده و آماده ساخته برای یاوهسرایان و بیهودهگویان میدان باطل گوئی و دروغسازی اطراف این حدیث سودمند.
و حافظ محب الدین طبری در الریاض النضره ج 2 ص 173 و ذخایر العقبی ص 69، از طریق ابی حاتم از ابی سعید یا بابی هریره نقل کرده گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرستاد ابو بکر را پس چون بضجنان رسید شنید صدای شتر علی علیه السلام را و شناخت آنرا و آمد پیش او گفت کار من چیست، گفت خیر است به درستی که رسول خدا مرا فرستاد بعنوان برائت، پس چون ما برگشتیم ابو بکر رفت نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و گفت: ای رسول خدا چیست مرا، گفت: خیر تو صاحب منی در غار جز اینکه نباید تبلیغ کند غیر من یا مردی از من یعنی علی (ع).
10- عبد الله بن عمر ابن حجر عسقلانی یاد کرده در فتح الباری ج 8 ص 256 آنچه گذشت از امیر المومنین از طریق ابی صالح سپس گفت: و از طریق عمری از نافع از ابن عمر همینطور.
11- حبشی بن جناده گوید: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: علی (ع) از من و من از اویم نمیرساند از من مگر خودم یا علی (ع).
حدیث صحیح است که راویانش تمامی مورد اعتمادند احمد بن حنبل بچهار طریق آنرا در مسندش ج 4 ص 164 و 165 نقل کرده و ترمذی در صحیحش ج 2 ص 213 و آنرا صحیح و حسن دانسته و نسائی در خصائص ص 20 و ابن ماجه قزوینی در سنن ج 1 ص 57 و بغوی در مصابیح ج 2 ص 275 و خطیب عمری در مشکاة ص 556 و فقیه ابن مغازلی در مناقب و گنجی در کفایه ص 557 و نووی در تهذیب الاسماء و اللغات و محب طبری در الریاض ج 2 ص 74 از حافظ سلفی و سبط بن جوزی در تذکره ص 23 و ذهبی در تذکره الحفاظ در ترجمه سوید بن سعید و ابن کثیر در تاریخش ج 7 ص 356 و سخاوی در المقاصد الحسنه و مناوی در کنوز الدقایق ص 92 و حموینی در باب هفتم از فرائد السمطین و جلال الدین سیوطی در جامع صغیر و در جمع الجوامع چنانچه در ترتیب آن ج 6 ص 153 و ابن حجر یاد کرده آنرا در صواعق ص 73 و متقی هندی در کنز العمال از یازده حافظ و بدخشانی در نزل الابرار ص 9 نقل از ابن ابی شیبه و احمد و ابن ماجه و ترمذی و بغوی و ابن ابی عاصم و نسائی و ابن قانع و طبرانی و ضیاء مقدسی و جارودی و فقیه شیخ بن عیدروس در العقد النبوی و امیر محمد صنعانی در الروضه الندیه و قندوزی در ینابیع الموده و شبلبخی در نور الابصار ص 78 و ابن حبان در اسعاف حاشیه نور الابصار ص 155.
امینی (قدس الله روحه القدسی) گوید: این جمله روایت شده از حبشی بن جناده و عمران و ابی ذر غفاری از حدیث تبلیغ گرفته شده و آن قسمتی و جزئی از آنست چنانچه تصریح بر آن کرده صاحب لمعان و مرقاه و سندی حنفی در شرح سنن ابن ماجه ج 1 ص 57 و گفتند: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود این جمله را برای بزرگداشت علی (ع) و عذرخواهی از ابی بکر …
12- عمران بن حصین در حدیث مرفوعا گوید: فرمود: علی (ع) از منست و منم از علی (ع) و نمیرساند از من مگر علی (ع)، ترمذی آنرا نقل کرده و گفته حدیثی خوب و عجیب است در تذکره سبط ص 22 هم چنین است.
13- ابو ذر غفاری مرفوعا گفته: علی (ع) از من و من از علیم و نمیرساند مگر خودم یا علی (ع)، مطالب السئوال ص 18.
مرسلات:
1- از ابی جعفر محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) گوید چون سوره برائت بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نازل شد و ابو بکر مامور شده بود که برای مردم اقامه حج کند، بآنحضرت گفته شد: ای رسول خدا سوره را با ابو بکر ارسال نمائید، فرمودند: نباید برساند از طرف من مگر مردی از خاندان من، آنگاه علی بن ابیطالب رضوان الله علیه را فرا خوانده و باو گفت: برو با این حکایت از اوائل سوره برائت نقل کن و آنرا در روز عید قربان وقتیکه مردم در منی اجتماع کردند و اعلان کن:
کافر داخل بهشت نمیشود. و بعد از امسال مشرکی حج نخواهد کرد. و برهنه طواف خانه نباید کند. و کسیکه برای او نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیمانیست آن برای او تا مدتش خواهد بود، پس علی بن ابیطالب رضوان الله علیه بر ناقه عضباء رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سوار شد و بیرون رفت تا در راه به ابو بکر رسید و چون ابو بکر او را در راه دید، گفت:
امیری یا ماموری، فرمود: بلکه مامورم، آنگاه با هم رفتند پس ابو بکر برای مردم اقامه حج نمود و عرب در این سال بر منازلشان بهمان روش جاهلیت حج میکردند تا آنکه روز قربان شد علی بن ابیطالب رضی الله عنه ایستاد و در میان مردم اعلان کرد آنچه را که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باو فرمان داده بود … «1»
2- روایت شده که ابو بکر چون در قسمتی از راه رسید جبرئیل علیه السلام فرود آمده و گفت: ای محمد (ص) نباید رسالت تو را ابلاغ کند مگر مردی از تو، پس علی (ع) را فرستاد و ابو بکر برگشت نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و گفت: ای رسول خدا آیا چیزی درباره من از آسمان نازل شده فرمود: بلی، پس تو برو برای موسم و علی (ع) آیات برائت را اعلان میکند … نظام الدین نیشابوری در تفسیر مطبوعش در حاشیه تفسیر طبری ج 1 ص 36 یاد کرده است.
3- از سدی روایت شده گوید: چون این آیات تا چهل آیه (از سوره برائت) نازل شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آنرا با ابو بکر فرستاد و امر کرد او را بر حج پس چون روانه شد و بدرخت ذی الحلیفه رسید علی (ع) را در پی او فرستاد و آنها را از او گرفت و ابو بکر برگشت بطرف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و گفت ای رسول خدا پدر و مادرم بفدایت آیا درباره من چیزی نازل شده گفت: نه و لکن نباید تبلیغ کند از من غیر از خودم یا مردی از من، آیا تو راضی نیستی ای ابو بکر که در غار با من بودی و تو صاحب من بر حوضی گفت: آری یا رسول الله، پس ابو بکر حرکت کرد برای حج و علی علیه السلام اعلان نمود سوره برائت را «1» …
4- بغوی مفّسر در تفسیرش گوید: در حاشیه تفسیر خازن ج 3 ص 49 گوید: چون سال نهم شد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله خواست حج کند، سپس گفت: مشرکین حاضر میشدند و برهنه طواف میکردند پس ابو بکر را در این سال امیر حاج فرستاد برای موسم که برای مردم اقامه حج کند و با او چهل آیه از اوّل برائت فرستاد تا در موسم برای مردم قرائت کند، سپس علی (ع) که خدا چهرهاش را سرافراز کند فرستاد بر ناقه و شتر عضباءاش تا آنکه اوّل سوره برائت را برای مردم بخواند و او را فرمان داد که در مکه و منی و عرفات اعلان کند: که ذمّه خدا و پیامبر او از هر مشرکی بیزار و نباید برهنهای طواف خانه کند، پس ابو بکر برگشت و گفت: ای رسول خدا پدر و مادرم قربان شما آیا درباره من چیزی نازل شده است، گفت: نه و لیکن برای کسی سزاوار نیست که این را تبلیغ کند مگر مردی از اهل من آیا خشنود نیستی که تو با من در غار باشی و به درستی که تو صاحب من بر حوضی، گفت: چرا ای رسول خدا، پس ابو بکر رفت بعنوان امیر حاج و علی رضی الله عنه برای اینکه ابلاغ و اعلان برائت کند «2» و خبر از اتفاق صحابه پیشین میدهد بر این منقیت و فضیلت برای امیر المومنین سوگند دادن آنحضرت علیه السلام بآن اصحاب شوراء را در آنروز بقول خودش: آیا در میان شما کسی هست که مورد اطمینان بر سوره برائت شده که برای او بگوید رسول خدا صلّی الله علیه و آله، به درستی که نباید برساند از من مگر خودم یا مردی از من غیر از من بوده، گفتند: نه.
و ما در پیش حدیث سوگند دادن روز شوراء را در جزء اول ص 159 تا 163 یاد کردیم و اینکه این جمله یاد شده را ابن ابی الحدید صحیح و قسم دادن روز شوراء را از روایات مستفیضه نزدیک بتواتر دانسته است.
و خلاصه از تداوم این احادیث تواتر معنوی یا اجمالی آن منقبت استفاده میشود برای وقوع اصل قضیه از پس گرفتن آیات را از ابی بکر و تشریف امیر المومنین (ع) بتبلیغ آن و نازل شدن وحی صریح و روشن باینکه نباید تبلیغ کند از آنحضرت صلّی اللّه علیه و آله مگر او یا مردی از او واجب نیست بر ما که خود را هلاک کنیم برای بعضی از خصوصیاتی که برخی از راویان و یا متون به تنهائی یاد کردهاند چونکه آنها آن اخبار را خبر واحد نمیکند و در این قصّه اشاره است باینکه کسی را که وحی روشن و صریح شایسته و صالح نمیداند برای تبلیغ و رسانیدن چند آیهای از قرآن چگونه اطمینان و اعتماد میکند باو بتمام دین و تبلیغ همه احکام و مصالح.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 480