غزالی میگوید: بعضی از عرفاء گفتهاند: از برخی از «ابدال» درباره بعضی از «مقامات نفس» پرسیدم، او به طرف راست و چپش نگریست و گفت: خدا شما را رحمت کند چی میگوئید؟ آنگاه به سینهاش توجه کرد و گفت: شما چه میگوئید؟ آنگاه جواب سؤال را داد، از او پرسیدم به چه جهت به طرف راست و چپ توجه نمودید؟ پاسخ داد: جواب سؤالت را نمیدانستم از دو فرشته که در دو طرفم قرار داشتند پرسیدم آنان نیز بلد نبودند آنگاه از دلم پرسیدم آنطور که پاسخ دادم به من خبر داد، بنابراین او از دو فرشته داناتر بوده است. غزالی اضافه میکند: گویا همین معنی این حدیث است».
انسان جستجوگر در کتب تراجم افرادی را مییابد که فرشتگان با آنان سخن گفتهاند از قبیل: عمران بن حصین خزاعی، متوفی در سال 52 هجری که دربارهاش نوشتهاند: فرشتگان حفاظت کننده را میدیده و با آنها سخن میگفته تا اینکه سوخت و داغ شد «1» و «2».
ابن کثیر در تاریخش جلد 8 صفحه 60 آورده است که: فرشتگان بر او سلام میکردند تا آنکه داغ شد در این وقت سلامشان قطع گردید، آنگاه پیش از چند لحظه قبل از مرگ دوباره پیشش آمدند و به او سلام میگفتند.
و در شذرات الذهب جلد 1 صفحه 58 آمده است: «سلامی که فرشتگان به او میگفتند میشنید تا آنکه با آتش سوخت دیگر به مدت یکسال سلامشان را نشنید پس خداوند به او لطف فرمود: دوباره این نعمت را بر او ارزانی داشت».
حافظ عراقی در «طرح التثریب» جلد 1 صفحه 90 و ابو الحجاج المزی در «تهذیب الکمال» چنانکه در تلخیص التهذیب آمده: جریان سلام گفتن فرشتگان را به او نقل کردهاند.
ابن سعد و ابن جوزی در «صفة الصفوة» جلد 1 صفحه 283 و ابن حجر در تهذیب التهذیب جلد 8 صفحه 128 گفتهاند که: «فرشتگان با او مصافحه میکردند».
از جمله کسانی که فرشتگان با آنان سخن گفتهاند، ابو المعانی صالح متوفی در سال 427 ه است.
ابن جوزی و ابن کثیر نقل کردهاند که: ابو المعالی در ماه رمضانی گرفتار بیچارگی شدیدی شد، تصمیم گرفت برود پیش یکی از بستگانش تا مقداری قرض بگیرد. او میگوید: همینکه داشتم میرفتم پرندهای روی شانهام نشست و گفت: ای ابو المعالی! من فلان فرشتهام، به آنجا مرو، او را پیش تو خواهیم آورد، او میگوید: فردا همان مرد پیشم آمد «1».
ابو سلیمان خطابی میگوید: رسول خدا فرموده است: «در امتهای پیشین مردمی بودند «محدث» و اگر در امتم کسی باشد او عمر است» و من میگویم: اگر در این عصر کسی باشد او ابو عثمان مغربی است «2».
و از این قبیل است سخن گفتن «حورا» با «ابی یحیی ناقد» خطیب بغدادی و ابن جوزی از «ابی یحیی زکریا ابن یحیی ناقد» متوفی در سال 285 ه نقل کردهاند که او گفته است: از خدا با چهار هزار ختم قرآن حوریهای خریدم هنگامی که در ختم آخر بودم خطابی از حوریهای شنیدم که میگفت: «تو به عهدت وفا کردی و اینک من همانم که مرا خریدی» «3».
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 72