از اخبارى که میزان دینشناسى او (عبدالله بن عمر) را به دست میدهد یا مینماید تا چه حد پیرو هوا و دلخواه بوده و در پى احیاى بدعت و ترک تشریع الهى و سنت پیامبر (ص) این است که نماز جماعت را در سفر تمام و چهار رکعتى و در اقامتگاهش به صورت قصر خوانده است «3» تا بدعتى را تثبیت و تأیید نماید که عثمان در آئین محمد (ص) به وجود آورده و دنیا پرستان و طرفداران مسلک و گرایش امویان از قبیل پسر عمر پیروى کردهاند «4». این را مالک در «موطأ» ثبت کرده، و احمد حنبل در «مسند» این را از قول خودش که «با پیامبر (ص) در منى نماز را دو رکعتى خواندم و نیز با ابو بکر و عمر و با عثمان در قسمت اول حکومتش، آنگاه تمام خواندم»! «5»
از کارهاى فقهى عجیبش آن است که ابو داود در «سنن» از قول سالم ثبت کرده که میگوید: «عبد اللّه بن عمر پاپوش زنان احرام پوش را میبرید. بعد که صفیه دختر ابى عبید سخن پیامبر (ص) را از قول عائشه برایش نقل کرد که پوشیدن پاپوش را براى زنان اجازه داده است از آن کار دست برداشت» «1» پیشواى شافعیان در کتاب «الام» مینویسد: «پسر عمر براى زنان فتوا میداد که چون احرام بپوشند پاپوش خویش بر کنند، تا آنکه صفیه به او خبر داد که عائشه به زنان اجازه میدهد پاپوش خویش بر نکنند، پس دست از آن کار برداشت» «2». این را بیهقى «در سنن» با دو عبارت ثبت کرده است «3» و احمد حنبل در «مسند» ش به عبارت ابو داود «4».
در حالی که امت اسلام چنانکه زرکشى در کتاب «الاجابة» نوشته اتفاق و اجماع دارند بر این که مراد در خطابى که در باره جامه احرام پوشیدگان هست مردانند نه زنان، و براى زنان روا است که لباس دوخته بر تن کنند و پاپوش «5».
دیگر روایتى است که مسلم و بخارى ثبت کردهاند حاکى از این که «پسر عمر در دوره پیامبر (ص) و در حکومت ابو بکر و عمر و عثمان و بخشى از خلافت معاویه، دهقانى را که با وى پیمان مزارعه بسته بود به اجازه دیگرى میداد و در اواخر دوره خلافت معاویه اطلاع پیدا کرد که رافع بن خدیج حدیثى از پیامبر (ص) دائر بر نهى از چنین کارى نقل میکند. پس نزد او رفته در این باره پرسید. او گفت: رسول خدا (ص) از اجازه دادن کسى که پیمان مزارعه با وى بسته شده نهى کرده است.
در نتیجه، پسر عمر آن کار را ترک کرد و هر گاه در آن باره از وى پرسیده میشد میگفت: رافع بن خدیج ادعا میکند رسول خدا (ص) از آن نهى کرده است «6».»
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج10، ص: 58