اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

نکیر و منکر از ابوالعلا می ترسند، ولی از عمر نمی ترسند

متن فارسی

“ابن جوزی ” در ” المنتظم ” 248:10 آورده است “: شخصی دو دست را که از محراب مسجدی بیرون آمد، دید و پرسید: این دو دست چیست؟ گفته شد: این دو دست بیرون آمده است تا با ابو العلاء حافظ حسن بن احمد متوفی 569 معانقه کند. ناگاه ابو العلا آمد. می گوید: بر او سلام کردم و او جواب داد و گفت: ای فلانی، دو فرزند احمد را دیدم که آمده بودند بر قبر من تلقین بدهند. آیا صدای مرا که بر دو ملک نکیر و منکر فریاد زدم، نشنیدی و آنها هم جرات نکردند چیزی بگویند و باز گشتند. “
(امینی گوید:) با توجه به این پندار، لازم می آید ” ابو العلا، ” از ” عمر ” که از ترس نکیر و منکر به لرزه افتاد بود شجاعتر باشد،آنجا که ملکین به او گفته بودند: بخواب، جواب داده بود “: چگونه بخوابم که از ترس شما این لرزه بر من افتاده است در حالی که من از اصحاب پیغمبر بودم؟ ” و شاید آنها این سفارش ” عمر ” را که سوگند داده بود آن دو ملک با چهره زیبا به ملاقات مومنان بیایند، نادیده گرفته اند، اما وجود این “، ابو العلا ء ” این اندازه نیز به آنها اجازه نداده و بر سر آنها داد کشیده است و ” امام احمد ” نیز با آنها چنان رفتاری کرد “. مالک ” از ” ناصر الدین لقانی ” آنها را از خود رانده است یا اینکه بگویم دو ملک نکیر و منکر بر اثر مرور زمان به روزگار ” ناصر الدین ” که رسیده اند، پیر و ناتوان شده اند و سستی بر آنها چیره شده و شجاعت و جراتشان ته کشیده است و دیگر آن مهابتی که لازم است نداشته اند؟ و سرانجام معلوم نشد که چرا خداوند سبحان، این اشخاص را به دو ملک موکل گرامی مسلط کرده، در حالی که اختلال در نظام مرتب و مقرر الهی لازم می آید. به خدا پناه می بریم از این پندارهای پست و سست.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب  ج 11 ص 184)

متن عربی

 

  الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 184

 

45- الملکان و أبو العلاء الهمدانی

قال ابن الجوزی فی المنتظم «1» (10/248): رأی شخص أنَّ یدین خرجتا من محراب مسجد فقال: ما هذه الیدان؟ فقیل: هذه ید آدم بسطها لیعانق أبا العلاء

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 185

الحافظ- الحسن بن أحمد المتوفّی (569)- و إذا بأبی العلاء قد أقبل، قال: فسلّمت علیه فردَّ علیَّ السلام و قال: یا فلان رأیت ابنی أحمد حین قام علی قبری یلقّننی؟ أما سمعت صوتی حین صِحت علی الملکین؟ فما قدرا أن یقولا شیئاً فرجعا.

نظراً إلی هذه المزعمة یجب أن یکون أبو العلاء أشجع من عمر الذی خاف النکیرین و ارتعد منهما، ثم لمّا قالا له: نَم. قال: کیف أنام و قد أصابنی منکما هذه الرعدة و قد صحبت النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم «1» و لعلّهما قبلا وصیّة عمر لمّا نشدهما أن لا یأتیا مؤمناً إلّا بصورة جمیلة ففعلا، فلم یهبهما أبو العلاء فصاح علیهما، و خاشنهما الإمام أحمد، و طردهما مالک عن ناصر الدین اللقانی، أو أنّهما أتی علیهما الشیخوخة و الهرم منذ عهد الخلیفة إلی هذه العصور المتأخّرة، و بلغ منهما الضعف فأخفقت بسالتهما، فلم یُهب جانبهما، و إلی الغایة لم ینکشف لنا سرُّ تسلیط المولی سبحانه هؤلاء الأعلام علی الملکین الکریمین، و فیه اختلال النظام المقرّر المطّرد الإلهی، نعوذ باللَّه من هذه المزاعم التافهة کلّها.