روایات بى اساسى که نگاشته شد اساسى را تشکیل می دهد که فضل و کمال عثمان را بر آن نهاده اند و وسیله اى که آلایش هاى عملى او را توجیه و دگرگونه نمایند و جنایاتى را که مرتکب گشته تاویل کنند و از او دفاع نمایند. ما روایت درستى را که در تاریخ در خصوص عثمان هست به اطلاعتان رسانیدیم و روایات بى اساس و دروغینى را که درباره اش جعل کرده اند بر ملا ساختیم . در جنایت عده اى از مورخان همین بس که روایات متواتر و صحیح و حقائق ثابت تاریخى را ندیده انگاشته و بنا را بر نقل و تثبیت و ترویج روایات نوع دوم گذاشته اند. به همین سبب بناى نوشته و نگاشته شان بر تبهکارى و بر لبه دوزخ نهاده است. هر عثمانى مسلک و اموى مذهبى در کتاب و نوشته اش جز آن یاوه ها و نادرستی ها نیاورده است . دست به هر کتابى که این جماعت در تاریخ و حدیث نوشته اند ببرید خواهید دید چنین است، مثلا « تاریخ الامم و الملوک » طبرى، تمهید باقلانى، الکامل ابن اثیر، ریاض النضره محب طبرى، تاریخ ابى الفداء، تاریخ ابن خلدون، البدایه و النهایه ابن کثیر، صواعق ابن حجر، تاریخ الخلفاء سیوطى، روضه المناظر ابن شحنه حنفى، تاریخ اخبارالدول تالیف قرمانى، تاریخ الخمیس دیار بکرى، نزهه المجالس صفورى، و نور الابصار شبلنجى پر از همین روایات جعلى و ساختگى است که بسیارى را بدون ذکر رجال سند و چنانکه پندارى روایات صحیحى است ثبت و نقل کرده اند و با سیاه کردن صفحات کتاب خویش بوسیله چنین روایاتى روى تاریخ را سیاه کرده و پرده تزویر بر چهره حقائق درخشان کشیده اند.
پس از این مورخان و حدیث نویسان جمعى نویسنده آمده اند و به گمان این که در تاریخ و حدیث تحقیق می کنند و بدون جانب گیرى و غرض ورزى و پیش داورى به تحلیل علمى قضایا پرداخته اند بر آن نوشته هاى بى اساس تکیه زده اند، حال آنکه ندانسته و بر خلاف پندار و ادعاى بی طرف و بی غرضى به منجلاب گمراهى و دروغ بافى غلتیده اند و آن دسائس تاریخى و روائى را به صورتى زرق و برق دار به ما منتقل ساخته و جماعات عامى و بى تحقیق را فریفته اند، لکن قلم موشکاف محقق پرده تزویرشان دریده و به جمهور حقیقت پژوهان بر نموده که چه توطئه هاى ننگین بر ضد واقعیات تاریخى صورت گرفته و چه فریبکاری ها گشته است تا از جنایات و رسوائی هاى پاره اى از حکام و دستیارانشان دفاع شده باشد چنان دفاعى که عمرو عاص به هنگام شکست و غلتیدن به خاک آوردگاه براى حفظ جان خویش کرد.
به دینشان فضائلى تعبیه گشته بر اساسى پوسیده و تار و پود بنایش گسیخته . اینک بیائید به تماشاى صفحه اى از کتاب ” فتوحات الاسلامیه ” تالیف مفتى مکه آقاى احمد زینى دحلان که در شرح زندگى خلفاى چهارگانه نوشته است، و زیر عنوان ” شرحى درباره حسن رفتار و میانه روى مولاى مان عثمان در زندگى دنیا ” می نویسد:” عثمان- رضى الله عنه – در زندگى دنیا زاهد و پارسا بود و شیفته آخرت. در اداره خزانه عمومى درستکار و عدالت پیشه بود. و براى خویش هیچ ازآن بر نمی گرفت. زیرا توانگر بود و توانگرى و بى نیازیش در دوره زندگى پبامبر “ص” و نیز پس از آن معروف است. بسیار بذل و بخشش می کرد آن هم در نهایت بزرگوارى و گشاده روئى، و به دور و نزدیک مى بخشید و میان خویشاوند و غیر خویشاوند فرق نمی گذاشت. خدا در حق وى این آیات را فرو فرستاده است : « کسانى که دارائیشان را در راه خدا انفاق می کنند و بعد از پى انفاق هیچ منتى ننهاده یا آزارى نمی رسانند پاداششان نزد پروردگارشان خواهد بود و نه ترسى درباره شان هست و نه باید اندوهگین شوند.»، « آیا کسى که سراسر شب را به دعا و نماز و سجده بسر می آرد و از آخرت بیمناک است و رحمت پروردگارش را امید می برد » ، « مردانى که بر سر پیمانشان با خدا براستى ایستادند. »
به هنگام نطق پیراهنى خشن و عدنى در بر داشت که هشت درهم بیش نمی ارزید. به مردم از غذاى دولتى می داد و خود به خانه رفته سرکه و روغن زیتون مى خورد. حسن بصرى می گوید: به مسجد درآمدم دیدم عثمان بر قبایش تکیه زده است، دو سقا اختلاف حقوقى خویش را به او عرضه داشتند تا داورى نماید. عبد الله بن شداد می گوید : عثمان – رضى الله عنه- را در روز جمعه اى دیدم به هنگامى که امیرمومنان بود، جامه اى که چهار درهم بیش نمی ارزید در بر داشت. از حسن بصرى درباره جامه عثمان پرسیدند، گفت : قطرى بود و هشت درهم می ارزید. وى- رضى الله عنه- بسیار فروتن بود.
حسن بصرى می گوید: عثمان را وقتى امیر مومنان بود دیدم در مسجد خوابیده و عبایش را زیر سر گذاشته بود. افراد یکایک آمده نزد او مى نشستند، و او در کنارشان و مثل این که یکى از آنان باشد مى نشست. خیثمه می گوید : عثمان را دیدم که در مسجد در میان ملافه اى خفته بود و هیچکس در اطرافش نبود در حالیکه امیرمومنان بود. به موجب روایت دیگرى می گوید : عثمان را دیدم که در مسجد به نیمروز خفته و از خواب برخاسته بود و اثر ریگ هاى کف مسجد بر پهلویش مشهود بود، مردم به او گفتند بسترى نرم فراهم آرد. وى خودش آب براى وضویش تهیه می کرد، به او گفتند چرا به یکى از نوکرانت دستور این کار را نمی دهى. گفت: نه، شب وقت استراحت آنها است. از اول مسلمانى هر شب جمعه برده اى آزاد می کرد مگر جمعه اى که برایش میسر نمی شد که در عوض جمعه بعدى دو برده آزاد می ساخت. علامه ابن حجر در ” صواعق ” می نویسد: شماره بردگانى که عثمان- رضى الله عنه- آزاد ساخته به دو هزار و چهار صد می رسد. از فروتنى در دوره خلافت گاه پشت سر خود خدمتکارش را سوار می کرد و هیچکس آن را عیب نمی گرفت.
روز را به روزه و شب را بجز پاره اول آن به نماز می گذراند، و در نماز شب قرآن را ختم می کرد، و بسیار اتفاق می افتاد که قرآن را در یک رکعت نمازش ختم می کرد. چون از کنار گورستان می گذشت چندان می گریست که اشک از محاسنش سرازیر می شد. از ده تنى بود که پیامبر “ص” به آنان مژده بهشت داد، و از اصحابى بود که پیامبر “ص” در موقع وفات از آنان خشنود بود. از پیشگامان اسلام به شمار می رفت، زیرا پس از ابوبکر و على و زید بن حارثه مسلمان شد. پیامبر “ص” براى او گواهى داد که در زندگانى دنیا زاهد است و در آخرت در بهشت، زیرا صحت این روایت مسلم شده که فرمود: خدا ترا بیامرزد اى عثمان نه تو از دنیا ربوده اى و نه دنیا ترا در ربوده است. فتوحات در دوره خلافت وى دامنه یافته . آفریقا “ى شمالى”، منطقه ساحلى رود اردن، سواحل روم، استخر و فارس، طبرستان، سیستان و دیگر بلاد به تصرف مسلمانان درآمد. دارائى اصحاب در این دوره فزونى گرفت چندان که کنیزى را به هم وزنش “سیم بازر” خرید و فروش می کردند و اسبى را به یکصد هزار، و یک اصله درخت خرما به هزار “درهم”.
حسن بصرى می گوید : خواربار در زمان عثمان فراوان بود و خیر و درآمد بسیار. مردم در جنگ تبوک دچار قحطى گشتند، غذائى براى آنان خرید که سپاه را بسنده بود. ابو یعلى از جابر نقل می کند که پیامبر “ص” فرمود : عثمان در بهشت است . وفرمود هر پیامبرى همدمى در بهشت دارد و همدم من عثمان بن عفان است. به موجب روایت دیگرى فرمود: هر پیامبرى همدمى در بهشت دارد و همدم من در آن عثمان بن عفان است. و فرمود: به شفاعت عثمان هفتاد هزار نفر که جملگى مستحق دوزخند بدون محاسبه وارد بهشت می شوند . ابو یعلى از انس- رضى الله عنه- نقل می کند که نخستین مهاجرى که با خانواده خویش به حبشه هجرت کرد عثمان بن عفان بود. بر اثر آن پیامبر خدا “ص” فرمود : خدا همراهشان بود، عثمان پس از لوفى نخستین کسى است که با خانواده اش در راه خداى تعالى مهاجرت کرده است. پیامبر “ص” هنگامى که دخترش ام کلثوم را به همسرى عثمان درآورد به دخترش فرمود: شوهرت بیش از همه خلق به جدت ابراهیم و پدرت محمد شباهت دارد. و فرمود: با حیاترین فرد امتم عثمان بن عفان است. و فرمود: خدا به من وحى کرد که دو دختر عزیزم یعنى رقیه و ام کلثوم را به همسرى عثمان درآورم. و فرمود: عثمان بسیار شرمگین است بطوریکه فرشتگان از او حیا می کنند. و فرمود: عثمان به پدرمان ابراهیم می ماند. و فرمود: ام کلثوم را فقط به موجب وحى آسمانى به عقد ازدواج عثمان درآوردم. و به عثمان فرمود: این فرشته وحى است که به من اطلاع داد که خدا ام کلثوم را به همسرى تو درآورد با مهریه اى همسنگ مهریه رقیه و به رفتار و همدمى اى چنان که با او داشتى.
ترمذى از قول عبد الرحمن بن خباب روایت می کند که من پیامبر “ص” را به هنگامى که مردم را براى تدارک سپاه تنگدستى بر می انگیخت دیدم و شاهد بودم که عثمان بن عفان گفت : اى پیامبر خدا من یکصد شتر را با پالانش تعهد می کنم تا به راه خدا مورد استفاده قرار گیرد، رسول خدا “ص” از منبر فرود آمد و می گفت بعد از این عثمان هر چه بکند گناهش به حساب او نوشته نخواهد شد. از عبد الرحمن بن سمره نقل شده که عثمان هنگامى که پیامبر “ص” سپاه تنگدستى را تدارک می کرد هزار دینار به خدمت او آورده به دامنش ریخت. پیامبر خدا “ص” در حالیکه آن سکه ها را در دست مى چرخاند فرمود: هر چه عثمان بعد از این بکند به او ضررى نمی زند. یا به موجب روایت حذیفه آن ده هزار دینار بود. پس پیامبر خدا “ص” در حالیکه آن سکه ها را در دست مى چرخاند فرمود: خدا بر تو اى عثمان ببخشاید هر چه در پنهان کرده اى و هر چه آشکار و هرچه تا به رستاخیز خواهى کرد. عثمان پس از این هیچ از کرده اش نگرانى به خود راه ندهد. و احدى این روایت را نوشته که خدا بر اثر آن این آیه را در حق عثمان فرو فرستاد : ” کسانى که دارائیشان
را در راه خدا انفاق می کنند و بعد از پى انفاق هیچ منتى ننهاده آزارى نمی رسانند پاداششان نزد خدا خواهد بود و نه ترسى درباره شان هست و نه باید اندوهگین شوند. ابو سعید خدرى می گوید : شبى از آغاز تا سپیده دمان پیامبر “ص” را مراقبت و نظاره می نمودم و او در حق عثمان بن عفان دعا می کرد و می گفت : “خدایا من از عثمان بن عفان خشنود گشتم پس تو هم از او خشنود باش . ” وتا سپیده دمان دست به این دعا به آسمان فرا داشته بود. جابر بن عطیه می گوید : پیامبر خدا فرمود : ” خدا از تو اى عثمان درگذرد در مورد هر چه انجام داده و انجام نداده اى خواه در پنهان و خواه در آشکارا و هر چه پنهان کرده اى و هر چه اظهار، و هر آنچه تا به رستاخیز خواهى کرد… “
اینها بافته هاى کسانى است که در تعبیه فضائل براى عثمان به منجلاب زیاده روى و زیاده گوئى در غلتیده اند، و ملت را به گمراهى کشانده و حقائق علمى و دینى را پوشانده اند. روشن خواهد شد که محققان توانا و پژوهندگان مو شکاف از نادرستى و ساختگى بودن آنها پرده برکشیده و سستى آنها را باز نموده اند، لکن مفتى مکه ” دحلان ” بى اعتنا به حکم محققان و روایت شناسان این روایات جعلى را حقیقت و راست شمرده و سند بى بنیادش را معتبر گرفته است. « این است مقدار علمشان، و جز پندارگر نیستند. » ، « در پى آنچه تو را بدان علم نیست مگرد زیرا گوش و چشم و دل همگى در مورد آن مسوولند.»
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 338)