اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

کتمان حدیث پیامبر(ص) توسط خلیفه

متن فارسی

احمد در مسند خود 65:1 آورده است که ابوصالح گفت: شنیدم عثمان (ض) بر فراز منبر می گفت: ای مردم من گزارشی را که از برانگیخته خدا (ص) شنیده بودم از شما پنهان کردم چون دلم نمی خواست از پیرامون من پراکنده شوید، سپس دیدم بهتر است آن را برای شما بازگو کنم تا هر کس از شما آن چه در دیده اش نیکوتر نماید برگزیند شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت یک روز پاسداری در جائی که بیم می رود دشمن بر آن بتازد، در راه خدا بهتر است از هزار روز که در پایگاه های دیگری سپری شود.

و هم در مسند 61:1 و 65 از زبان مصعب آورده است که عثمان پسرعفان (ض) هنگام سخنرانی برفراز منبر خود گفت: من برای شما گزارشی بازگو می کنم که از برانگیخته خدا (ص) شنیدم و چیزی مرا از بازگوگری آن برای شما باز نداشت مگر دریغ داشتن آن به شما، راستی این که شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت: یک شب پاسداری- در راه خدای برتر از پندار- برتر است از هزار شب که شبش را برای نماز به پای ایستند و روزش را روزه بدارند.

و هم در مسند 57:1 آورده است که حمران گفت: عثمان (ض) بر روی زمین وضو ساخت و سپس گفت: برای شما گزارشی بازگو می کنم که از برانگیخته خدا (ص) شنیدم و اگر یک فراز از نامه خدا نبود آن را برای شما بازگو نمی کردم شنیدم پیامبر (ص) می گفت: هر کس وضو بگیرد و وضوی خود را نیکو بسازد و سپس به درون آید و نماز بگزارد آن چه میان این کارش ومیان نماز دیگر انجام می دهد آمرزیدهشود تا آن نماز را بگزارد.

گروهی دیگر از پاسداران گزارش ها نیز گزارش بالا را از مسند احمد گرفته و یادآوری کرده اند.

امینی گوید: کاش یکی مرا آگاه می ساخت که این همه دریغ ورزیدن از یاد دادن آن گزارش ها به پیروان محمد (ص) را چگونه می توان روا شمرد؟ مگر مردمان به آن دوگزارش که درباره برتری پیکار و پاسداری در راه خدا رسیده نیازی سخت نداشتند و مگر جز به یاری آن دو برنامه بود که ستون کیش ما و زیر بنیادهایش می ایستاد؟ و شکوه آن در دل ها جای می گرفت؟ در آن روزها که مسلمانان برای رفتن به پیکاراز یکدیگرپیشی می جستند از بس برتری های این برنامه به ایشان رسیده و کشور گشائی ها که پیاپی انجام می گرفت ایشان را در کارزار ورزیده گردانیده و به گسترش دادن زمینه کشور و به چنگ آوردن بهره ها وسودها وادارشان می نمود و اگر خلیفه نیز درباره آوائی که هماره در گوششان بود و در دلشان نشان می گذاشت چیزی گزارش می کرد شیفتگی ایشان به آن می افزود و به دلخواه خویش به سوی آن پیشی می گرفتند و دانایان ایشان، بهنادانان آموزش می دادند- نه این که- چنانچه خلیفه پنداشته- از پیراموناو بپراکنند، و اگر می خواسته برساند که پراکنده شدن ایشان از گرد خویش را- برای رفتن به پیکار نیز- خوش ندارد که پذیرفتنی نیست زیرا نیاز خلیفه به توده خویش و نیاز توده به خلیفه ای که پیرامون او را می گیرند- از هر سوی که بنگری- تنها برای روان شدن به پیکار و نیاز است وبرای پشتیبانی از آئین راستین و خواندن مردم به سوی خدای برتر از پندار و به سوی کیش درست و راه راست او است. نه این که گرد او فراهم آیند تا با رفت و آمد و بگو بخند، او را دلخوش دارند. پس هیچ انگیزه ای برای دریغ ورزیدن از بازگوگری آن گزارش ها نبوده است.

درباره گزارش سوم هم باید گفت بازگوگری آن از نیازمندی های مردم است به فرمانروای ایشان در روزگار آشتی، و بستن کدام امید به یک فرماندار بهتر است از اینکه توده را به نیکو وضو ساختن بدارد و پس از آن نیز به نمازی که بهترین زمینه و ستون کیش ما است، و دست افزاری برای آمرزش و برآوردن خواسته ها، و یکی از پایه های اسلام پس چرا خلیفه از این کار دریغ می وزرد و توده خود را از این همه پاداش ها و دستمزدها بی بهره می گرداند.

آن فراز از نامه خداوندی را هم که- سرانجام- وی را به آشکار کردن گزارشها واداشت ای کاش خود او به ما نشان می داد و بازگو می کرد. و البته که آن فراز، از همان آغاز فرود آمدن- و از نخستین دمی در کار بوده و بایستی به آن توجه می شده که خلیفه بازگوگری گزارش دریغ میورزیده. پس چه انگیزه ای تاآن گاه،زبان او را بسته بود تا گزارش آن را به آن هنگام بازگذارد؟ شاید هم خواست او از آن فراز همان بوده که ابوهریره آشکارا از آن یاد کرده، چنان چه جصاص در آیات الاحکام 116:1 آورده است که بوهریره گفت: اگر این یک فراز در نامه خدای گرامی و بزرگ نمی بود برای شما گزارش نمی کردم سپس خواند “: راستی را آنان که آن چه را از نشانه های روشن و راهنمائی فرو فرستادیم پنهان می کنند “… جصاص می نویسد: از این سخن در می یابیم که گزارش های برانگیخته خدا (ص) ازهمان نشانه های روشن و راهنمائی ای است که خدای برتر از پندار فرو فرستاد.

و تازه گرفتیم که چنین فرازی هم فرود نیامده بود، با این همه آیا فرمانی که برانگیخته خدا (ص) آوای خویش را به بازگوگری آن بلند کرد، بایستی پشت پرده ها پوشیده بماند تا هنگامی که خلیفه چنان ببیندکه آن را آشکار گرداند؟ من نمی دانم راز این ها چیست و شاید خلیفه پاسخی بر آن داشته که من آگاه نیستم. و آیا یاران نخستین پیامبر تا این اندازه از آئین نامه های او ناآگاه بودند که دو گزارش به این ارزندگی ازایشان پنهان بماند؟ و دانش آن، تنها ویژه خلیفه گردد و خلیفه هم بداند که همه ایشان از آن ناآگاهند وبداند که اگر آن را پنهان دارد آشکار نمی شود؟ و تازه کسی که دانش و آموزش های پیامبر را پنهان دارد یا آمرزش از او دور می شود یا سرزنش هائی به او روی می آرد و تو درباره این دو کیفری که به او می رسد گزارش های بسیار خواهی یافت و از آن میان درباره کیفر دوم چنین رسیده است:

-1 پسر عمر آورده است که پیامبر گفت: دانشی که بر زبان نیارند همچون گنجی است که از آن نبخشند (گزارش از ابن عساکر)

-2 پسر مسعود آورده است که پیامبر گفت:دانش بی سود همچون گنجی است که از آن نبخشند (گزارش از قضاعی)

-3 ابو هریره آورده است که پیامبر گفت: نمونه کسی که دانش می آموزد و سپس آنرا بازگو نکند همچون کسی است که گنج بیاندوزد و از آن نبخشد (گزارش از طیالسی و طبرانی و منذری)

-4 ابو سعید آورده است که پیامبر گفت: پنهان کننده دانش را هر چیزی نفرین می فرستد- از ماهی دریا تا مرغ آسمان (گزارش از ابن جوزی در العل)

-5 پسر مسعود آورده است که پیامبرگفت: هر مردی که خداوند، دانش به او دهد و او آن را پنهان دارد خداوند در روز رستاخیز لگامی از آتش بر او می نهد (گزارش از طبرانی)

-6 بوهریره آورده است که پیامبر گفت: خداوند به هیچ دانشمندی دانشی نداد مگر از او پیمان گرفت که آن را پنهان ندارد (گزارش از ابن النظیف و ابن جوزی)

-7 پسر مسعود آورده است که پیامبر گفت: هر کس دانشی را از آنان که سزاوارند پنهان دارد روز رستاخیز لگامی از آتش بر او نهاده می شود (گزارش از ابن عدی)

-8 بوهریره آورده است که پیامبر گفت: هیچ مردی نیست که دانشی را نگاه دارد و سپس آن را پنهان سازد مگر روز رستاخیز با لگامی از آتش که بر او نهاده شده خواهد آمد (گزارش از ابن ماجه)

-9 بوسعید آورده است که پیامبر گفت: هرکس دانشی را- که خداوند با آن به مردم در کار کیش خویش- سود می رساند، بپوشاند روز قیامت لگامی از آتش بر او نهاده خواهد شد (گزارش از ابن ماجه و منذری)

-10 بوهریره آورده است که پیامبر گفت: نمونه کسی که دانش بیاموزد و سپس آن را بازگو نکند همچون مردی است که خداوند

دارائی ای روزی او کرده و او آن را گنج ساخته و از آن نبخشیده است(گزارش از ابو خیثمه در العلم و ابونصر در الابانه)

-11 پسر عمر آورده است که پیامبر گفت: هر کس از بخشیدن دانشی که به او داده شده دریغ ورزد،روز رستاخیز او را به گونه ای می آرند که در زنجیر بسته باشد و لگامی از آتش بر دهان او نهاده. (گزارش از ابن جوزی در العلل)

-12 و به گزارش ابن نجار از پسر عمرو: هر کسیدانشی بیاموزد و سپس آن را پنهان داردروز رستاخیز خداوند لگامی از آتش بر او خواهد نهاد. و به گزارش خطیب: هر کس دانشی را بپوشاند روز رستاخیز خداوند لگامی از آتش بر او خواهد نهاد (گزارش از ابن حبان و حاکم و منذری)

-13 ابن مسعود آورده است که پیامبر گفت هر کس دانشی را که از آن سود برند پنهان دارد روز رستاخیز، خدا لگامی از آتش بر او خواهد نهاد (گزارش از طبرانی در الکبیر و ابن عدیدر الکامل و سجزی و خطیب.)

-14 پسر عباس آورده است که پیامبر گفت: هر کس دانشی را که می داند پنهان دارد روز رستاخیز لگامی از آتش بر اونهاده می شود (گزارش از طبرانی در الکبیر)

-15 قتاده گفت: پیمانی است که خدا بر دانشوران گرفته که هر کس دانشی را بداند باید به مردم بیاموزد و بپرهیزید از پنهان داشتن دانش که پنهان داشتن دانش، نابودی است (چنان چه در تفسیر شوکانی 375:1 می خوانیم این گزارش از عبد پسر حمید و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم است)

-16 حسن گفت: اگر پیمانی که خدا از دانشمندان گرفته، نبود بسیاری از پرسش هائی را که می کنید پاسخ نمی دادم (گزارش از ابن سعد)

درباره کیفر نخستین نیز همین چند فراز سخن- از پیامبر (ص)- بسنده می نماید :

-1 خدا بیامرزد مردی را که سخنی از من بشنود و نگاهدارد تا به دیگری برساند( گزارش از ابن حبان)

-2 خدا بیامرزد مردی را که سخنی از ما بشنودو نگاهدارد سپس به کسی که نگهدارنده تراز او است برساند (گزارش از ابن عساکر)

-3 خدایا بیامرز جانشینان مرا که پس از من می آیند، گزارش ها و آئین نامه مرا بازگو می کنند و به مردم می آموزند. (گزارش از طیالسی و رامهرمزی و خطیب ابن نجار)

-4 آمرزش خدا بر جانشینان من! گفتند: ایبرانگیخته خدا جانشینان تو کیانند؟ گفت آنان که آئین نامه مرا زنده می کنند و به مردم می آموزند. (گزارش از ابو نصر در الابانه و المنذری در الترغیب و ابن عساکر)

-5 خداوند بر مردی ببخشاید که سخنی از ما بشنود و به دیگران برساند (گزارش از منذری)

برگردید به مسند احمد، بخش های ویژه به گزارش های هر یک از آن یاران پیامبر که نامشان رفت، مسند طیالسی، الترغیب و الترهیب از منذری، کتابالعلم از بوعمر، احیاء العلوم از غزالی، مجمع الزوائد از حافظ هیثمی ج 1، کنزالعمال: نامه علم آری شاید خلیفه- در پنهان داشتن آئین نامه های برانگیخته خدا (ص)- از اندیشه آن دو پیرمرد پیروی می کرده که پیش از او فرمانروائی داشتند و ایشان- چنانچه درج 6 ص 294 از چاپ دوم با گستردگی گفتیم- از این که سخنان فراوان از زبان پیامبر(ص)- و درباره او- بازگو شود جلوگیری می کردند و من نمی دانم این که خلیفه خیلی کم از پیامبر گزارش می کرده (و شماره گزارش های او به گواهی سیوطی در تاریخ الخلفاء ص 100 و ابن عماد حنبلی در الشذرات 136:1 ،بر روی هم صد و چهل و شش گزارش بوده) آیا انگیزه اش کم مایگی او از آئیننامه های پیامبر و برای تهیدستی اش از این رشته دانش توده؟ یا برای دریغ داشتن او از پراکندن آن ها و نخواستن دانش و آگاهی برای توده؟ و خداوند می داند آن چه را سینه هاشان نهان می دارد و آن چه را آشکار می نمایند.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 216 تا 223)

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 216

9- کتمان الخلیفة حدیث النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم

أخرج أحمد فی مسنده «1» (1/65) عن أبی صالح قال: سمعت عثمان رضی الله عنه یقول علی المنبر: أیّها الناس إنّی کتمتکم حدیثاً سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم کراهیة تفرّقکم عنّی، ثمّ بدا لی أن أحدّثکموه لیختار امرؤ لنفسه ما بدا له، سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «رباط یوم فی سبیل اللَّه تعالی خیر من ألف یوم فیما سواه من المنازل».

و أخرج فی المسند «2» (1/61، 65) عن مصعب قال: قال عثمان بن عفّان رضی الله عنه و هو یخطب علی منبره: إنّی محدّثکم حدیثاً سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ما کان یمنعنی أن أحدّثکم إلّا الضنّ بکم، و إنّی سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «حرس لیلة فی سبیل اللَّه تعالی أفضل من ألف لیلة یقام لیلها و یصام نهارها».

و أخرج فی المسند «3» (1/57) عن حمران قال: توضّأ عثمان رضی الله عنه علی البلاط ثمّ قال: لأحدّثنکم حدیثاً سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لو لا آیة فی کتاب اللَّه ما حدّثتکموه، سمعت النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «من توضّأ فأحسن الوضوء ثمّ دخل فصلّی غُفر له ما بینه و بین الصلاة الأخری حتی یصلّیها».

و ذکرها غیر واحد من الحفّاظ أخذاً من مسند أحمد.

قال الأمینی: لیت مخبراً یخبرنی عن مبرّر هذا الشحّ عن تعلیم أُمّة محمد صلی الله علیه و آله و سلم بتلکم الأحادیث، و الناس فی حاجة أکیدة إلی الحدیثین فی فضل الجهاد و المرابطة اللذین بهما قام عمود الدین، و مُطط أدیمه، و دخلت هیبته القلوب، و کانوا یومئذٍ

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 217

یتسابقون علی الجهاد لکثرة ما انتهی إلیهم من فضله، و لتعاقب الفتوح التی مرّنتهم علی الغزو و شوّقتهم إلی توسیع دائرة المملکة، و حیازة الغنائم، فلو کان الخلیفة یروی لهم شیئاً ممّا لم یزل له نقر فی آذانهم، و نکت فی قلوبهم لازدادوا إلیه شوقاً، و ازدلفوا إلیه رغبة، و کان یعلّم العالم منهم من لم یعلم، لا أنّهم کانوا یتفرّقون عنه کما حسبه الخلیفة، و لو کان یرید تفرّقهم عنه إلی الجهاد فهو حاجة الخلیفة إلی مجتمعه و حاجة المجتمع إلی الخلیفة الذی یکتنفون به، فهی مقصورة من الجانبین علی التسرّب إلی الجهاد و الدفاع و الدعوة إلی اللَّه تعالی، و إلی دینه الحقّ و صراطه المستقیم، لا أن یجتمعوا حوله فیؤنسونه بالمعاشرة و المکاشرة؛ إذن فلا وجه للضنّة بهم عن نقل تلکم الروایات.

و أمّا ثالث الأحادیث فهو من حاجة الناس إلی أمیرهم فی ساعة السلم، و أیّ نجعة فی الأمیر هی خیر من بعث الأمّة علی إحسان الوضوء، و الصلاة بعده التی هی خیر موضوع و هی عماد الدین، و وسیلة إلی المغفرة، و نجح الطلبات، و أحد أصول الإسلام، فلما ذا یشحّ به الخلیفة فیحرم أُمّته عن تلکم المثوبات و الأجور؟

و أمّا الآیة التی بعثته علی التنویه بالحدیث، فلیته کان یدلّنا علیها و یعرب عنها، و قد کانت موجودة منذ نزولها، و فی إبّان شحّ الخلیفة علی روایة الحدیث، فما الذی جعجع به إلی هذا التاریخ، و أرجأ روایته إلی الغایة المذکورة؟ و لعلّه أراد ما نصّ علیه أبو هریرة، فیما أخرجه الجصّاص فی آیات الاحکام «1» (1/116) عن أبی هریرة أنّه قال: لو لا آیة فی کتاب اللَّه عزّ و جلّ ما حدّثتکم، ثمّ تلا: (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی ) «2». قال الجصّاص: فأخبر أنّ الحدیث عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم من البیّنات و الهدی الذی أنزله اللَّه تعالی.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 218

وهب أنّ الآیة لم تنزل، فهل الحکم الذی هتف به رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یسدل علیه ستار الإخفاء إلی أن یرتئی الخلیفة أن یبوح به؟ أنا لا أدری السرّ فی هذه کلّها، و لعلّ عند الخلیفة ما لا أعلمه.

و هل کان مبلغ جهل الصحابة الأوّلین بالسنّة هذا الحدّ بحیث کان یخفی علیهم مثل الحدیثین، و کان علمهما یخصّ بالخلیفة فحسب و الخلیفة مع هذا کان یعلم جهل جمیعهم بذلک و أنّه لو کتمه لما بان؟

علی أنّ کاتم العلم و تعالیم النبوّة بین اثنین: رحمة تزوی عنه، و ذموم تتوجّه إلیه. و إلیک فی المقامین أحادیث جمّة، فمن الفریق الثانی ما ورد:

1-عن ابن عمر مرفوعاً: «علم لا یُقال به، ککنز لا یُنفق منه» «1». أخرجه ابن عساکر.

2-عن ابن مسعود مرفوعاً: «علم لا ینفع، ککنز لا یُنفق منه» «2». أخرجه القضاعی.

3-عن أبی هریرة مرفوعاً: «مثل الذی یتعلّم العلم، ثمّ لا یحدّث به، کمثل الذی یکنز الکنز فلا ینفق منه» «3». أخرجه الطبرانی فی الأوسط «4» و المنذری. 

4-عن أبی سعید مرفوعاً: «کاتم العلم یلعنه کلّ شی ء حتی الحوت فی البحر

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 219

و الطیر فی السماء» «5» أخرجه ابن الجوزی فی العلل.

5-عن ابن مسعود مرفوعاً: «أیّما رجل آتاه اللَّه علماً فکتمه ألجمه اللَّه یوم القیامة بلجام من نار» «6». أخرجه الطبرانی.

6-عن أبی هریرة مرفوعاً: «ما آتی اللَّه تعالی عالماً علماً إلّا أخذ علیه المیثاق أن لا یکتمه» «7» أخرجه ابن النظیف و ابن الجوزی.

7-عن ابن مسعود مرفوعاً: «من کتم علماً عن أهله ألجم «8» یوم القیامة لجاماً من نار» «9». أخرجه ابن عدی.

8-عن أبی هریرة مرفوعاً: «ما من رجل یحفظ علماً فیکتمه إلّا أتی «10» یوم القیامة ملجماً بلجام من نار» «11». أخرجه ابن ماجة.

9-عن أبی سعید مرفوعاً: «من کتم علماً ممّا ینفع اللَّه به الناس فی أمر الدین ألجمه یوم القیامة بلجام من نار» «12» أخرجه ابن ماجة و المنذری.

10-عن أبی هریرة مرفوعاً: «مثل الذی یتعلّم العلم ثمّ لا یحدّث به کمثل رجل رزقه اللَّه مالًا فکنزه فلم ینفق منه» «13». أخرجه أبو خیثمة فی العلم و أبو نصر فی الإبانة.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 220

11-عن ابن عمر مرفوعاً: «من بخل بعلم أوتیه أُتی به یوم القیامة مغلولًا ملجوماً بلجام من نار» «1» أخرجه ابن الجوزی فی العلل.

12-و فی لفظ ابن النجار عن ابن عمرو: «من علم علماً ثمّ کتمه ألجمه اللَّه تعالی یوم القیامة بلجام من نار» «2».

و فی لفظ الخطیب «3»: «من کتم علماً ألجمه اللَّه یوم القیامة بلجام من نار» «4». أخرجه ابن حبّان و الحاکم و المنذری.

13-عن ابن مسعود مرفوعاً: «من کتم علماً ینتفع به ألجمه اللَّه یوم القیامة بلجام من نار» «5». أخرجه الطبرانی فی الکبیر و ابن عدی فی الکامل و السجزی و الخطیب.

14-عن ابن عبّاس مرفوعاً: «من کتم علماً یعلمه ألجم یوم القیامة بلجام من نار» «6». أخرجه الطبرانی فی الکبیر.

15-عن قتادة: « [هذا] «7» میثاق أخذه اللَّه علی أهل العلم فمن علم علماً فلیعلّمه الناس، و إیّاکم و کتمان العلم، فإنّ کتمان العلم هلکة» أخرجه عبد بن حمید، و ابن جریر، و ابن المنذر، و ابن أبی حاتم کما فی تفسیر الشوکانی «8» (1/375).

 الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 221

16-عن الحسن قال: «لو لا المیثاق الذی أخذه اللَّه علی أهل العلم ما حدّثتکم بکثیر ممّا تسألون عنه». أخرجه ابن سعد «1».

و حسبک من الفریق الأوّل

قوله صلی الله علیه و آله و سلم:

1- «رحم اللَّه امرأً سمع منّی حدیثاً فحفظ «2» حتی یبلّغه غیره» «3». أخرجه ابن حبّان.

2- «رحم اللَّه امرأً سمع منّا حدیثاً فوعاه ثمّ بلّغه من هو أوعی منه» «4» أخرجه ابن عساکر.

3- «اللهمّ ارحم خلفائی الذین یأتون من بعدی، یروون أحادیثی و سنّتی و یعلّمونها الناس» «5». أخرجه الطبرانی فی الاوسط «6» و الرامهرمزی و الخطیب و ابن النجار.

4- «رحمة اللَّه علی خلفائی»، قیل: من خلفاؤک یا رسول اللَّه؟ قال: «الذین یحیون سنّتی و یعلّمونها الناس» «7». أخرجه أبو نصر فی الإبانة و ابن عساکر و المنذری فی الترغیب.

5- «نضّر اللَّه امرأً سمع منّا حدیثاً فبلّغه غیره» «8». أخرجه المنذری.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 222

راجع «1» مسند أحمد مسانید الصحابة المذکورین، مسند الطیالسی، الترغیب و الترهیب للمنذری، کتاب العلم لأبی عمر، إحیاء العلوم للغزالی، مجمع الزوائد للحافظ الهیثمی، کنز العمّال کتاب العلم.

 

نعم؛ لعلّ الخلیفة اتّبع فی کتمانه سنّة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم رأی الشیخین قبله فی نهیهما عن إکثار الحدیث عن النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم کما فصّلنا القول فیه فی (6/294)، و لست أدری أنّ قلّة روایة الخلیفة و قد بلغت عدّتها کما ذکرها السیوطی فی تاریخ الخلفاء «2» (ص 100)، و ابن العماد الحنبلی فی الشذرات «3» (1/136) مائة و ستة و أربعین حدیثاً أ هی لقلّة مُنّته فی السنّة، و صفر یده من العلم بها؟ أو لشحّه علی بثّها و ضنّه بالأُمّة؟ و اللَّه یعلم ما تکنّ صدورهم و ما یعلنون.