اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

کرامت فراموش‌شده «اسید بن خضیر» و «عباد بن بشر»

متن فارسی

عصای اسید و عباد

از “انس” روایت شده: “اسید بن خضیر و عباد بن بشر در یک شب سخت تاریک، نزد پیغمبر صلی الله علیه و اله بودند. وقتی از پیشگاه او خارج شدند که بیایند، از عصای یکی از آنها نوری تابید که در روشنایی آن راه رفتند. و چون خواستند که بر سر دوراهی از هم جدا شوند، عصای دیگری هم پرتو افشانی کرد.صحیح البخاری (6/3)، إرشاد الساری (6/154)، طرح التثریب (1/35)، أُسد الغابة (3/101)، تاریخ ابن کثیر (6/152)

“امینی ” می نویسد: آیا باور می کنی این کرامت بزرگ از یکی از بزرگان صحابه، آن هم در آغاز اسلام در عهد پیغمبر اکرم صادر شود، لکن بر همه مردم مجهول و ناشناخته بماند و فقط انحصارا ” انس ” از آن آگاهی پیدا کند و دیگران هرگز آن را نقل نکنند و در جامعه دینی شهرت پیدا نکند؟!

آیا باور داری که این دو مرد که از مسلمانان متاخری بودند که در مدینه اسلام آوردند، از یک چنین پایگاه فضیلت بر خوردار باشند، اما پیغمبر صلی الله علیه و اله کرامت اینان را ولو بطور خصوصی بر زبان نیاورد، و از آن پس امت پیغمبر هم از آن ولو به مقیاس اندک یاد نکنند، و بزرگان دین این کرامت را در طول حیات رسول الله صلی الله علیه و اله ندیده و نشناخته باشند؟!

شاید جهت اینکه چرا ” اسید ” سزاوار چنین منقبتی شده، برای تو مجهول نباشد، چرا که این منقبت درباره کسی ساخته شده که در روز سقیفه پیش از همه با ” ابو بکر ” دست بیعت داد، و او اول کسی از انصار بود که در آن روز بیعت کرد و اتحاد مسلمین را نابود کرد و بنا بگفته ” ابن اثیر”: ” این بیعت او بر ابو بکر اثر عظیم داشت. ” و گفته است “: ابو بکر صدیق نسبت به او احترام خاصی قایل بود و کسی را بر او مقدم نمی داشت ” و البته که این شخص با این بیعتی که کرده بود، سزاوار ترین فرد است که از طرف هواداران ابو بکر به چنین مدال افتخاری نایل گردد. مدالی که سزاوار آن نیست. و نیز چنین منقبت و افتخاری را کسانی مثل ابو عبیده جراح – که حفر کننده قبور بود – پیدا می کنند که عمر بن خطاب پای او را می بوسید و باز بیهوده نیست که ” عایشه، ” این ” اسید ” را می ستاید و چنین می گوید “: او از افاضل مردم بود ” و نیز گفته است “: سه نفر از انصار هستند که بعد از رسول الله کسی در فضیلت به پای آنها نمی رسد: سعد بن معاذ، اسید بن حضیر، عباد بن بشر ” این سخن را ” ام المومنین “در حالی گفته است که بهتر می داند بعد از رسول الله صلی الله علیه و اله شخصیتهایی می زیسته اند که در ” بدر ” شرکت کرده بودند و مادر دهر از زادن چنان افرادی عقیم است. کسانی مثل: “ابو ایوب انصاری “، ” خزیمه ذی الشهادتین “، ” جابر بن عبدالله “، ” قیس بن سعد ” و گروهی از یاران پیغمبر. اما چه باید کرد که معرفی اینان بر ” ام المومنین ” گوارا نبود، چرا که همگی هواداران ” علی ” علیه السلام بودند.
از نظر او “، اسید ” تنها شایسته این فضیلت بود، بمناسبت آنکه پیمان ” مصطفی ” صلی الله علیه و اله را در راه برادرش ” علی” علیه السلام که پرچم هدایت امت بود، شکسته بود و به شتاب تمام در بیعت پدرش پیشدستی کرده و در تحکیم خلافت ” ابو بکر “کمتر از ” اسید ” قدم بر نداشته بود، و او بود که در زیر پرچم ” ابو بکر ” در واقعه ” یمامه ” کشته شد و ” عایشه ” در باره او ستایش بسیاری کرده است.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 139 و 140

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 139

4- عصا أُسید و عبّاد

عن أنس: کان أُسید بن حضیر، و عبّاد بن بشر عند النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم فی لیلة ظلماء حندس، فلما خرجا أضاءت عصا أحدهما فمشیا فی ضوئها، فلمّا افترقت بهما الطریق أضاءت عصا الآخر.
صحیح البخاری (6/3)، إرشاد الساری (6/154)، طرح التثریب (1/35)، أُسد الغابة (3/101)، تاریخ ابن کثیر (6/152) «1».
قال الأمینی: أ تصدّق أنَّ أحداً لم یکن من علیة الصحابة کانت له هذه الکرامة الباهرة فی أولیات الإسلام على عهد الصادع الکریم، و تخفى على کلّ الناس و ینحصر علمها بأنس و لم یروها غیره، و لم تشتهر عنه فی الملأ الدینی؟!
أ تصدّق أن یکون الرجلان بهذه المکانة الرابیة من الفضیلة و هما من متأخّری المسلمین أسلما بالمدینة، و لم یذکرهما نبیّ العظمة بتلک الکرامة و لو همساً، و لم یعرّفهما أُمّته و لو رکزاً، و لم یعرفهما رجال الدین بتلکم المکرمة طیلة حیاة رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم.
لعلّک لا یعزب عنک لما ذا استحقّ أُسید هذه المنقبة، و أنّها إنّما اختلقت بعد رسول اللَّه للرجل لتقدّمه على المهاجرین و الأنصار یوم السقیفة ببیعة أبی بکر، و هو أوّل رجل من الأنصار بایع یوم ذاک و شقّ عصا المسلمین، قال ابن الأثیر «2»: له فی بیعة أبی بکر أثرٌ عظیم. و قال: کان أبو بکر الصدّیق یکرمه و لا یقدّم علیه أحداً. فهو

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 140

حریٌّ بتلک البیعة أن یُشرّف بوسام من محبّذی ذلک الانتخاب الدستوری الذی لم یکن عن جدارة، کما استحقّ بها أبو عبیدة الجرّاح- حفّار القبور- أن یقبّل رجله عمر بن الخطّاب «1»، و من هنا تجد عائشة تثنی على أُسید بقولها: کان من أفاضل الناس. و قولها: ثلاثة من الأنصار لم یکن أحدٌ یعتدّ علیهم فضلًا بعد رسول اللَّه: سعد ابن معاذ، و أُسید بن حضیر، و عبّاد بن بشر «2»، تقوله أُمّ المؤمنین و هی تعلم أنَّ من الأنصار بعد رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم بقیةً صالحةً بدریین عقمت أُمُّ الدهور أن تأتی بمثلها کأبی أیّوب الأنصاری، و خزیمة ذی الشهادتین، و جابر بن عبد اللَّه، و قیس بن سعد، إلى أُناس آخرین.
نعم؛ هؤلاء لا یروق أُمّ المؤمنین ذکرهم لأنّهم علویّون فی ولائهم، و أمّا أُسید فهو جدیرٌ بهذه المدحة البالغة من أُمّ المؤمنین لنقضه عهد المصطفى فی أخیه علم الهدى، و تسرّعه إلى بیعة أبیها و تدعیمه خلافته، فهو تیمیُّ المبدأ و المنتهى. و عبّاد بن بشر لا تقصر خطواته فی تلک الخلافة عن أُسید، و قد قُتل تحت رایة أبی بکر یوم الیمامة، و لعائشة ثناءٌ جمیل علیه.