گروهی بی اطلاع، از احکام اسلام، غافل از مصادر فتوی درباره این مساله سر و صدای زیادی کرده و پنداشته که این موضوع از مختصات شیعه است و بس، از این رو تیرهای طعنه و عیبجوئی به سوی آنان پرتاب کرده و از هر سو به – جانب آنان هجوم بردند. در این میان، گروهی ناپخته در صدد دفاع بر آمدند (در صورتی که در جهالت و یا غفلت با آنان شریکند) به اینکه: این عمل (نقل جنازه) کار مردم عوام و نادانست و نمی شود آن را عیب علماء و مذهب دانست. و طائفه دیگر به خاطر تحقق آرزوهایش، حقیقت را تحریف کرده آن را وارونه جلوه داده اند. اما دور از همه این نادانی ها متخصصان فن، پرده از روی این راز برداشته و چهره حقیقت را آشکار نمودند بر این بی چاره ها مخفی مانده است که پیرون مذاهب دیگر نیز با شیعه در جواز مرده ها به خاطر اغراض صحیح، از محلی به محل دیگر، پیش از دفن و یا بعد از آن، خواه میت وصیت کرده باشد یا نه موافقند:
مذهب مالکی می گوید: نقل میت از جائی به جائی دیگر، پیش از دفن و یا بعد آن، با شرط سه جائز است: 1– در حال انتقال منفجر نشود. 2– هتک حرمتش نباشد، یعنی طوری حمل نشود که مایه تحقیر او باشد. 3– انتقال او روی مصلحتی باشد، مثل اینکه از طغیان آب بر قبرش بترسد و یا به خاطر برکتی که در مکان دیگر امید می رود، و یا با محل سکونت خانواده اش نزدیک است و یا به جهت اینکه خانواده اش بتواند آن را زیارت کند. و اگر هر کدام از این شرطها مفقود باشد، انتقال او حرام خواهد بود.
حنبلی ها می گویند: نقل میت از محلی که در آنجا مرده، به جائی دورتر از آن، به شرط اینکه برای غرض صحیحی باشد، مثل اینکه بخواهند او را در مکانی مقدس و یا کنار بنده ای صالح دفن کنند، مانعی ندارند به شرط آنکه از تغییر بو متعفن شدنش ایمن باشند و در این حکم فرقی میان قبل از دفن و یا بعد از آن نیست.
شافعی ها می گویند: نقل میت از جائی به جائی دیگر برای دفن کردن حرام است. و گفته شده که: مکروه است، مگر در نزدیکی مکه یا مدینه یا بیت المقدس یا قبر بنده صالح که در آن صورت کراهت هم ندارند و اگر وصیت کرده باشد که او را به یکی از اماکن یاد شده ببرند در صورت ایمنی از تغییر بو واجب خواهد بود و منظور از مکه تمام حرم است، نه شهر مکه.
حنفی های می گویند: مستحب است هر کسی در هر جا که مرده است در همانجا دفنش کنند، انتقال او به جائی دیگرش پیش از دفن در صورت ایمنی از تغییر بو مانعی ندارد، اما بعد از دفن خارج کردن او جز در صورتی که زمین غصبی و یا به شفعه اخذ شد باشد حرام خواهد بود.
کسی که در تاریخ غور کرده باشد این حقیقت را به وضوح می یابد که علماء همه مذاهب، عملا اتفاق بر جواز حمل جنائز چه قبل از دفن و چه بعد از آن دارند و اینکه نقل اموات به سوی اماکن مقدسه از قبیل: مکه، مدینه، جوار قبر امام، کنار قبر بنده صالح، سر زمین پاک، یا محیطی که خانواده میت در آنجا هستند، و یا مقبره خانوادگی جزء امور مرتکز در اذهان همگان بوده است. و روز انتقال استخوان خاک شده، بسیاری از آنها که از پیروان مذاهب اربعه بودند، جمع کثیری از علماء و خطباء و قراء و دیگران شرکت نموده اند. و همه اینها، نشانه جواز این امر و اتفاق امت اسلامی درباره آن است.
بلکه تاریخ گواهی می دهد که: این کار از زمان صحابه و تابعان در صورت وصیت میت یا تصمیم اولیائش رواج داشته و گویا که عملا میان تمام فرق مسلمین در جمیع قرون اسلامی مورد اتفاق بوده است. و اگر این موضوع، از همان ابتدای اسلام، مورد قبول نبوده، هیچ گاه صحابه درباره رسول خدا اختلاف نمی کردند که آن حضرت را در مدینه یا مکه یا کنار جدش حضرت ابراهیم علیه السلام دفن نمایند.
و این موضوع نه تنها در اسلام، بلکه در شرایع پیشین نیز مشروع بوده است و لذا می بینیم: حضرت آدم که در مکه وفات یافته و در غار ابو قبیس دفن شده بود، وسیله حضرت نوح تابوتش به کشتی حمل گردید و پس از پایان غائله طوفان، آن را در بیت المقدس و یا طبق احادیث شیعه در نجف اشرف دفن نمود. یعقوب علیه السلام، در مصر فوت کرد و به شام برده شده. موسی علیه السلام، بدن یوسف را که در مصر وفات یافته و در آنجا دفن شده بود، به مقبره خانواده گیش در فلسطین حمل نمود. یوسف علیه السلام، جسد پدرش یعقوب را از مصر به ” حبرون ” مقبره خانواد گیشان برده و در آنجا دفن کرد. حسن و حسین علیهما السلام پاک پدرشان امیر المومنین علیه السلام را از کوفه به مدفن کنونیش نجف اشرف حمل کرده و در آنجا دفن نمودند.
نهایت آنکه در دلائل النبوه آمده است: نخستین کسی که از قبری به قبر دیگر نقل گردید، علی بن ابی طالب علیه السلام است که روز جمعه هفدهم رمضان، شمشیر دشمن بر فرق همایونش وارد آمد و بعد از دو روز وفات یافت و فرزند برومندش امام حسن علیه السلام بر او نماز خواند و در دار الاماره کوفه مدفون گردید و قبرش پنهان نگاه داشته شد، تا بعدا به ” نجف ” حمل گردید و تا زمان هارون الرشید، قبر آن حضرت پنهان بود، و در آن زمان، مدفن آن بزرگوار آشکار شد و روی آن ساختمانی به وسیله هارون بنا گردید و داستان آن چنین است: هارون ملاحظه کرد که وحشیانی به آن محل انس دارند و از صیادان به آنجا پناه می برند، از علت این امر از مردم قریه ای که درنزدیکی آن بوده پرسش نموده، پیرمردی در پاسخ گفت: این جا قبر امیر المومنین علی و نوح علیهما السلام است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 101 – 104