اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

مشورت پیامبر(ص) با جبرئیل درباره معاویه

متن فارسی

16-از جابر آمده است که: رسول خدا با جبرئیل در مورد اینکه، معاویه را کاتبش قرار دهد مشورت کرد، جبرئیل گفت: او را کاتب قرارده که امین است.

ابن عساکر در تاریخش، با اسناد خویش آن را از طریق سری بن عاصم ابی عاصم همدانی، که یکی از دروغ گویان حدیث ساز بوده، و حسن بنزیاد که همان لولوی کذاب حدیث ساز است، و قاسم بن بهرام که مشترک میان ثقه و کذاب است، آورده.و ابن کثیردر البدایه و النهایه جلد 5 صفحه 354 آن را تضعیف کرده و گفته است: شگفت از حافظ بن عساکر است.که با آن همهعظمت و آگاهی بر فن حدیث که از همه معاصران، بلکه کسانیکه پیش از او بودند آگاهی بیشتر داشته، چگونه در تاریخش این حدیث و نظائرش را می آورد و هیچ گونه حرفی در باره آنها، نه بطور صریح، و نه زیر پرده، نمی زند، و حال آنها را بیان نمی کند؟ در صورتی که چنین کاری درست نیست و خدا داناتر است. و ذهبی در میزانش جلد 3 صفحه 95 از امیر المومنین، بطور مرفوع آن را از طریق اصرم بن حوشب حدیث ساز خبیث آورده، و آن را از احادیث نادرست محمد بن عبد المجید شمرده است.

17- از عباده بن صامت آمده که گفته است: خداوند به پیامبرش وحی کرد که معاویه را به عنوان کاتب اخذ کند، زیرا که او امین است.

طبرانی در اوسط، از محمد بن معاویه زیادی، ازاحمد بن عبد الرحمن حرانی، از محمد بن زهیر سلمی از ابی محمد، ساکن بیت المقدس، آن را آورده و گفته است محمد بن معاویه کذاب و استادش امین نیست وسلمی و استادش شناخته شده نیستند، وبرای حدیث، طرق دیگر نیز هست که همه آنها باطل است. و ذهبی در المیزان جلد 3 صفحه 59 آن را آورده و گفته است: این خبر باطل و شاید محمد بن زهیر سلمی، متن آن را به دروغ ساخته است.و در باره احمد حرانی، ابو عروه گفته است: در دینش امین نیست.

امینی می گوید: چگونه ممکن است این روایت، از عباده بن صامت صحیح باشد در صورتی که او، شام را بر معاویه شورانده و فاسد کرده بود، معاویه ناگزیرنامه ای به عثمان در مدینه نوشت و در آن متذکر شد که: عباده شام را بر من و اهلش فاشد کرده، یا او را به مدینه فراخواند و یا به من اجاره بده که اورا از شام بیرون کنم؟ عثمان در پاسخ او نوشت: او را به خانه اش در مدینه گسیل دار. معاویه، عباده را به مدینه فرستاد و او به خانه عثمان که در آن جز مردی از سابقین و یا تابعینوارد گردید و در ناحیه از آن، جلوس کرد و عثمان به او نگریست و گفت: وضع ما یا شما چگونه است ای عباده؟ او برخاست و گفت: من از رسول خدا ابا القاسم شنیدم که می فرمود: بعد از من امور شما به دست افرادی می افتد:چیزهائی را که شما منکر می دانید برایتان معروف جلوه می دهند و آنچه را که شما معروف می دانید منکر شمارند، پس طاعتی برای کسی که معصیت می کند نیست و نسبت به پروردگار تان گمراه نگردید.قسم به آنکه جان عباده در دست اوست فلانی (معاویه ) از آنها است. دیگر عثمان به او چیزی نگفت.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 489 

متن عربی

16– عن جابر: إنّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم استشار جبریل فی استکتاب معاویة فقال: استکتبه فإنّه أمین.

أخرجه ابن عساکر فی تاریخه «5» بإسناده من طریق السری بن عاصم أبی عاصم الهمدانی أحد الکذّابین الوضّاعین، و الحسن بن زیاد- و هو اللؤلؤی- الوضّاع الکذّاب، و القاسم بن بهرام المشترک بین ثقة و کذّاب، و قد زیّفه ابن کثیر فی البدایة و النهایة «6» (5/354) فقال: و العجب من الحافظ ابن عساکر مع جلالة قدره و اطّلاعه على صناعة الحدیث أکثر من غیره من أبناء عصره- بل و من تقدّمه بدهر- کیف یورد فی تاریخه هذا و أحادیث کثیرة من هذا النمط، ثم لا یبیّن حالها و لا یشیر إلى شی‏ء من ذلک إشارة لا ظاهرة و لا خفیّة؟ و مثل هذا الصنیع فیه نظر و اللَّه أعلم. و أخرجه الذهبی فی میزانه (3/95) «7» عن أمیر المؤمنین مرفوعاً من طریق أصرم بن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 490

حوشب الکذّاب الوضّاع الخبیث، و عدّه من مناکیر محمد بن عبد المجید.

17- عن عبادة بن الصامت قال: أوحى اللَّه إلى النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم استکتب معاویة فإنّه أمین مأمون.

أخرجه الطبرانی فی الأوسط، عن محمد بن معاویة الزیادی، عن أحمد بن عبد الرحمن الحرّانی، عن محمد بن زهیر السلمی، عن أبی محمد ساکن بیت المقدس، فقال: محمد بن معاویة کذّاب و شیخه لیس بمؤتمن، و السلمی و شیخه لا یُعرف. و للحدیث طرق أخرى کلّها باطلة، راجع اللآلئ «1» (1/218).

و ذکره الذهبی فی المیزان «2» (3/59) فقال: خبر باطل لعلّه- یعنی محمد بن زهیر السلمی- هو افتراه، متنه: [أوحى اللَّه إلى نبیّة: استکتب معاویة، فإنّه أمین مأمون‏] «3». و قال «4» فی أحمد الحرّانی: قال أبو عروبة: لیس بمؤتمن على دینه.

قال الأمینی: کیف تصحّ هذه الروایة عن عبادة بن الصامت؟ و هو الذی أنغل الشام على معاویة، فکتب معاویة إلى عثمان بالمدینة: إنّ عبادة قد أفسد علیَّ الشام و أهله، فإمّا أن تکفّه إلیک، و إمّا أن أخلّی بینه و بین الشام، فکتب إلیه عثمان: أن أرحل عبادة حتى ترجعه إلى داره من المدینة، فبعث بعبادة حتى قدم المدینة، فدخل على عثمان فی الدار و لیس فیها إلّا رجل من السابقین- أو من التابعین- الذین قد أدرکوا القوم متوافرین، فلم یُفْجَ عثمان به إلّا و هو قاعد فی جانب الدار، فالتفت إلیه و قال: ما لنا و لک یا عبادة؟ فقام عبادة بین ظهرانی الناس فقال: إنّی سمعت رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم أبا القاسم یقول: «إنّه سیلی أُمورکم بعدی رجال یعرّفونکم

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 491

 ما تنکرون، و ینکرون علیکم ما تعرفون فلا طاعة لمن عصى اللَّه، فلا تضلّوا بربّکم»، فوالذی نفس عبادة بیده إنّ فلاناً- یعنى معاویة- لمن أُولئک، فما راجعه عثمان بحرف. تاریخ ابن عساکر «5» (7/311، 312).