اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

قهر خداوند با پیامبر(ص) به خاطر معاویه

متن فارسی

از زیاد بن معاویه بن یزید بن عمر، نوه یزید بن معاویه بن ابی سفیان، از عبد الرحمن بن حسام آمده که گفت است: مردی از اهل حوران، از مردی دیگر به ما خبر داده که: ده نفر از بنی هاشم، صبح هنگام برای نماز خدمت رسول خدا گرد آمدند. بعد از نماز گفتند: ای رسول خدا اینکه در این وقت خدمت شما رسیدیم، برای این بوده که بعضی از کارهایمان را برای شما بگوئیم: خداوند با این رسالت، تفضیل فرمود، شما را به آن و ما را به وسیله شما گرامی داشت و این معاویه است که کاتب وحی است در صورتی که ما، دیگر از اهل بیت را بیش از او برای اینکار شایسته می دانیم. رسول خدا فرمود: آری نگاه کنید به مردم دیگری، غیر او (یعنی: فرد دیگری را پیدا کنید) راوی می گوید: با آنکه در هر چهار روز از ناحیه خدا وحی بر محمد نازل می شد اما چهل روز گذشت که جبرئیل نازل نگردید. پس از آن نازل شد در حالی که صحیفه ای با خود همراه داشت که در آن نوشته بود: ای محمد تو حق نداری کسی را که خدا برای نوشتن وحیش انتخاب کرده تغییر دهی، پس او را بر این کار بگمار که او امین است، رسول خدا هم او را بر آن کار گماشت.

ابن عساکر در تاریخش، آن را آورده و گفته است: این خبر نادرست و در آن چند نفر افراد مجهول و گمنام قرار دارند. و ابن حجر در لسان المیزان جلد 3 صفحه 411 گفته است: بلکه این حدیث مسلم است که باطل است، بخدا قسم کسی که آن را ساخته است بی دین و لا مذهب است.

امینی می گوید: این توهینی است کسی که خدا و رسول و دینش را مسخره و بازیچه می گیرد و ارزش نبوت را نمی داند، بدان تفوه نخواهد کرد و نادان تر از این مهاجمین بر ساخت مقدس رسالت که این احادیث بحث می کندو همانند این حدیث را تنها به خاطر آنکه افراد مجهولی در رجالش قرار دارند نادرست می داند، غافل از اینکه محدث در درجه اول باید متن حدیث را پیش از سند، مورد بررسی قرار دهد، نه بر عکس.پس مطلب هماناست که ابن حجر گفته است.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 492 و 493

متن عربی

 19- عن زیاد بن معاویة بن یزید بن عمر- حفید یزید بن معاویة بن أبی سفیان-، عن عبد الرحمن بن الحسام، قال: أخبرنا رجل من أهل حوران، أخبر عن رجل آخر، قال: اجتمع عشرة من بنی هاشم فغدوا على النبی صلى الله علیه و آله و سلم، فلمّا قضى الصلاة قالوا: یا رسول اللَّه غدونا إلیک لنذکر لک بعض أُمورنا، إنّ اللَّه قد تفضّل بهذه الرسالة فشرّفک بها، و شرّفنا لشرفک، و هذا معاویة بن أبی سفیان یکتب الوحی، فقد رأینا أنّ غیره من أهل بیتک أولى به لک منه، قال: نعم، انظروا فی رجل غیره. قال: و کان الوحی ینزل فی کلّ أربعة أیّام من عند اللَّه إلى محمد، فأقام جبریل أربعین یوماً لا ینزل، فلمّا کان یوم أربعین هبط جبریل بصحیفة فیها مکتوب: یا محمد لیس لک أن تغیّر من اختاره اللَّه لکتابة وحیه، فأقِرّه فإنّه أمین، فأقرّه.

أخرجه ابن عساکر فی تاریخه «2» و قال: هذا خبر منکر و فیه غیر واحد من المجهولین، و قال ابن حجر فی لسان المیزان «3» (3/411): قلت: بل هو ممّا یُقطع ببطلانه، فو اللَّه إنّی لأخشى أن یکون الذی افتراه مدخول الإیمان.

قال الأمینی: هذه هتیکة لا یتفوّه بها إلّا المستهزئ باللَّه و رسوله من الذین اتّخذوا آیات اللَّه هزواً، و دین اللَّه سخریّا، و النبوّة مجهلة، و أجهل من أُولئک المهاجمین

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 493

على قدس صاحب الرسالة بوضع هذه السفاسف المخزیة علیه صلى الله علیه و آله و سلم، هو الحافظ الذی یتکلّم فی سندها و یرى مثل هذا الحدیث منکراً لمکان المجهولین فی رجاله، ذاهلًا عن أنّ واجب المحدّث النظرة فی متن الحدیث قبل البحث عن سنده، فالقول ما قاله ابن حجر.