اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

دعای پیامبر(ص) برای خلافت معاویه

متن فارسی

” طبرانی ” از ” احمد بن محمد صیدلانی ” و او از ” سری ” و او از ” عاصم ” و او ” عبدالله بن یحیی بن ابن کثیر ” و او از پدرش ” هشام بن عروه ” و او از ” عایشه ” نقل می کند که گفت: “هنگامی که نوبت ام حبیبه فرا رسید (که پیامبر به خانه اش برود) مردی در را زد پیغمبر صلی الله علیه و اله گفت: ببینید این کیست؟ گفتند معاویه است. فرمود: اجازه دهید بیاید. معاویه که بر بالای گوشش قلمی قرار داده بود که با آن می نوشت وارد شد. پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمود: ای معاویه این قلم که بالای گوش قرار داده ای چیست؟ معاویه گفت: این قلم را آماده خدمت خدا و پیامبر کرده ام، فرمود: خدا از پیامبرت بهترین پاداش دهد. به خدا که من تو را برای نوشتن وحی خدا بر گزیدم و من هر چه از اعمال کوچک و بزرگ انجام می دهم به وحی خدا است. چطوری که خدا بر تو لباس بپوشاند – یعنی خلافت بدهد – ام حبیبه بر خاست و پیش پیامبر نشست و گفت یا رسول الله آیا خدا این لباس را بر او پوشاند؟ فرمود: آری لکن پیراهنی که عیب ها دارد. گفت: ای پیامبر خدا، از خدا برای او خلافت دعا کن. فرمود: خدایا او را به هدایت خود در آور و از بدی و پستی باز دار، و در دنیا و آخرت از او در گذر.” “طبرانی ” می نویسد: تنها ” سری بن عاصم ” آن را نقل کرده.

“امینی ” می نویسد: تنها کسی که این دروغ و افترای فاحش را به رسول الله صلی الله علیه و اله روا داشته، یکی از دروغگویان و حدیث سازان معروف است. برای شناخت او رجوع کنید به جزء 5 ص 231 و ج ص 143 الغدیر (متن عربی) کاش معلوم می شد آیا ” معاویه ” با همین قلمی که آماده نگاشتن وحی کرده بود، این همه دروغ ها و تهمتها را به مولانا امیر المومنین علیه السلام نسبت داده است و این او بود که به عمال خو د دستورهای سختی صادر می کرد به نفرین ” سید اوصیا ” – درود خدا بر او باد – و به نفرین ” دو سبط بزرگوار و پیشوایان ” بپردازد. او به عمال ستمکار خود نوشت که خون صالحان امت و شیعیان خاندان وحی علیه السلام را مباح شمارند و بدینگونه از حق مبین و آشکار دور می شدند و اندیشه های او که فاصله زیادی از کتاب و سنت داشت منتشر می شد و هر چه می توانست با زبان و قلم به جرم و جنایت دست می یازید. این دعایی که به رسول الله صلی الله علیه و اله نسبت داده اند که از خدا هدایت ” پسر هند ” را خواسته است و دعا فرموده است که از بدبختی بدور باشد و بخشایش دنیا و آخرت یابد، آیا به واقعیت و اجابت رسیده است؟ براستی که اینهمه جنایات و اصرار” معاویه ” در ارتکاب آن ها نشان می دهد که پیامبر چنین دعایی نفرموده و چنان ادعائی به تحقق نرسیده است. چرا که چنین دعای فرضی و ادعای تخیلی، چیزی است که گویی اسیر بادها گردیده و تو گویی که پیامبر ضد آنرا در حق او دعا کرده و دعایش مستجاب شده است. و این مسلم است که هر گاه ” معاویه ” بر راه هدایت و بر کنار از هلاکت می بود، لازم می آمد که خلافت کبری به ” مولانا امیر مومنان ” علیه السلام می رسید، کسی که با آنهمه قدس و طهارتی که داشت کاملا از این شخص بدور بود. چرا که ” معاویه ” با او دشمنی می کرد و همین رفتاررا با ” حجر ” و یارانش و هر صحابی و تابعی معمول گردید و همگی در آتش ظلم ” معاویه” سوختند، پس آیا از هیچ مسلمانی شنیده شده است که چنین ادعائی بکند؟ خدایا ما را ببخشای و بازگشت همه مان بسوی تست.

(الغدیر و الکتاب و السنة و الادب  ج 11 ص 110 – 112)

متن عربی

 24- أخرج الطبرانی عن أحمد بن محمد الصیدلانی عن السری عن «1» عاصم عن عبد اللَّه بن یحیى بن أبی کثیر عن أبیه «2» هشام بن عروة عن عائشة، قالت: لمّا کان یوم أمّ حبیبة من النبی صلى الله علیه و آله و سلم دقّ الباب داقٌّ، فقال النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم: انظروا من هذا؟ قالوا: معاویة. قال: ائذنوا له، فدخل و على أُذنه قلمٌ یخطُّ به، فقال: ما هذا القلم على أُذنک یا معاویة؟ قال: قلمٌ أعددته للَّه و لرسوله، فقال له: جزاک اللَّه عن نبیّک خیراً، و اللَّه ما استکتبتک إلَّا بوحی من اللَّه، و ما أفعل من صغیرة و لا کبیرة إلّا بوحی من اللَّه، کیف بک لو قمّصک اللَّه قمیصاً؟!- یعنی من الخلافة- فقامت أُمّ حبیبة فجلست بین یدیه و قالت: یا رسول اللَّه: و إنّ اللَّه مقمّصه قمیصاً؟ قال: نعم. و لکن فیه هنات و هنات. فقالت: یا رسول اللَّه فادع اللَّه له. فقال: اللّهمّ اهده بالهدى، و جنِّبه الردى، و اغفر له فی الآخرة و الأولى.

قال الطبرانی: تفرّد به السری بن عاصم «3».

قال الأمینی: المتفرّد بهذه الأکذوبة الفاحشة على رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم هو أحد الکذّابین الوضاعین، راجع ما أسلفناه فی الجزء الخامس ص 231 و (8/140).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 111

لیت شعری هل بهذا القلم الذی یزعم معاویة أنّه أعدّه للَّه و لرسوله کان یکتب تلکم القوارص و القذائف إلى مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام؟! و یکتب إلى عمّاله أوامره الباتّة بلعن سیّد الوصیّین صلوات اللَّه علیه و لعن من یمتّ به من شبلیه الإمامین السبطین و عظماء المؤمنین؟ و یکتب إلى أُمرائه الجائرین بهدر دماء صلحاء الأُمّة و شیعة أهل بیت الوحی علیهم السلام؟ و هل کان یکتب به أحکامه الجائرة، و فتاواه النائیة عن الحقِّ المبین، و آراءه الشاذّة عن الکتاب و السنّة، و کلّ ما یلفظه بفمٍ و یخطّه بقلمٍ من جرائر و جرائم؟

ثم هل استجیبت هذه الدعوة المعزوّة إلى صاحب الرسالة حتى نعتقد فی ابن هند اعتناق الهدى، و التجنّب عن الردى، و المغفرة له فی الآخرة و الأُولى؟ لکن موبقات معاویة و إصراره علیها تنبئنا عن أنّها لم تکن، إذ لو کانت لمَا عداها الإجابة، و کأنَّ تلک الدعوة المزعومة المختلقة ذهبت أدراج الریاح، و کأنَّه صلى الله علیه و آله و سلم دعا علیه بضدّ ما هو مذکورٌ و استجیبت دعوته.

 على أنَّ معاویة لو کان على الهدى متجنّباً عن الردى للزم أن یکون صاحب الخلافة الکبرى مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام على قدسه و طهارته خلواً من ذلک کلّه، لأنّه کان یناوئه و یناجزه القتال، و کذلک حُجر و أصحابه، و کلّ صالح صحابیّ أو تابعیّ قُتل تحت نیر ظلم معاویة، هل یسع لمسلم أن یدّعی ذلک؟ غفرانک اللّهمَّ و إلیک المصیر.