«جزری می گوید»: یکی از مشایخ مورد اعتماد، از اساتید خود روایت کرده: «شاطبی قاسم بن فیره نابینا » صبحها در فاضلیه بغلس نماز می خواند. آنگاه به تعلیم قراءت قرآن می نشست و مردم در رفتن به حضور او به هنگام شب با هم پیشدستی می کردند، و هرگاه که می نشست، فقط می گفت: هر کس اول آمده، او بخواند. آنگاه بترتیب نوبت آمدن از دیگران شروع می کرد. اتفاقا یک روز گفت: آن کسی که نفر دوم است، بخواند و اولی ماند و نخواند. اصحاب نمی دانستند که گناه او چه بوده که از قراءت محروم ماند. او فهمیده بود که این شخص آن شب جنب شده، اما بسبب شدت علاقه ای که بر گرفتن نوبت داشته، آنرا فراموش کرده بود. آنگاه به حمام نزدیک مدرسه رفت و غسل کرد و پیش از آنکه نفر دوم از قراءت فارع شود، خود را بحضور رسانید و شیخ هم- که نابینا بود- نشسته بود. دومی که فارغ شد، شیخ گفت: آن کسی که اول آمده او بخواند. این واقعه، یکی از بهترین وقایعی است که در زندگی بزرگان این طایفه می بینیم و نظیر آن را در دنیا ندیده ام». مفتاح السعاده 1: 388.
«امینی» می گوید: اینکه «جزری» پنداشته این حالت مخصوص «شاطبی» بوده و در دنیا نظیر آن دیده نشده، درست نیست و ما شرح حال گروهی از کسانی را که از دلهای مردم آگاهی داشته و غیب را می دانستند پیش از این نقل کرده ایم گویا این گروه مغیباتی را انتخاب کرده اند که هر بینا و کوری از شنیدن آن در شگفت می ماند یا این مایه غلو در فضایل به اینها نسبت داده اند.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 232 )