اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

ابوبکر باعلوی، کار مسیح بن مریم(ع) را انجام می دهد

متن فارسی

” هنگامی که ” ابو بکر بن عبد الله با علوی ” متوفی 914، از سفر حج بازگشت، وارد ” زیلع ” شد. حاکم آنجا در آن موقع، محمد بن عتیق بود. اتفاقا مادر فرزند حاکم مزبور وفات کرد و لذا بسیار اندوهگین بود. کم مانده بود که از مرگ او عقلش زایل شود، سید با علوی که شدت ناراحتی او را شنیده بود، برای تسلیت بحضور او آمده تا او را به صبر و پایداری دعوت کند. در این حال، روی جنازه او پارچه کشیده و آن را پوشانیده بودند. هر چه تسلیت گفت و او را به صبر فراخواند، سودی نداشت. او به قدمهای شیخ افتاد که ببوسد و به وی گفت: ای سید من، هر گاه خدا این مرده را زنده نکند، من نیز بدنبال او می میرم و دیگر به کسی عقیده پیدا نمی کنم. آنگاه سید پارچه را از روی مرده برداشت و او را صدا کرده و او جواب داد: لبیک. سپس خدا روح او را بر گرداند.  حاضران همه بیرون رفتند ولی شیخ بیرون نیامد، تا اینکه با پیشوای خود غذای آبگوشت صرف کند و آن زن مدت درازی زنده ماند “. شذرات الذهب 63:8. النور السافر ص 84.
(نویسنده گوید:) پس باید به این ترتیب ” مسیح بن مریم ” علیه السلام‌خصوصیت معجزه خود را که احیاء مردگان به اذن پروردگار است، ترک بگوید، چرا که با علوی و نظایر او بسیارند که با او در این معجزه همدوشی می کنند. آری فاصله بین اینان و ” مسیح بن مریم ” فقط چهار انگشت است ما گر چه معجزه ” مسیح ” علیه السلام را ندیده ایم. لکن خبر آن را به منزله دیدن می دانیم، چرا که در قرآن کریم آمده و دلایل و براهین، وجود معجزات را برای پیغمبران و حجتهای الهی که خداوند آنها را از کوچکترین هوی نفس مبری داشته و آنها را مطهر و پاک گردانده است، ثابت می کند. و بالاخره ما نفهمیدیم سر اینکه ” سید با علوی مادر پسر حاکم را زنده کرد، چیست؟ آیا بمنظور حفظ حیات مرد صورت گرفته که گفته بود هر گاه او را زنده نکنی من خواهم مرد. و هیچ نماینده ای بر اهل بیت خود دروغ نمی گوید؟ و جامعه آن روز آیا خیلی به وجود او نیاز داشت؟ با اینکه به منظور پایداری او بر عقیده اش کار را کرده و آیا دل کندن او از عقیده خود خسارت مهمی بر امت ” محمد ” صلی الله علیه و اله محسوب می شد؟ با اینکه هر دو ملاحظه را در نظر گرفته بود؟ و آیا این قضیه در باره هر کس که در مرگ  محبوب خود این را کرد،عمومیت دارد؟ یا اینکه فقط اختصاص به آن حاکم دارد؟ یا اینکه اختصاص به هر کسی دارد که ” با علوی ” بخواهد او را زنده کند؟ اینها همه مشکلاتی است که حل شدنی نیست.

 (الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 245)

 

متن عربی

93- أبو بکر باعلوی یحیی المیّت

لمّا رجع أبو بکر بن عبد اللَّه باعلوی المتوفّی (914) من الحجِّ دخل زیلع، و کان الحاکم بها یومئذٍ محمد بن عتیق، فاتّفق أنَّه ماتت أُمّ ولد للحاکم المذکور، و کان مشغوفاً بها فکاد عقله یذهب لموتها، فدخل علیه السیّد- باعلوی- لمّا بلغه عنه من شدّة الجزع لیعزِّیه و یأمره بالصبر و هی مسجّاة بین یدیه بثوب، فعزّاه و صبّره فلم یفد فیه ذلک، و أکبّ علی قدمی الشیخ یقبّلهما و قال: لا سیّدی إن لم یحی اللَّه هذه متُّ أنا أیضاً، و لم یبق لی عقیدةٌ فی أحد، فکشف السیّد عن وجهها و ناداها باسمها فأجابته: لبّیک، و ردّ اللَّه روحها، و خرج الحاضرون و لم یخرج السیّد حتی أکلت مع سیّدها الهریسة و عاشت مدّة طویلة.

شذرات الذهب (8/63)، النور السافر (ص 84) «1».

قال الأمینی: فلیذهب المسیح بن مریم بخاصّته من إحیاء الموتی بإذن اللَّه حیث

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 11، ص: 246

شاء، فقد جاء باعلوی و نظراؤه أُمّة کبیرة یشارکونه فی المعجز، نعم؛ الفاصل بین المسیح و هؤلاء أربعة أصابع «1» و إنّا و إن لم نرَ معجز المسیح علیه السلام لکن أخذنا خبره ممّا هو أثبت من الرؤیة ألا و هو القرآن الکریم، علی حین أنّه معتضدٌ بالاعتبار و البرهنة الصادقة من لزوم نوع المعجز لمثل المسیح من الأنبیاء و الحجج من الذین عصمهم اللَّه من کلّ هویً سائد و طهّرهم تطهیراً.

و نحن إلی الغایة لم نعرف سرّ إحیاء السیّد باعلوی أُمّ ولد الحاکم، هل کان للتحفّظ علی حیاة الرجل، و قد قال: إن لم یحی اللَّه هذه متُّ أنا أیضاً، و الرائد لا یکذب، و کان المجتمع فی حاجة ماسّة إلی حیاته؟ أو کان لإبقائه فی عقیدته، و کان فی نزوعه عنها خسارة أُمّة محمد صلی الله علیه و آله و سلم؟ أو کان لکلا الأمرین مزدوجین؟ و هل یعمّان هما کلّ من یدّعیهما فی موت من یحبّه؟ أو یخصّان بالحاکم؟ أو یُقصران علی من شاء السیّد باعلوی إحیاءه؟ مشکلات لا تنحلّ!