اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

نماز شکسته معاویه در مکه

متن فارسی

1- امام حنبلیان احمد در مسند خود 4/94 از طریق عباد بن عبد اللّه بن زبیر آورده است که چون معاویه براى حج بر ما در آمد ما نیز همراه او به مکه شدیم و او با ما نماز ظهر را دو رکعت خواند و سپس به سوى دار الندوه بازگشت- با آن که عثمان موقعى که نماز را در سفر تمام می خواند، چون به مکه می آمد در آن جا هر یک از نمازهاى ظهر و عصر و عشاء را چهار رکعت می خواند و چون به سوى منى و عرفات بیرون می شد نماز را شکسته می خواند و چون از حج فراغت می یافت و در منى اقامت می کرد نماز را تمام می خواند تا از مکه خارج می شد- با این سوابق بود که چون معاویه نماز ظهر را با ما دو رکعت خواند مروان بن حکم و عمرو بن- عثمان به سوى او برخاسته و گفتند: هیچ کس پسر عموى خویش را زشت‏تر از این سان که تو عیب کردى عیب نکرد به آن دو گفت: چگونه؟ گفتندش: مگر نمی دانى او نماز را در مکه تمام می خواند گفت واى بر شما آیا روش درست بجز آن بود که من عمل کردم؟ من با پیامبر و با ابو بکر و عمر نماز را به این گونه خواندم گفتند پسر عمویت آن را تمام خوانده و مخالفت تو با او عیبجوئى از او است. پس معاویه چون به نماز عصر بیرون شد آن را با ما چهار رکعت خواند.
این روایت را هیثمى نیز در مجمع الزوائد 2/156 به نقل از احمد و طبرانى آورده و گوید رجال زنجیره ى احمد مورد اطمینان‏ اند.
پس اگر بازى کردن مروان و خلیفه ى وقتش معاویه، با نمازى که ستون دین است به درجه اى باشد که نگهداشتن جانب عثمان را- در کار وى که مخالف با کتاب خدا و سنت رسول است- بر عمل به سنت رسول مقدم بدارند تا آن جا که معاویه نیز در برابر او سر فرود آرد و به خاطر فتواى ناروائى که بر گزیده نماز عصر را چهار رکعت بخواند، در این هنگام بازى کردن آن‏ها با دین، در آن سلسله از احکام که کم اهمیت‏تر از نماز است تا چه درجه بوده است؟
و اگر تعجب کنى جا دارد که او مخالفت با فتواى مخصوص عثمان را موجب عیبجوئى بر وى می شمارد و به خاطر پرهیز از عیبجوئى، دستور دینى ثابت را دگرگون می سازد ولى مخالفت با پیغمبر و آنچه را او آورده ناپسند نمی شمارد که به خاطر آن بدعت‏هاى باطل را رها کند.
و این هم از عجایب است که معاویه را از مخالفت با فتواى عثمان منع کنند ولى کسى را که با دستور پیامبر به مخالفت برخاسته از مخالفت باز ندارند. آیا اینان از بهترین گروهی اند که خروج داده شدند براى مردم که امر بمعروف و نهى از منکر می کنند و به خدا ایمان دارند؟ و از همه ى این‏ها شگفت‏ تر آن که این بازى کنندگان با دین خدا را، عادل به شمار آرند با آن که سرگذشت ایشان این است و اندازه ى خضوعشان در برابر دستورهاى دین این.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 371

متن عربی

1- أخرج إمام الحنابلة أحمد فی مسنده «7» (4/94) من طریق عباد بن عبد اللَّه ابن الزبیر قال: لمّا قدم علینا معاویة حاجّا، قدمنا معه مکة قال: فصلّى بنا الظهر رکعتین ثمّ انصرف إلى دار الندوة، قال: و کان عثمان حین أتمّ الصلاة فإذا قدم مکة صلّى بها الظهر و العصر و العشاء الآخرة أربعاً أربعاً، فإذا خرج إلى منى و عرفات قصر الصلاة، فإذا فرغ من الحجّ و أقام بمنى أتمّ الصلاة حتى یخرج من مکة، فلمّا صلّى بنا الظهر رکعتین نهض إلیه مروان بن الحکم و عمرو بن عثمان فقالا له: ما عاب أحد ابن عمّک بأقبح ما عبته به. فقال لهما: و ما ذاک؟ قال: فقالا له: أ لم تعلم أنّه أتمّ الصلاة بمکة؟ قال: فقال لهما: و یحکما و هل کان غیر ما صنعت؟ قد صلّیتهما مع رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم و مع أبی بکر و عمر رضى الله عنهما. قالا: فإنّ ابن عمّک قد أتمّها و إنّ خلافک إیّاه له عیب. قال: فخرج معاویة إلى العصر فصلّاها بنا أربعاً.

و ذکره الهیثمی فی مجمع الزوائد (2/156) نقلًا عن أحمد و الطبرانی فقال: رجال أحمد موثّقون.

فإذا کان لعب مروان و خلیفة وقته معاویة بالصلاة التی هی عماد الدین إلى

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 372

درجة یقدّم فیها التحفّظ على عثمان فی عمله الشاذّ عن الکتاب و السنّة على العمل بسنّة رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم حتى أخضع معاویة لما ارتآه من الرأی الشائن فی صلاة العصر، فما ذا یکون عبثهما بالدین فیما هو دون الصلاة من الأحکام؟

و إن تعجب فعجب أنّه یَعدُّ مخالفة عثمان فی رأیه الخاصّ له عیباً علیه یغیّر لأجله الحکم الدینیّ الثابت، و لا یَعدّ مخالفة رسول اللَّه و ما جاء به محظورة تترک لأجلها الأباطیل و الأحداث!

و من العجیب أیضاً أن یُنهى معاویة عن مخالفة عثمان، و لا یُنهى من خالف رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم عن مخالفته. أ هؤلاء من خیر أُمّة أُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللَّه؟ و أعجب من کلّ ذلک حسبان أُولئک العابثین بدین اللَّه عدولًا و هذه سیرتهم و مبلغهم من الدین الحنیف.