عذاب واقع
از جمله آیات نازله بعد از نصّ غدیر قول خدای تعالی است در سوره «المعارج» سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ
که علاوه بر اعتقاد شیعه به آن، جمعی از علمای اهل سنت که شخصیت شان مورد تصدیق است آنرا در کتب تفسیر و حدیث ثبت و ضبط نموده اند.و اینک بذکر نصّ روایات مذکور توجّه کنید:
1- حافظ، ابو عبید هروی (که در سال 223/4 در مکّه در گذشته)، در تفسیر خود «غریب القرآن» روایت نموده گوید:
پس از آنکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در غدیر خم تبلیغ فرمود آنچه را که مأمور بدان بود و این امر در بلاد شایع و منتشر شد، جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدری آمد و خطاب به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نموده گفت: بما از طرف خداوند امر کردی که گواهی به یگانگی خداوند و رسالت تو بدهیم و نماز و روزه و حج و زکاة را امتثال کنیم همه را از تو پذیرفتیم و قبول کردیم، و تو باینها اکتفا ننمودی تا اینکه بازوی پسر عمّت را گرفتی و بلند نمودی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا این امر از طرف تو است یا از جانب خداوند؟! رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: قسم بخداوندی که معبودی جز او نیست، این امر از جانب خداوند است نامبرده پس از شنیدن این سخن رو بطرف شتر خود روان شد در حالیکه میگفت:بار خدایا، اگر آنچه محمّد میگوید راست و حق است بر ما سنگی از آسمان ببار، و یا عذابی دردناک بما برسان، هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از فراز بر سر او آمد و از دبر او خارج شد و او را کشت و خدای تعالی این آیه را نازل فرمود:
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ..تا آخر.
2- ابو بکر نقّاش موصلی بغدادی (که در سال 351 در گذشته) در تفسیر خود «شفاء الصدور» حدیث ابو عبید مذکور را روایت نموده با این تفاوت که نام شخص مزبور را به جای جابر بن نضر:حارث بن نعمان فهری ذکر نموده چنانکه در روایت ثعلبی خواهد آمد و گمان دارم که این تصحیح از طرف او باشد.
3- ابو اسحق ثعلبی نیشابوری (متوفّای 427/37) در تفسیر خود «الکشف و البیان» گوید: از سفیان بن عیینه درباره قول خدای تعالی: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ سؤال شد که در مورد چه کسی نازل شده؟ نامبرده بسؤال کننده «1» گفت مسئله ای را از من پرسیدی که تا کنون کسی آنرا از من نپرسیده، پدرم از جعفر بن محمّد علیهما السّلام روایت نمود، و آن جناب از پدرانش (صلوات اللّه علیهم) روایت نمود که چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به غدیر خم رسید پس از گرد آمدن مردم در حالیکه دست علی علیه السّلام را گرفته بود به آنها اعلام نموده فرمود:«من کنت مولاه، فعلیّ مولاه»پس این خبر در بلاد شایع و منتشر گشت و بگوش حرث بن نعمان فهری رسید. نامبرده نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد در حالتیکه بر ناقه ای سوار بود، تا به ابطح رسید، در آنجا از ناقه خود فرود آمد و آنرا خوابانید و برسول خداصلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب نمود و گفت: ای محمّد از طرف خداوند ما را امر کردی که به یکتائی خدا و رسالت تو شهادت دهیم، قبول کردیم، و ما را به پنج نماز امر نمودی پذیرفتیم، و ما را بدادن زکاة امر کردی اطاعت کردیم، و بما امر کردی که یکماه روزه بداریم قبول نمودیم، و ما را به حج امر کردی پذیرا شدیم، به این امور اکتفا ننمودی تا بازوان پسر عمّت را گرفتی و او را بلند کردی و بر ما برتری و فضیلت دادی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه، آیا این امر از شخص تو است یا این هم از طرف خداوند است؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: قسم به آن خداوندی که معبودی جز او نیست، این امر از طرف خداوند است، حرث بن نعمان پس از شنیدن سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله رو بطرف مرکب خود روان شد در حالیکه میگفت:بار خدایا اگر آنچه محمّد میگوید راست و حق است، بر ما سنکی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر ما نازل کن، هنوز بمرکب خود نرسیده بود که خداوند سنگی از فراز بر سر او فرود آورد که از دبر او خارج شد و او را کشت و خداوند این آیه را نازل فرمود: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ … تا آخر آیات.
4- حاکم، ابو القاسم حسکانی در کتاب «دعاة الهداة الی أداء حق الموالاة» روایت کرده گوید: بر ابو بکر محمّد بن محمّد صیدلانی قرائت نمودم و بدان اقرار کردم و گفتم حدیث نمود شما را ابو محمّد عبد اللّه بن احمد بن جعفر شیبانی، از عبد الرحمن بن حسین اسدی، از ابراهیم بن حسین کسائی (ابن دیزیل) از فضل بن دکین، از سفیان بن سعید (ثوری)، از منصور از ربعی از حذیفة بن یمان که گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله درباره علی علیه السّلامفرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، نعمان بن منذر (این کلمه تصحیف است) فهری گفت: این چیزی است که از خود میگوئی؟ یا پروردگارت به آن امر کرده؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: از خود نمیگویم، بلکه پروردگارم امر فرموده نامبرده گفت: بار پروردگارا: بر ما فرو فرست (در نسخه ها چنین مذکور است) سنگی را از آسمان، هنوز بمرکب خود نرسیده بود که سنگی بسوی او آمد و او را خونین نمود و افتاد و مرد، سپس خداوند این آیه را نازل فرمود: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ و گفت: حدیث نمود ما را: ابو عبد اللّه شیرازی، از ابو بکر جرجانی، از ابو احمد بصری، از محمّد بن سهل، از زید بن اسماعیل وابسته انصار از محمّد بن ایوب واسطی، از سفیان بن عیینه، ازجعفر بن محمّد صادق علیهما السّلام از پدرانش علیهم السلام اینکه: چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی علیه السّلام را در روز غدیر خم منصوب فرمود و گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه این خبر به بلاد منتشر شد، و نعمان بن حرث فهری نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمد و گفت: از طرف خدا بما امر کردی که به یکتائی خدا و رسالت تو شهادت دهیم و جهاد و حجّ و روزه و نماز و زکاة را آوردی و ما قبول کردیم سپس باین امور اکتفا ننمودی تا اینکه این پسر را (منظورش علی علیه السّلام است) منصوب داشتی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه، این امر آیا از طرف شخص تو است یا امری است از جانب خداوند؟! رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: قسم بآن خداوندیکه جز او معبودی نیست، این از جانب خداست، در این هنگام نعمان بن حرث از نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله برگشت و در آن حال میگفت: بار خدایا اگر این مطلب حق است بر ما سنگی از آسمان ببار، پس خداوند سنگی بر سر او فروافکند و او را کشت و این آیه نازل شد: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ .. تا آخر آیات.
5- ابو بکر، یحیی قرطبی، متوفای 567 ، در تفسیر خود در سوره «المعارج» گوید: پس از آنکه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه نضر بن حارث برسول خدا صلی اللّه علیه و آله گفت: بما از طرف خداوند امر بشهادتین فرمودی و ما از تو پذیرفتیم و ما را امر به نماز و زکاة نمودی و باین امور اکتفا نکردی تا اینکه پسر عمّ خود را بر ما برتری دادی، آیا خدا تو را بدان امر فرمود یا از خود این کار را نمودی؟ فرمود: قسم بخداوندیکه جز او معبودی نیست، این از جانب خدا بود، نامبرده برگشت در حالیکه میگفت:خداوند اگر این سخن حق است و از جانب تو است بر ما از آسمان سنگی ببار، پس سنگی بر او افتاد و او را کشت.
6- شمس الدین، ابو المظفّر، سبط ابن جوزی، حنفی، متوفّای 654 در تذکره خود صفحه 19 این روایت را ذکر نموده گوید: این حدیث را ابو اسحق ثعلبی در تفسیر خود باسنادش از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت نموده که چون پیغمبر صلی اللّه علیه و آله موضوع ولایت علی علیه السّلام را اعلام فرمود، این خبر به اطراف منتشر و در بلاد شایع شد، و بحرث بن نعمان فهری رسید، نامبرده بر ناقه ای سوار شد و آمد درب مسجد ناقه خود را عقال نمود و آمد تا داخل مسجد شد و در برابر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله زانو بزمین زد و با تصریح بنام خطاب بآنحضرت نموده گفت: همانا تو ما را امر کردی که شهادت به یکتائی خدا و رسالت تو بدهیم و ما این را از تو پذیرفتیم و تو ما را امر کردی که پنج بار در شب و روز نماز کنیم و رمضان را روزه بداریم و خانه خدا را زیارت کنیم و مال خود را با دادن زکاة پاک نمائیم و ما اینها را از تو قبول نمودیم.به این ها اکتفا نکردی تا بازوان پسر عمّت را گرفتی و بلند نمودی و او را بر مردم برتری و فضیلت دادی! و گفتی:«من کنت مولاه، فعلیّ مولاه»آیا این امریبوده از طرف خودت و یا از جانب خدا؟! رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در حالیکه چشمانش سرخ شده بود فرمود: قسم بخدائی که جز او معبودی نیست، این از طرف خدا بوده و من پیش خود چنین امری را ننمودم، این سخن را سه بار تکرار فرمود در این هنگام حرث بر خواست در حالیکه میگفت: خداوندا، اگر آنچه محمّد صلی اللّه علیه و آله میگوید حق است، پس سنگی از آسمان بر ما بفرست و یا عذابی دردناک بر ما وارد کن، گوید: بخدا قسم هنوز به ناقه خود نرسیده بود که خدای سنگی از آسمان فرستاد و بر سر او اصابت کرد و از دبر او بیرون شد و نامبرده هلاک گردید، و خدا این آیه را نازل فرمود: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ..تا آخر آیات.
7- شیخ ابراهیم بن عبد اللّه یمنی وصّابی شافعی در کتاب خود «الاکتفاء فی فضل الاربعة الخلفاء» حدیث ثعلبی را روایت نموده است.
8- شیخ الاسلام حموینی- متوفّای 722 در «فراید السمطین» در باب سیزدهم روایت کرده گوید: خبر داد مرا شیخ عماد الدین حافظ بن بدران در شهر نابلس در جمله روایاتی که اجازه داد که از او روایت نمایم، بر سبیل اجازه از قاضی جمال الدین عبد القاسم بن عبد الصمد انصاری بر سبیل اجازه از عبد الجبّار بن محمّد حواری بیهقی، بر سبیل اجازه از امام ابی الحسن علی بن احمد واحدی که او گفت: بر استاد بزرگوارمان ابی اسحق ثعلبی در تفسیر این آیه قرائت کردم که: سفیان بن عیینه از قول خدای تعالی: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ پرسیده شد که درباره چه کسی نازل شده؟ گفت .. همان حدیث بشرحی که بلفظ ثعلبی ذکر شد.
9- شیخ محمّد زرندی، حنفی این داستان را در دو کتاب خود «معارج الوصول» و «درر السمطین» ذکر نموده است.
10- شهاب الدین احمد دولت آبادی متوفای 849 در کتاب خود «هدایة السعداء» در جلوه دوم از هدایت هشتم روایت نموده که: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روزی فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداهو انصر من نصره، و اخذل من خذله، یکی از کفار، از جمله خوارج «1» این را شنید، و آمد نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و گفت: یا محمّد! آیا این از جانب تو است یا از طرف خداوند؟ فرمود: این از جانب خدا است، کافر نامبرده از مسجد بیرون شد و در آستانه در قیام کرد و گفت اگر آنچه محمّد میگوید حق باشد خدایا فرو آر بر سر من سنگی از آسمان، راوی گوید پس سنگی بر سر او افتاد و سر او شکست، پس این آیه: سَأَلَ سائِلٌ … تا آخر نازل شد.
11- نور الدین بن صباغ مالکی مکّی متوفای 855 این حدیث را در کتاب خود «الفصول المهمّه» صفحه 26 روایت نموده است.
12- سید نور الدین حسنی سمهودی شافعی متوفای 911 این حدیث را در «جواهر العقدین» ذکر نموده است.
13- ابو السعود عمادی متوفای 982، در جلد 8 تفسیرش ص 292 چنین نگاشته: گفته شده که او (یعنی درخواست کننده عذاب) حرث بن نعمان فهری بوده و جریان امر از اینقرار بوده که: چون این گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله باو رسید که درباره علی رضی اللّه عنه فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، گفت: خداوندا، اگر آنچه محمّد میگوید حق است بر ما سنگی از آسمان ببار، بلا درنک خدا سنگی بر او افکند که بدماغ او اصابت کرد و از عضو زیرین او بیرون شد و در دم جان سپرد.
14- شمس الدین شربینی قاهری شافعی متوفای 977 در جلد 4 تفسیرش (السراج المنیر) صفحه 364 گوید: در این کسی که از خدا طلب عذاب نمود اختلاف است، ابن عباس گفته که او: نضربن حرث بوده و گفته شده که او حرث بن نعمان بوده، و جریان امر چنین بوده که چون گفتار پیغمبر صلی اللّه علیه و آله: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»باو رسید بر ناقه خود سوار شد تا به ابطح رسید، شتر خود را خوابانید، سپس خطاب به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نموده گفت: از جانب خدا بما امر کردی که به یکتائی خدا و رسالت تو شهادت دهیم و ما از تو قبول کردیم و امر کردی که پنج نوبت نماز بخوانیم و اموال خود را تزکیه نمائیم پذیرفتیم، و امر کردی که همه ساله ماه رمضان را روزه بداریم، قبول کردیم و ما را امر بحج نمودی قبول کردیم و باین امور اکتفا ننمودی تا پسر عمّ خود را بر ما برتری دادی! آیا این امر از ناحیه تو است یا از جانب خدا؟! پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: قسم بخدائی که جز او معبودی نیست، این امر جز از جانب خدا نبوده، حرث برگشته در حالیکه میگفت: خداوندا، اگر آنچه محمّد میگوید حق است، بر ما از آسمان سنگی ببار یا عذابی دردناک بر ما برسان، قسم بخداوند هنوز به شتر خود نرسیده بود که خدا سنگی بر او افکند که بدماغ او اصابت نمود و از دبرش بیرون شد و او را کشت، سپس این آیه نازل شد: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ .. تا آخر آیات.
15- سید جمال الدین شیرازی متوفای سال 1000 در کتاب خود (الاربعین فی مناقب امیر المؤمنین علیه السّلام) گوید: حدیث سیزدهم از جعفر بن محمّد علیهما السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت شده که: چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بغدیر خم رسید، مردم را طلبید پس از آنکه جمع شدند، دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و أدر الحق معه حیث کان،و در روایت دیگر است که فرمود: اللهم اعنه و اعن به، و ارحمه و ارحم به، و انصره و انصر به ، این خبر شایع شد و ببلاد رسید و از جمله به حرث بننعمان فهری رسید، نامبرده بر ناقه خود سوار شد و نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آمد …و این حدیث را تا آخر آنچه ثعلبی گفت آورده است.
16- شیخ زین الدین مناوی شافعی متوفای سال 1031 این داستان را در کتاب خود (فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر) جلد 6 صفحه 218 در شرح حدیث ولایت روایت نموده است.
17- سید ابن عید روس حسینی یمنی، متوفای سال 1041 این داستان را در کتاب خود (العقد النبوی و السرّ المصطفوی) ذکر نموده است.
18- شیخ احمد بن با کثیر مکی شافعی متوفای 1047 این داستان را در تألیف خود (وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل) نقل نموده.
19- شیخ عبد الرحمن صفوری در ج 2 کتاب خود (نزهت) ص 242 حدیث قرطبی را روایت نموده است.
20- شیخ برهان الدین علی حلبی، شافعی، متوفّای 1044 در ج 3 (السیرة الحلبیّه) ص 302 این داستان را چنین ذکر کرده:
چون این گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله: من کنت مولاه فعلی مولاه. در شهرها و اقطار مختلفه شایع و منتشر گشت و به حرث بن نعمان فهری رسید، بمدینه آمد و شتر خود را در مسجد خوابانید و داخل شد در حالیکه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نشسته بود و اصحاب او در پیرامونش بودند، آمد تا مقابل پیغمبر صلی اللّه علیه و آله زانو بزمین زد و گفت:یا محمّد … تا آخر داستان طبق روایت سبط ابن جوزی که در ص 131 ذکر شد.
21- سید محمود بن محمّد قادری، مدنی، در تألیف خود (الصراط السوی فی مناقب النبیّ صلی اللّه علیه و آله) گوید: چندین بار این گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله من کنت مولاه فعلی مولاه، نقل و مذکور شد، گفته اند که: حارث بن نعمان مسلم بود ولی پس از آنکه داستان این سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را من کنت مولاه فعلی مولاه شنید،در نبوّت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شک و تردید نمود! و سپس گفت: بار خدایا، اگر آنچه محمّد میگوید حق است سنگی از آسمان بر ما ببار، و یا عذاب دردناکی بما برسان، پس از گفتن این سخن رفت که بر راحله (شتر) خود سوار شود هنوز در حدود دو سه گام بطرف راحله خود نرفته بود که خداوند عز و جل سنگی بر او افکند که به مغز او اصابت و از دبر او بیرون شد و او را کشت، و در این باره خداوند این آیه را نازل فرمود: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ … تا آخر آیات مربوطه.
22- شمس الدین حفنی شافعی، متوفای 1181 در شرح جامع صغیر سیوطی ج 2 ص 387 در شرح این سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله من کنت مولاه فعلی مولاه، گوید: چون بعض از اصحاب این سخن را شنید، گفت: آیا برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله کافی نیست که ما ادای شهادت (به یکتائی خدا و رسالت او) نمودیم و نماز را بپا داشتیم و زکاة مال خود را دادیم … تا آخر سخنان او تا آنجا که گفت: تا بحدّی که پسر ابی طالب را بر ما برتری داد، آیا این امر از شخص تو است (خطاب به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) یا از جانب خدا است؟! پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: قسم بخداوندی که معبودی جز او نیست این امر از جانب خدا است پس این واقعه دلیل است به بزرگی فضل علی علیه السّلام.
23- شیخ محمّد صدر العالم سبط شیخ ابو الرضا، در کتاب خود «معارج العلی فی مناقب المرتضی» گوید: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روزی فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، یکی از کفار از جمله خوارج این سخن را شنید و نزد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمد و خطاب بآنحضرت نموده گفت: آیا این امر از تو است؟ یا از جانب خدا است؟ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود:این از جانب خدا است، در این موقع آنشخص کافر از مسجد بیرون شد و بر در مسجد ایستاد و گفت: (خطاب بخداوند) اگر آنچه را که این (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) میگوید، حقّ است، پس بر ما سنگی از آسمان بفرست، در این هنگام سنگی آمد و سر او را در هم کوفت.
24- شیخ محمّد محبوب العالم، این داستان را در تفسیر خود مشهور به «تفسیر شاهی» بیان داشته است.
25- ابو عبد اللّه زرقانی مالکی، متوفای 1122 در شرح «المواهب اللّدنیّه» جلد 7 ص 13 این داستان را حکایت نموده است.
26- شیخ احمد بن عبد القادر حفظی شافعی در کتاب خود «ذخیرة المآل فی شرح عقد جواهر اللآل» این داستان را ذکر نموده است.
27- سید محمّد بن اسماعیل یمانی متوفای 1182 این داستان را در کتاب خود «الروضة الندیّه فی شرح التحفة العلویه» ذکر نموده است.
28- سید مؤمن شبلنجی شافعی مدنی، این داستان را در کتاب خود «نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار» ص 78 ذکر نموده است.
29- استاد شیخ محمّد عبده مصری متوفای سال 1323 این داستان را در تفسیر «المنار» جلد 6 ص 464 از ثعلبی نقل و ذکر نموده
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص:460الی472