به محض خواندن نامه ام مثل پلنگ باش که شکار غافلگیرانه میکند و پرخاش حیلهآمیز، و چون روباه باش که با حرکات ماهرانه و زیرکانه از چنگال خصم میگریزد.
خودت را از دیده و نظرشان چنان پنهان کن که خارپشت وقتی دستی به او میرسد پنهان و در غلاف مینماید، و خود را چنان خوار و بیمقدار نشان بده که مردم از کمک و یاری و پیروزیش مأیوس باشند، و درباره کارهاشان کسب اطلاع و تجسس کن چنان مرغی که لحظه کمال جوجه اش را در تخم انتظار میبرد و کنجکاوی مینماید، و حجاز را بشوران و تباه کن که من شام را تباه میکنم. و السلام.
این حرف صریح و روراست معاویه است آن وقت که اطلاع مییابد مردم و مهاجران و انصار با امام (ع) بیعت کردهاند و خلافتش راه استقرار گرفته است، و میبیند در میان امت اسلام هیچکاره است نه در شورای عالی اصحاب راهش میدهند و نه نظرش را در تعیین خلیفه و کارهای مهم دولتی میخواهند، و دیر یا زود باید با امام (ع) بیعت کند و سپس از کار پر سود و پر احترام استانداری شام و فرماندهی سپاه آن منطقه کناره جوید. پس در صدد برمیآید که جاهطلبان را تحریک نماید و مردم را بشوراند تا خلیفه جدید مجال و فرصت رسیدگی به کار او و برکناریش را نیابد و به یک سلسله کشمکش و زد و خورد داخلی مشغول باشد، چنانکه صریحا در نامههایش توصیه میکند که خرابکاری و شورش و تحریک و ایجاد تفرقه شود، و این راهی است که آن تبهکار را به منظورش که سلطنت و حکومت ناپایبند به قرآن و سنت باشد میرساند!
تعجب آور است که معاویه برای طلحه و زبیر که خود با امام علی (ع) بیعت خلافت بستهاند و ملزم به اطاعت از وی هستند بیعت میگیرد بیعت خلافت! و چنانکه از نامههایش بر میآید این بیعت را چند روز پس از بیعت کردن آنها با امیر المؤمنین علی (ع) میگیرد! وانگهی معاویه کیست تا کسی را نامزد مقام خلافت نماید آنهم در وقتی که اجماع اصحاب پیامبر (ص) بر خلافت امام بر حق تحقق یافته است؟! حتی اگر آن بیعت برای امام (ع) صورت نگرفته بود معاویه کسی نبود که حق دخالت در نامزد کردن این و آن برای خلافت داشته باشد. بعلاوه آن نفهم نمیدانست که بیعتگیری برای طلحه و زبیر در حقیقت نقض بیعتی است که قبلا با امام (ع) کردهاند، و زمامدار و پیشوای بیعت شکن به چه درد امت میخورد و کجا میتواند مصلحت عمومی را شناخته و به عمل در آورد؟! تازه اگر فرض کنیم بیعت با طلحه و زبیر درست باشد و بیعتی باطل نباشد باز چون پس از بیعت با امیر المؤمنین علی (ع) صورت گرفته آندو خلیفه متأخر شمرده میشوند که قتلشان واجب است به موجب آن همه حدیث «صحیح» و ثابت پیامبر اکرم (ص) که قبلا خواندیم، «1» و مگر میشود مسلمانان خلیفهای داشته باشند مستحق قتل و محکوم به اعدام؟!
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج10، ص: 454