14- ابن عساکر در تاریخش روایتی ثبت کرده است از طریق سعید بن مسلمه بن امیه بن هشام بن عبد الملک بن مروان اموی از پسرعمر. عمر گوید: “پیامبر خدا به اجتماع ما در رسید یا به مسجد در آمد در حالی که دست ابو بکر و عمر را گرفته بود، یکی در طرف راستش و دیگری در طرف چپش. آنگاه فرمود: چنین در قیامت برانگیخته می شویم”.
این را ترمذی روایت کرده است. بدران که تاریخ ابن عساکر را برای چاپ به اصطلاح تهذیب کرد، سند این روایت را به منظور پوشاندن عیبناکی هائی که در آن هست حذف کرده است و ندانسته که ذکر سعید بن مسلمه به تنهائی برای بروز عیبناکی و سستی اش کفایت می نماید. سند این روایت چنان که در ” میزان الاعتدال ” آمده چنین است: از سعید از اسماعیل بن امیه از نافع از پسر عمر. بخاری در تاریخش میگوید: سعید بن مسلمه از اسماعیل بن امیه، قابل تامل است. وی از جعفر بن محمد از پدرش از جدش روایات نامعلوم و نادرستی نقل می کند. همچنین می گوید: او زشت روایت است و دیگر بار می گوید: سست روایت و زشت روایت است. دارقطنی میگوید: او سست روایتی است قابل توجه. ابن حبان می گوید: خطاهای فاحش از او سر می زند و جدا زشت روایت است.این را دارقطنی از طریق حارث بن عبد الله مدینی- مولی بنی سلیم- از اسحاق بن محمد فروی اموی- مولی عثمان- از مالک از نافعاز پسر عمر ثبت کرده است. آنگاه می گوید: این روایت، صحیح نیست و این ” حارث ” سست روایت است. بر گفته اش میافزائیم که اسحاق اموی- از رجال سند این روایت- را ابو داود به شدت ” واهی ” و سست خوانده است و گفته: هر گاه آنروایت را از مالک یحیی بن سعید هم نقل کرده بود قابل پذیرش نبود. نسائی می گوید: متروک است. و نیز می گوید “: ثقه “ومورد اعتماد نیست. دارقطنی می گوید “: ضعیف ” است و بخاری از او روایت کرده و به همین جهت وی را سرزنش کرده اند. همدارقطنی می گوید: نمی توان او را رها کرد ساجی می گوید: در او نرمی و سستی هست. از مالک احادیثی نقل کرده که هیچ کسجز او نقل ننموده است. عقیلیمی گوید: از مالک احادیث بسیاری نقلکرده که قابل پیروی نیست. حاکم می گوید: بر محمد (یعنی بخاری) عیب گرفته اند که چرا روایات او را ثبت کرده است و به او طعنه زده اند.