اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

ابوبکر و عمر، همراهان پیامبر(ص) در قیامت

متن فارسی

14- ابن عساکر در تاریخش روایتی ثبت کرده است از طریق سعید بن مسلمه بن امیه بن هشام بن عبد الملک بن مروان اموی از پسرعمر. عمر گوید: “پیامبر خدا به اجتماع ما در رسید یا به مسجد در آمد در حالی که دست ابو بکر و عمر را گرفته بود، یکی در طرف راستش و دیگری در طرف چپش. آنگاه فرمود: چنین در قیامت برانگیخته می شویم”.

این را ترمذی روایت کرده است. بدران که تاریخ ابن عساکر را برای چاپ به اصطلاح تهذیب کرد، سند این روایت را به منظور پوشاندن عیبناکی هائی که در آن هست حذف کرده است و ندانسته که ذکر سعید بن مسلمه به تنهائی برای بروز عیبناکی و سستی اش کفایت می نماید. سند این روایت چنان که در ” میزان الاعتدال ” آمده چنین است: از سعید از اسماعیل بن امیه از نافع از پسر عمر. بخاری در تاریخش میگوید: سعید بن مسلمه از اسماعیل بن امیه، قابل تامل است. وی از جعفر بن محمد از پدرش از جدش روایات نامعلوم و نادرستی نقل می کند. همچنین می گوید: او زشت روایت است  و دیگر بار می گوید: سست روایت و زشت روایت است. دارقطنی میگوید: او سست روایتی است قابل توجه. ابن حبان می گوید: خطاهای فاحش از او سر می زند و جدا زشت روایت است.این را دارقطنی از طریق حارث بن عبد الله مدینی- مولی بنی سلیم- از اسحاق بن محمد فروی اموی- مولی عثمان- از مالک از نافعاز پسر عمر ثبت کرده است. آنگاه می گوید: این روایت، صحیح نیست و این ” حارث ” سست روایت است. بر گفته اش میافزائیم که اسحاق اموی- از رجال سند این روایت- را ابو داود به شدت ” واهی ” و سست خوانده است و گفته: هر گاه آنروایت را از مالک یحیی بن سعید هم نقل کرده بود قابل پذیرش نبود. نسائی می گوید: متروک است. و نیز می گوید “: ثقه “ومورد اعتماد نیست. دارقطنی می گوید “: ضعیف ” است و بخاری از او روایت کرده و به همین جهت وی را سرزنش کرده اند. همدارقطنی می گوید: نمی توان او را رها کرد ساجی می گوید: در او نرمی و سستی هست. از مالک احادیثی نقل کرده که هیچ کسجز او نقل ننموده است. عقیلیمی گوید: از مالک احادیث بسیاری نقلکرده که قابل پیروی نیست. حاکم می گوید: بر محمد (یعنی بخاری) عیب گرفته اند که چرا روایات او را ثبت کرده است و به او طعنه زده اند.

15- ابن عساکر روایتی ثبت کرده است از طریق سلیمان بن بلال بن ابی درداء عزیز بن زید انصاری از پدرش که ” پیامبر (ص) رادر حالی دید که ابو بکر در طرف راستش بود و عمر در طرف چپش، و فرمود: چنین خواهیم بود، بعد چون خواهیم مرد، آنگاه به همین سان برانگیخته خواهیم شد و سپس بدین گونه به بهشت در خواهیم آمد “.این سند اولا با وجود سلیمان که دچار اختلال حواس بوده و سست روایت شمرده شده، سست است، و انگهی بلال بن ابی درداءوجود دارد که علمای رجال برای او فرزندی که از وی روایت کند یاد ننموده اند و از او اسمی در فرهنگ رجال و راویان حدیث نیست. و درست چنین است: سلیمان از بلال از پدرش . و در این طبقه از رجال حدیث، چندین سلیمان وجود دارد که یا دروغساز وجاعل است یا سست روایت و ساقط و متروک یا ناشناخته و زشت روایت و مجهول. همچنین به علت وجود ” بلال” سست است،زیرا او پیامبر (ص) را درک نکرده و نه از حضرتش روایت نموده است.ابو زرعه می گوید: در طبقه ایکه پس از اصحاب می آید بلال بن ابی درداء هست که به سال 92 یا 93 هجری وفات یافته و درحکومت یزید قاضی دمشق بوده و پس از یزید نیز تا آنکه عبد الملک بر کنارش نموده است. و ازاین سخن پیدا است که چه بهره ای از دین و درستکاری داشته و چقدر ” ثقه” و مورد اعتماد تواند ! بود دیگر رجال سند نامشان حذف گشته و هیچ یک از آنها را نمی شناسیم تا نظر درباره اش بدهیم، و چنین روایتی هیچ حقی و حقیقتی را به ثبوت نمی رساند و هیچ فضیلتی را به کرسی نمی نشاند.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج10،ص125 و 127)

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 125 

14- أخرج ابن عساکر فی تاریخه «1» (6/173) من طریق سعید بن مسلمة بن أُمیّة بن هشام بن عبد الملک بن مروان الأُموی، عن ابن عمر قال: خرج علینا رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم- أو دخل المسجد- و هو آخذ بید أبی بکر و عمر أحدهما عن یمینه و الآخر عن یساره، ثم قال: هکذا نبعث یوم القیامة. و رواه الترمذی «2».

قال الأمینی: حذف بدران مهذّب تاریخ ابن عساکر «3» إسناد هذه الروایة ستراً على ما فیه من العلل، ذاهلًا عن أنّ فی ذکر سعید بن مسلمة غنىً و کفایة، و إسناده کما فی المیزان «4» عن سعید، عن إسماعیل بن أُمیّة، عن نافع، عن ابن عمر. قال البخاری فی تاریخه «5»: سعید بن مسلمة، عن إسماعیل بن أُمیّة فیه نظر، یروی عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جدّه، مناکیر. و قال أیضاً: منکر الحدیث. و قال مرّة: ضعیف. و قال یحیى بن معین: لیس بشی ء. و قال أبو حاتم «6»: ضعیف الحدیث منکره. و قال الدارقطنی: هو ضعیف الحدیث یعتبر به. و قال ابن حبان: فاحش الخطأ، منکر الحدیث جدّا «7».

و أخرجه الدارقطنی من طریق الحارث بن عبد اللَّه المدینی مولى بنی سلیم، عن إسحاق بن محمد الفروی الأُموی مولى عثمان، عن مالک، عن نافع، عن ابن عمر،

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 126

فقال: لو جاء بذلک الحدیث عن مالک یحیى بن سعید لم یحتمل له. و قال النسائی «1»: متروک، و قال أیضاً: لیس بثقة. و قال الدارقطنی: ضعیف، و قد روى عنه البخاری و یوبّخونه فی هذا. و قال الدارقطنی أیضاً: لا یترک. و قال الساجی: فیه لین. روى عن مالک أحادیث تفرّد بها. و قال العقیلی «2»: جاء عن مالک بأحادیث کثیرة لا یتابع علیها. و قال الحاکم: عیب على محمد- یعنی البخاری- إخراج حدیثه و قد غمزوه «3».

15- أخرج ابن عساکر من طریق سلیمان بن بلال بن أبی الدرداء عزیز «4» بن زید الأنصاری، عن أبیه، أنّه رأى النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم و أبا بکر عن یمینه، و عمر عن یساره فقال: هکذا نکون، ثم هکذا نموت، ثم هکذا نبعث، ثم هکذا ندخل الجنّة.تاریخ ابن عساکر «5» (6/246).

قال الأمینی: هذا الإسناد فیه و هم و اختلاط من ناحیة سلیمان أوّلًا، فإنّ بلال بن أبی الدرداء لم یذکر له ولد یروی عنه، و لا یوجد له قطّ اسم فی المعاجم، و الصحیح: سلیمان، عن بلال، عن أبیه، و فی تلک الطبقة غیر واحد کلّهم یسمّون سلیمان بین کذّاب وضّاع، و بین ضعیف ساقط متروک، و بین مجهول منکر لا یُعرف.

و فی الإسناد و هم من ناحیة بلال ثانیاً، فإنّه لم یدرک النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم و لم یروِ عنه، قال أبو زرعة: فی الطبقة التی تلی الصحابة بلال بن أبی الدرداء، توفّی (سنة 92، 93)

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 127

و کان قاضیاً على دمشق فی ولایة یزید و بعده حتى عزله عبد الملک. و لعلّک تهتدی بذلک إلى مبلغه من الثقة و الدین.

و بقیّة رجال السند المحذوفة أسماؤهم لا نعرف أحداً منهم حتى نعطی النظر حقّه، و بمثلها من روایة لا یثبت حقّ، و لا تعتبر فضیلة.