اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

اجماع و انتخاب، تنها دلیل برای انتخاب خلیفه

متن فارسی

رسوایی تزویر

اینها احادیثی است که از اهل سنت در مورد سنگ بنای اساسشان که روی آن بتخانه ی دروغ خلافت را بنا نهاده و با مطالب نادرست، آن را آراسته اند رسیده است، در صورتی که دیدیم: بزرگانشان گواهی داده اند که آن احادیث جز اساطیر ساخته شده که به هیچ وجه صحت و واقعیت ندارند، چیز دیگری نیستند. واقعیت و اعتبار نیز این حقیقت را تأیید می کند، زیرا تنها دلیل پیش آنان در باب خلافت همان اجماع و انتخاب است و هیچ فردی از آنان در این باب به نص اعتماد نکرده اند و لذا می بینیم که آنان در مورد ابطال نص و تصحیح انتخاب و اثبات شرائط آن، به طور مشروح بحث کرده تا جائی که انکار نص را به بعضی از شیعه نیز نسبت داده اند!

باقلانی در ” التمهید ” صفحه ی 165 می گوید: و دانستیم که جمهور امت، نص را در باب خلافت منکر است و از کسی که به آن معتقد باشد تبری می جوید، و دیدیم: بیشتر کسانی که علی علیه السلام را از دیگران برتر می دانند از قبیل: زیدیه و معتزله بغداد و دیگران، با آنکه علی را از دیگران برتر می دانند در عین حال منکر نص درباره ی خلافت او هستند!

” خضرمی ” در ” المحاضرات ” صفحه ی 46 گفته است “: اصل در انتخاب خلیفه رضایت امت اسلام است، و خلیفه از ناحیه ی مردم نیرو می گیرد، هنگام وفات رسول خدا رأی مسلمین چنین بوده و لذا ابوبکر صدیق را انتخاب کردند و آنان در این کار متکی به نص ویا فرمانی از صاحب شریعت نبودند و بعد از آنکه انتخابش کردند با او بیعت نمودند و معنی این کار این بوده که با او پیمان بستند در آنچه که رضای خدا در آنست از او فرمان برداری و اطاعت کنند همچنان که او با آنان پیمان بسته که به احکام دین طبق کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم عمل نماید و این پیمان متقابل میان خلیفه و امت اسلام همان حقیقت بیعت است که همانند عملی است که بایع و مشتری انجام می دهند، زیرا آنان هنگام اجراء عقد ، دست یکدیگر را می فشارند و مصافحه می کنند: و چنانکه گفتیم: نیروی واقعی خلیفه از ناحیه ی همین بیعت است و مسلمین وفاء به آن را از تمام چیزهائی که دین واجب کرده و شریعت اسلام ضروریش قرار داده لازم تر می دانند. و ابوبکر در انتخاب خلیفه طریقه ی دیگری را ابداع کرده و آن اینکه: خلیفه جانشین خود را تعیین کند و مردم با او پیمان ببندند که از او اطاعت نمایند، و امت اسلام نیز با این طریقه موافقت نمودند و دانستند که این روش نیز واجب الاطاعه است و این عمل همان تعیین ولایت عهد است. و از اینجا معلوم می شود که: تاریخ پیدایش این روایات ساخته شده بعد از انعقاد بیعت و استقرار خلافت برای کسی که به زور لباس خلافت را پوشیده بوده است و لذا هیچ فردی از آنها در روز سقیفه و یا بعد از آن سخنی از آن به میان نیاوردند با آنکه آتش اختلاف و نزاع به شدت بالا گرفته و نیاز به آن کاملا محسوس بود. از اینکه پیش از پیدایش این روایات کسی از آنها آگاهی نداشته شگفت آور نیست. عجیب این است که بعد از این تاریخ نیز دانشمندان علم کلام و بزرگان اهل تحقیق (مگر کمی از آنها) در اثبات اصل خلافت به آنها توجه نکرده و از آن راه خلافت را برای آنان اثبات ننمودند و اگر چه در اصل اثبات آن کوتاهی نکرده و از راه های مختلف خلافت آنان را اثبات می نمودند. و این نیست مگر آنکه آنها از این روایات دروغ آگهی نداشتند و یا علم به ساختگی بودن آنها داشتند، گر چه از باب خالی نبودن عریضه بعضی از مؤلفین مغرض، آن روایات دروغ و ساختگی را بخاطر پرده پوشی بر حقائق در زمره ی فضائل آنان ذکر کردند اما دانشمندان بی نظر آنان هیچ گاه چنین کاری نکردند و این خود نشانه ی ساختگی بودن این روایات است. و در مقابل روایاتی که در باب خلافت خلفاء نقل شده احادیث صحیحه ی (البته بنظر اهل سنت) زیادی وجود دارد که با مضامین آنها صد در صد مخالف است.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 5 ص 567 تا 569)

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 567

غثیثة التزویر

هذه مأثورات القوم فی حجرهم الأساسیّ الذی علیه ابتنوا ما علّوه من هیکل الإفک، و ما شادوه و أشادوا بذکره من بنیّة الزور، و قد عرفت شهادة الأعلام بأنّها أساطیر موضوعة لا مقیل لها من الصحّة، و یساعد ذلک الاعتبار أنّ البرهنة الوحیدة عند القوم فی باب الخلافة هو الإجماع و الانتخاب فحسب، و لم تجد منهم أیّ شاذٍّ یعتمد على النصّ فیها، و تراهم بسطوا القول حول إبطال النصّ و تصحیح الاختیار و أحکامه، و قد یُعزى لدیهم إنکار النصّ إلى أمّة من الشیعة فضلًا عن جمهورهم؛ قال الباقلانیّ فی التمهید (ص 165): و علمنا بأنّ جمهور الأمّة و السواد الأعظم منها ینکر ذلک- النصّ- و یجحده و یبرأ من الدائن به، و رأینا أکثر القائلین بفضل علیّ علیه السلام من الزیدیّة و معتزلة البغدادیّین و غیرهم، ینکر النصّ علیه و یجحده مع تفضیله علیّا على غیره.

و قال الخضری فی المحاضرات «1» (ص 46): الأصل فی انتخاب الخلیفة رضا الأمّة، فمن ذلک یستمدّ قوّته، هکذا رأى المسلمون عند وفاة رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم، فقد انتخبوا أبا بکر الصدّیق اختیاراً منهم لا استناداً إلى نصٍّ أو أمرٍ من صاحب الشریعة صلى الله علیه و آله و سلم، و بعد أن انتخبوه بایعوه، و معنى ذلک عاهدوه على السمع و الطاعة فیما

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏5، ص: 568

فیه رضا اللَّه سبحانه، کما أنّه عاهدهم على العمل فیهم بأحکام الدین من کتاب اللَّه و سنّة رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم، و هذا التعاهد المتبادل بین الخلیفة و الأمّة هو معنى البیعة تشبیهاً له بفعل البائع و المشتری، فإنّهما کانا یتصافحان بالأیدی عند إجراء عقد البیع.

فمن هذه البیعة تکون قوّة الخلیفة الحقیقیّة، و کانوا یرون الوفاء بها من ألزم ما یوجبه الدین و تحتّمه الشریعة.

و قد سنّ أبو بکر رضى الله عنه طریقةً أخرى فی انتخاب الخلیفة، و هی أن یختار هو من یخلفه و یعاهده الجمهور على السمع و الطاعة، و قد وافق الجمهور الإسلامی على هذه الطریقة، و رأى أنّ هذا ممّا تجب الطاعة فیه و ذلک العمل هو ولایة العهد. انتهى.

فمن هنا یتجلّى أنّ تاریخ ولادة هذه المرویّات بعد انعقاد البیعة و استقرار الخلافة لمن تقمّصها، و لذلک لم ینبس أحد منهم یوم السقیفة و لا بعده بشی‏ء من ذلک على ما احتدم هنالک من الحوار و التنازع و الحجاج، و لیس ببدع أن لا یعرفها أحد قبل ولادتها؛ و إنّما العجب من أنّ البحّاثة و علماء الکلام من بعد ذلک التاریخ- إلّا الشذّاذ منهم- لم یأبهوا بها فی إثبات أصل الخلافة و إن لم یألوا جهداً فی التصعید و التصویب جهد مقدرتهم، و ما ذلک إلّا لأنّهم لم یعرفوا تلکم الموالید المزوّرة، نعم یوجد من المؤلّفین من یذکرها فی مقام سرد الفضائل تمویهاً على الحقّ.