اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ آذر ۱۴۰۳

ای رسول خدا! چه کسی را بر مردم امیر خواهی فرمود؟

متن فارسی

در روایت احتجاج ام سلمه، علیه عایشه چنین آمده است: من و تو در سفری با رسول خدا بودیم، در آن سفر علی عهده دار تعمیر کفشهای رسول خدا و شستشوی لباسهای آن حضرت بود، اتفاقا کفش رسول خدا سوراخ شده بود و علی در سایه ی درختی نشسته داشت آن را تعمیر می کرد، در این هنگام پدرت با عمر آمدند و از رسول خدا استجازه کردند که خدمتش شرفیاب شوند، من و تو پشت پرده رفتیم و آنها وارد شدند و درباره ی آنچه که می خواستند با رسول خدا صحبت کردند.آنگاه گفتند: ای رسول خدا ما نمی دانیم که تا کی با ما خواهی بود بنابراین چنانچه جانشینت را به ما معرفی کنی بعد از تو در آسایش خواهیم بود؟! رسول خدا فرمود: اما من هم اکنون او را می بینم و جایگاهش را می شناسم و اگر تعیینش کنم از او جدا خواهید شد، همانگونه که بنی اسرائیل از هارون پسر عمران جدا شدند. آنگاه آنان ساکت شدند و از خدمتش مرخص شدند.وقتی که ما خدمت رسول خدا شرفیاب شدیم، تو که نسبت به آن حضرت از ما جسورتر بودی، عرض کردی: ای رسول خدا چه کسی را بر مردم امیر خواهی فرمود؟ رسول خدا فرمود: کسی که کفش را درست می کند و ما پائین آمدیم، کسی جز علی بن ابیطالب را ندیدیم، و به رسول خدا عرض کردم: من غیر علی را نمی بینم که مشغول تعمیر کفش باشد، فرمود، او همانست.آنگاه عایشه گفت، حال آن را بیاد می آورم.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 5 ص 579)

متن عربی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 579

19-و ما ورد فی احتجاج أُمّ سلمة علی عائشة من قولها: کنت أنا و أنت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فی سفر له، و کان علیّ یتعاهد نعلی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فیخصفهما، و یتعاهد أثوابه فیغسلها، فنقبت له نعلٌ فأخذها یومئذٍ یخصفها، و قعد فی ظلّ شجرة، و جاء أبوک و معه عمر فاستأذنا علیه، فقمنا إلی الحجاب، و دخلا یحادثانه فیما أرادا، ثمّ قالا: یا رسول اللَّه إنّا لا ندری قدر ما تصحبنا فلو أعلمتنا من یستخلف علینا لیکون لنا بعدک مفزعاً، فقال لهما: «أما إنّی قد أری مکانه، و لو فعلت لتفرّقتم عنه کما تفرّقت بنو إسرائیل عن هارون بن عمران»، فسکتا ثمّ خرجا، فلمّا خرجنا إلی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قلت له- و کنتِ أجرأ علیه منّا-: من کنت یا رسول اللَّه مستخلفاً علیهم؟ فقال: «خاصف النعل». فنزلنا فلم نر أحداً إلّا علیّا، فقلت: یا رسول اللَّه: ما أری إلّا علیّا، فقال: «هو ذاک». فقالت عائشة: نعم أذکر ذلک. أعلام النساء «1» (2/789).