اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

توسل و استشفاع به قبر شریف پیامبر(ص)

متن فارسی

توسل و استشفاع به قبر شریف
25- آنگاه زائر برگردد سر جای اول، برابر روی رسول خدا، و از او درباره خودش توسل بجوید و طلب شفاعت به سوی خدایش نماید، و استغفار و تضرع زیاد کند، بعد از گفتن این عبارات: «ای بهترین پیامبران! خدا بر تو کتابی صادق فرستاده و در آن گفته است: و اگر آنان هنگامی که بر خود ستم کرده اند، پیش تو آمدند و از خدا طلب آمرزش نمودند و رسول خدا نیز بر ایشان طلب مغفرت نمود، هر آینه خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت» و من پیش تو آمده ام در حالی که از گناهانم طلب آمرزش می کنم، ترا پیش خدایم شفیع قرار می دهم.
و بگوید: «ما وارد بر تو و زوار تو هستیم که برای اداء حقت و تبرک به زیارتت، و استشفاع به تو پیش خدایت نزد تو آمده ایم، چون خطاها بر دوش سنگینی می کند و تو شفاعت کننده ای هستی که شفاعت بزرگ و مقام محمود به تو وعده داده شده و ما در حالی که بر خود ستم کرده ایم، پیش تو آمده ایم، از گناهانمان طلب مغفرت می کنیم، از تو می خواهیم که از خدا بر ایمان طلب آمرزش کنی، تو پیامبر و شفیع مائی، پس برای ما پیش خدایت شفاعت کن، و از او بخواه که ما را بر سنت و محبتت بمیراند و در زمره ات محشور فرماید و وارد حوضت کند، در حالی که خوار و پشیمان نباشیم».
قسطلانی در «المواهب اللدنیة» گفته است: برای زائر شایسته است که دعاء و تضرع و استغاثه و طلب شفاعت و توسل به پیامبر اکرم زیاد کند، پس برای کسی که از او طلب شفاعت شده نیز سزاوار است پیش خدا از او شفاعت نماید.
او گفته است: استغاثه طلب یاری کردن است، پس کسی که یاری می جوید
از یاری خواسته شده می خواهد که به او کمک نماید، پس فرق نمی کند با لفظ:
استغاثه یا توسل یا تشفع یا توجه باشد زیرا همه آنها درخواست از صاحب جاه و وجهه ای است برای حصول مقصدی و واسطه قرار دادن پیامبر صاحب جاه است پیش خدای رب العالمین.
هر کدام از استغاثه و توسل و تشفع و توجه به پیامبر اکرم چنانکه در «تحقیق النصرة و مصباح الظلام» گفته است: در هر حالی چه قبل از خلقتش و چه بعد از آن، در دوران حیاتش در دنیا و بعد از مرگش در برزخ و بعد از برانگیخته شدن در عرصات قیامت امکان وقوع دارد» آنگاه آنها را در مراحل یاد شده تفصیل داده است.
زرقانی در شرح «المواهب» جلد 8 صفحه 317 گفته است: در «منسک» علامه خلیل مثل همین آمده و اضافه نموده که: به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که به آبروی محمد (ص) خواسته اش را برآورد، زیرا او محل فرو ریختن کوه های گناه و سنگینی ها است و برکت شفاعتش و بزرگی آن پیش خدا چنان است که هیچ گناهی با آن برابری نمی کند، و کسی خلاف این عقیده داشته باشد، محرومی است که خدا بصیرتش را برده و دلش را گمراه کرده است. آیا او گفته خدا را: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ …
نشنیده است؟ زرقانی گفته است: شاید مرادش طعنه به ابن تیمیه باشد.
امینی می گوید:
در این باره عده زیادی از ناقلان حدیث و بزرگان اهل سنت به طور وسیع و همه جانبه بحث کرده و گفته اند: توسل به پیامبر در هر حال چه قبل از خلقتش و چه بعد از آن، در مدت حیاتش در دنیا و بعد از مرگش در عالم برزخ و بعد از برانگیخته شدن در عرصات قیامت و بهشت جائز است، و آن را به سه نوع تقسیم کرده اند:
1- طلب حاجت از خدا وسیله او یا به آبرویش یا به خاطر برکتش. و
گفته اند که توسل به این معنی در همه حالات یاد شده جائز است.
2- توسل به او به معنی طلب دعاء از او و گفته اند که این نیز در همه حالات یاد شده جائز است.
3- حاجت را از خود پیامبر اکرم خواستن به این معنی که او قادر است از خدا بخواهد و شفاعت کند و خواسته اش برآورده شود که برگشت به قول دوم خواهد کرد، نهایت آنکه عبارت طور دیگر است. و از این قسم شمرده اند این عبارت را: «از تو می خواهم که همنشینت در بهشت باشم» و گفته عثمان بن ابی العاص را که: «از بدی حافظه ام در مورد قرآن، پیش رسول خدا شکایت کردم» فرمود:
«نزدیک بیا عثمان، نزدیک رفتم دست مبارک را روی سینه ام نهاد و گفت: «ای شیطان از سینه اش خارج شو» بعد از این هر چه را شنیدم در حافظه ام ماند.
سبکی در شفاء السقام گفته است: آثار در این مورد نیز زیاد است … در نامیدن آن به توسل یا تشفع یا استغاثه یا تجوه مانعی نیست، زیرا همه آنها به یک معنی است.
امینی می گوید:
نمی توانیم همه آنچه را که در مورد توسل به پیامبر اکرم از گفتار بزرگان مذاهب چهارگانه در مناسک و غیر آن آمده و ما از آنها آگاهی یافته ایم، برای خواننده محترم نقل کنیم، زیرا خود نیازمند تألیف کتاب جداگانه ای است و عده زیادی در آن باره به طور تفصیل بحث کرده اند که نمی شود آنها را نادیده گرفت و از آن گروه اند:
1- حافظ ابن جوزی متوفی در سال 597 ه در کتاب «الوفاء فی فضائل المصطفی» که در آن دو باب در این باره قرار داده: باب توسل به رسول اکرم، باب طلب شفاء از قبرش.
2- شمس الدین ابو عبد اللّه محمد بن نعمان مالکی، متوفی در سال 673 ه در کتابش «مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام».
خالدی در «صلح الاخوان» گفته است: آن کتاب نفیسی است و در حدود بیست باب است و سید نور الدین سمهودی در «وفاء الوفاء» در جزء دوم در باب:
توسل به پیامبر پاک، از آن زیاد نقل می کند.
3- ابن داود مالکی شاذلی در کتابش «البیان و الاختصار» مقدار زیادی از شدائدی را که برای علماء و صلحاء پیش آمده و به رسول خدا متوسل شده و گرفتاریشان رفع شده، آورده است.
4- تقی الدین سبکی، متوفی در سال 756 ه در «شفاء السقام» صفحه 120- 133.
5- سید نور الدین سمهودی، متوفی در سال 911 ه در «وفاء الوفاء» جلد 2 صفحه 419- 431.
6- حافظ ابو العباس قسطلانی، متوفی در سال 923 ه در «المواهب اللدنیة».
7- ابو عبد اللّه زرقانی مصری مالکی، متوفی در سال 1122 ه در شرح المواهب جلد 8 صفحه 317.
8- خالدی بغدادی متوفی در سال 1299 ه در «صلح الاخوان»، و آن بهترین کتابی است که در این مورد نوشته و مسائلش را در هفتاد صفحه آورده است و در پاسخ سید محمود آلوسی در مورد توسل به پیامبر اکرم کتابی نوشته که در سال 1306 در چاپخانه «نخبة الاخبار» در بیست صفحه طبع شده است.
9- عدوی حمزاوی، متوفی در سال 1303 ه در «کنز المطالب» صفحه 198.
10- العزّامی شافعی قضاعی در «فرقان القرآن» که با کتاب «الاسماء و الصفات» بیهقی در 140 صفحه چاپ شده، و کتاب بسیار ارزنده ای است و حق بحث را ادا کرده است.
أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ

«آنان کسانی هستند که می خوانند و بسوی خدایشان وسیله می جویند».(سوره اسراء آیه 57)

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 212

متن عربی

التوسل و الاستشفاع بقبره الشریف صلی الله علیه و آله و سلم:

25- ثمّ یرجع الزائر إلی موقفه الأوّل قبالة وجه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فیتوسّل به فی حقِّ نفسه، و یستشفع إلی ربِّه سبحانه و تعالی، و یکثر الاستغفار و التضرّع بعد قوله: یا خیر الرسل إنَّ اللَّه أنزل عل یک کتاباً صادقاً قال فیه: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) و إنّی جئتک مستغفراً من ذنوبی متشفِّعاً بک إلی ربّی، و یقول:

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 212

نحن وفدکَ یا رسول اللَّه و زوّارک، جئناک لقضاء حقِّک و التبرّک بزیارتک و الاستشفاع بک إلی ربِّک تعالی؛ فإنَّ الخطایا قد أثقلت ظهورنا، و أنت الشافع المشفَّع الموعود بالشفاعة العظمی و المقام المحمود، و قد جئناک ظالمین لأنفسنا، مستغفرین لذنوبنا، سائلین منک أن تستغفر لنا إلی ربّک، فأنت نبیّنا و شفیعنا، فاشفع لنا إلی ربّک، و اسأله أن یمیتنا علی سنّتک و محبّتک، و یحشرنا فی زمرتک، و أن یوردنا حوضک غیر خزایا و لا نادمین.

قال القسطلانی فی المواهب اللدنیّة «1»: و ینبغی للزائر له صلی الله علیه و آله و سلم أن یکثر من الدعاء و التضرُّع و الاستغاثة و التشفّع و التوسّل به صلی الله علیه و آله و سلم، فجدیر بمن استشفع به أن یشفِّعه اللَّه فیه. قال: و إنَّ الاستغاثة هی طلب الغوث فالمستغیث یطلب من المستغاث به إغاثته أن یحصل له الغوث، فلا فرق بین أن یعبِّر بلفظ الاستغاثة، أو التوسّل، أو التشفّع، أو التوجّه أو التجوُّه- لأنَّهما من الجاه و الوجاهة، و معناهما علوّ القدر و المنزلة- و قد یتوسّل بصاحب الجاه إلی من هو أعلی منه. قال: ثمّ إنَّ کلّا من الاستغاثة، و التوسّل و التشفّع، و التوجّه بالنبیّ صلی الله علیه و آله و سلم کما ذکره فی تحقیق النصرة «2» و مصباح الظلام «3» واقع فی کلّ حال: قبل خلقه و بعد خلقه، فی مدّة حیاته فی الدنیا و بعد موته فی البرزخ، و بعد البعث فی عرصات القیامة.ثمّ فصّل ما وقع من التوسّل و الاستشفاع به صلی الله علیه و آله و سلم فی الحالات المذکورة.و قال الزرقانی فی شرح المواهب (8/317): و نحو هذا فی منسک العلّامة خلیل، و زاد: و لیتوسّل به صلی الله علیه و آله و سلم، و یسأل اللَّه تعالی بجاهه فی التوسّل به، إذ هو محطُّ جبال الأوزار و أثقال الذنوب؛ لأنَّ برکة شفاعته و عظمها عند ربِّه لا یتعاظمها ذنب، و من

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 213

اعتقد خلاف ذلک فهو المحروم الذی طمس اللَّه بصیرته، و أضلَّ سریرته، أ لم یسمع قوله تعالی: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ

) الآیة؟ قال: و لعلّ مراده التعریض بابن تیمیّة.

قال الأمینی: هناک جماعة من الحفّاظ و أعلام أهل السنّة بسطوا القول فی التوسّل و قالوا: إنَّ التوسّل بالنبیِّ جائز فی کلّ حال قبل خلقه و بعده، فی مدّة حیاته فی الدنیا و بعد موته، فی مدّة البرزخ و بعد البعث فی عرصات القیامة و الجنّة، و جعلوه علی ثلاثة أنواع:

1- طلب الحاجة من اللَّه تعالی به أو بجاهه أو لبرکته. فقالوا: إنَّ التوسّل بهذا المعنی جائز فی جمیع الأحوال المذکورة.

2- التوسّل به بمعنی طلب الدعاء منه، و حکموا بأنَّ ذلک جائز فی الأحوال کلِّها.

3- الطلب من النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم ذلک الأمر المقصود، بمعنی أنّه صلی الله علیه و آله و سلم قادر علی التسبّب فیه بسؤاله ربّه و شفاعته إلیه، فیعود إلی النوع الثانی فی المعنی، غیر أنَّ العبارة مختلفة، و عدّوا منه قول القائل للنبیّ صلی الله علیه و آله و سلم: اسألک مرافقتک فی الجنّة.

و قول عثمان بن أبی العاص: شکوت إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم سوء حفظی للقرآن. فقال: أُدنُ منّی یا عثمان، ثمّ وضع یده علی صدری و قال: أُخرج یا شیطان من صدر عثمان. فما سمعت بعد ذلک شیئاً إلّا حفظت.

و قال السبکی فی شفاء السقام «1»: و الآثار فی ذلک کثیرة أیضاً- إلی أن قال-: فلا علیک فی تسمیته توسّلًا، أو تشفّعاً، أو استغاثة، أو تجوّهاً، أو توجّها؛ لأنَّ المعنی فی جمیع ذلک سواء.

قال الأمینی: لا یسعنا إیقاف الباحث علی جلِّ ما وقفنا علیه من کلمات ضافیة

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 214

لأعلام المذاهب الأربعة فی المناسک و غیرها حول التوسّل بالنبیّ الأقدس صلی الله علیه و آله و سلم، و لو ذکرناها برمّتها لتأتی کتاباً حافلًا، و قد بسط القول فیه جمع لا یُستهان بعدّتهم؛ منهم:

1- الحافظ ابن الجوزی المتوفّی (597)، فی کتاب الوفا فی فضائل المصطفی، جعل فیه بابین فی المقام: باب التوسّل بالنبیّ، و باب الاستشفاء بقبره.

2- شمس الدین أبو عبد اللَّه محمد بن النعمان المالکی المتوفّی (683)، فی کتابه مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الأنام، قال الخالدی فی صلح الإخوان «1»: هو کتاب نفیس نحو عشرین کرّاساً، و ینقل عنه کثیراً السیّد نور الدین السمهودی فی وفاء الوفا «2»، فی الجزء الثانی فی باب التوسّل بالنبیِّ الطاهر.

3- ابن داود المالکی الشاذلی، ذکر فی کتابه البیان و الاختصار شیئا کثیراً ممّا وقع للعلماء و الصلحاء من الشدائد، فالتجأوا إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فحصل لهم الفرج.

4- تقیِّ الدین السبکی المتوفّی (756): فی شفاء السقام «3» (ص 120- 133).

5- السیّد نور الدین السمهودی المتوفّی (911): فی وفاء الوفا «4» (2/419- 431).

6- الحافظ أبو العبّاس القسطلانی المتوفّی (923): فی المواهب اللدنیّة «5».

7- أبو عبد اللَّه الزرقانی المصری المالکی المتوفّی (1122): فی شرح المواهب (8/317).

8- الخالد البغدادی المتوفّی (1299): فی صلح الإخوان «6»، و هو أحسن ما

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 5، ص: 215

أُلِّف فی الموضوع، فقد جمع شوارده فی سبعین صحیفة، و أفرد فیه رسالة ردّا علی کلمة السیّد محمود الآلوسی فی التوسّل بالنبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، طبعت فی عشرین صحیفة بمطبعة نخبة الأخبار سنة (1306).

9- العدوی الحمزاوی المتوفّی (1303): فی کنز المطالب (ص 198).

10- العزّامی الشافعی القضاعی: فی فرقان القرآن «1» المطبوع مع الأسماء و الصفات للبیهقی فی (140) صحیفة، و هو کتاب قیِّم أدّی للکلام حقّه. (أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ) «2».