اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ مهر ۱۴۰۴

اگر مردم به خونخواهی عثمان برنخاسته بودند سنگ از آسمان بر ایشان می بارید

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :

45- چنانکه در «تاریخ الخلفاء» سیوطی آمده «1» ابن عساکر از ابن عباس این روایت را ثبت کرده است: «اگر مردم به خونخواهی عثمان برنخاسته بودند سنگ از آسمان برایشان میبارید». این را فرمانی هم در «اخبار الدول» نوشته است. «2»
امینی گوید: از راوی این حرف ادعائی و بی سند که به علامه امت- ابن عباس- نسبت داده شده باید پرسید: خونخواهی عثمان کار پسندیده و مشروعی بوده که مایه خشنودی خدا و پیامبر است یا نه؟ اگر هست پس چرا پیامبر اکرم به امیر المؤمنین علی وصیت کرده که با پیمانشکنان و ستمکاران منحرفی که به خونخواهی عثمان برخاسته اند بجنگد؟! و چرا به برجسته ترین اصحابش توصیه میکند که وقتی آنها بر علی تاختند به یاری او برخیزند؟! و چرا به کسانی که در آن دو موقعیت به دشمنی علی برخیزند اخطار مینماید و از جنگیدن علیه او بر حذرشان میدارد و میگوید اگر علیه او بجنگند ظالم خواهند بود؟! «3»
وانگهی مولای متقیان چرا علیه خونخواهان عثمان پیکار میکرده، گذشته ازاین که با آنان در خونخواهی شرکت نمی جست؟! چرا نه تنها قاتلان عثمان را تحویل خونخواهان نداد بلکه ایشان را در پناه خویش گرفت؟! و میدانیم که او آن شخصیتی است که با حق (و قانون اسلام) در گردش است و هر جا باشد حق همانجا است، و با قرآن است و قرآن با وی، و از هم جدائی نمیپذیرند تا آندم که در رستاخیز با هم بدیدار پیامبر (ص) درآیند: «1»
اصحاب عادل و راسترو چطور همراه امام با شورشیانی که مدعی خونخواهی عثمان بودند جنگیدند؟! میدانیم که در جنگ جمل برجسته ترین چهره های اصحاب و شخصیت های امت زیر پرچم علی (ع) قرار داشتند و در جنگ صفین دو امام- که نواده پیامبر (ص) حسن و حسین (ع)- و بنابروایتی که حاکم در «مستدرک» آورده دویست و پنجاه تن از بیعت کنندگان بیعت رضوان همراه علی (ع) بودند «2»، و گفته اند:
هشتصد نفر و از آنمیان سیصد و شصت تن بشهادت رسیدند. «3» و بنابر روایت ابن دیزیل و حاکم نیشابوری «4» هشتاد تن از مجاهدان بدر همراهش بودند. یا چنانکه از نطق سعید بن قیس برمیآید هفتاد مجاهد بدری «5»، یا بر حسب سخن مالک اشتر قریب به یکصد مجاهد بدری «6».
از جمله آن اصحاب که در مقدمه و صدرشان مجاهدان بدر قرار دارند و زیر پرچم علی بن ابی طالب (ع) در صفین شرکت جسته اند اینها هستند:
1- اسید بن ثعلبه انصاری- از مجاهدان بدر.
2- ثابت بن عبید انصاری- بدری، و شهید در صفین.
3- ثعلبة بن قیظی بن صخر انصاری- بدری.
4- جبر بن انس بن ابی زریق- بدری.
5- جبلة بن ثعلبه انصاری خزرجی- بدری.
6- حارث بن حاطب بن عمرو انصاری اوسی- بدری.
7- حارث بن نعمان بن امیه انصاری اوسی- بدری.
8- حصین بن حارث بن مطلب قرشی- بدری.
9- خالد بن زید بن کلیب، معروف به ابو ایوب انصاری- بدری.
10- خزیمة بن ثابت، معروف به ذو الشهادتین، انصاری اوسی- بدری و شهید در صفین.
11- خلیفة (و گفته اند: علیفة) بن عدی بن عمرو بیاضی- بدری.
12- خویلد بن عمرو انصاری سلمی- بدری.
13- ربعی بن عمرو انصاری- بدری.
14- رفاعة بن رافع بن مالک انصاری خزرجی- بدری.
15- زید بن اسلم بن ثعلبة بن عدی بلوی- بدری.
16- جابر بن عبد اللّه انصاری سلمی- بدری.
17- خباب بن ارت، ابو عبد اللّه تمیمی- بدری.
18- سهل بن حنیف بن واهب انصاری اوسی- بدری.
19- سماک بن اوس بن خرشه انصاری خزرجی- بدری.
20- صالح انصاری- بدری.
21- عبد اللّه بن عتیک انصاری- بدری.
22- عقبة بن عمرو بن ثعلبه، ابو مسعود انصاری- بدری.
23- عمار بن یاسر- بدری و شهید در صفین.
24- عمرو بن انس انصاری خزرجی- بدری.
25- عمرو بن حمق خزاعی کعبی- بدری.
26- قیس بن سعد بن عباده انصاری خزرجی- بدری.
27- کعب بن عامر سعدی- بدری.
28- مسعود بن اوس بن اصرم انصاری- بدری.
29- ابو هیثم، مالک بن تیهان بلوی- بدری و شهید صفین.
30- ابو حبه، عمرو بن غزیه- بدری.
31- ابو عمره، بشر بن عمرو بن محصن انصاری- بدری و شهید صفین.
32- ابو فضاله انصاری- بدری و شهید صفین.
33- ابو محمد انصاری- بدری.
34- ابو برده، هانی بن نیار (و گفته اند: نمر)- بدری.
35- ابو یسر، کعب بن عمرو بن عباد انصاری سلمی- بدری.
36- اسود بن عیسی بن اسماء تمیمی.
37- اشعث بن قیس کندی- فرمانده جناح راست سپاه علی (ع) در صفین.
38- انس بن مدرک، ابو سفیان خثعمی.
39- احنف بن قیس، ابو بحر تمیمی سعدی.
40- اعین بن ضبیعة حنظلی- از فرماندهان سپاه.
41- برید اسلمی- شهید صفین «1».
42- براء بن عازب انصاری خزرجی.
43- بشر (یا بشیر) بن ابی زید انصاری.
ترجمه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 18، ص: 277
44- بشیر بن ابی مسعود انصاری.
45- ثابت بن قیس بن خطیم انصاری.
46- جاریة بن زید- شهید صفین.
47- جاریة بن قدامة بن مالک تمیمی سعدی.
48- جبلة بن عمرو بن ثعلبه انصاری.
49- جبیر بن حباب بن منذر انصاری.
50- جندب بن زهیر ازدی غامدی- از فرماندهان سپاه.
51- جندب بن کعب عبدی، ابو عبد اللّه ازدی غامدی.
52- حارث بن عمرو بن حرام انصاری خزرجی.
53- حازم بن ابی حازم احمسی- شهید صفین.
54- حبشی بن جنادة بن نصر سلولی.
55- حجاج بن عمرو بن عزیه انصاری.
56- حجر بن عدی کندی، معروف به حجر الخیر (خوب)- از فرماندهان سپاه.
57- حجر بن یزید بن مسلمه کندی.
58- حنظلة بن نعمان انصاری.
59- حیان بن ابجر کتانی.
60- خالد بن ابی خالد انصاری.
61- خالد بن ابی دجانه انصاری.
62- خالد بن معمر بن سلیمان سدوسی- از فرماندهان سپاه.
63- خالد بن ولید انصاری.
64- خرشة بن مالک بن جریر اودی.
65- رافع بن خدیج بن رافع انصاری خزرجی حارثی.
66- ربیعة بن قیس عدوانی.
67- ربیعة بن مالک بن وهیل نخعی.
68- زبید بن عبد خولانی- همراه معاویه به جنگ آمده و پرچمدار سپاه بود.وقتی عمار کشته شد با توجه به فرمایش پیامبر (ص) که «عمار را دارودسته تجاوزکار مسلح داخلی میکشد» به سپاه علی (ع) پیوست.
69- زید بن ارقم بن زید بن قیس کعبی خزرجی.
70- زید بن جاریه انصاری.
71- زید بن حیله.
72- زیاد بن حنظله تمیمی.
73- سعد بن حارث بن صمه انصاری- شهید صفین.
74- سعد بن عمرو بن حرام انصاری خزرجی.
75- سعد بن مسعود ثقفی، عموی مختار بن ابی عبید ثقفی.
76- سلیمان بن صرد خزاعی- فرمانده جناح راست پیاده نظام بود.
77- سهیل بن عمرو انصاری- شهید صفین.
78- شبث بن ربعی تمیمی یربوعی، ابو عبد القدوس.
79- شبیب بن عبد اللّه بن شکل مذحجی.
80- شریح بن هانی بن یزید بن نهیک، ابو مقدام حارثی.
81- شیبان بن محرث.
82- صدی بن عجلان بن حارث، معروف به ابو امامه باهلی.
83- صعصعة بن صوحان عبدی.
84- صفر بن عمرو بن محصن- شهید صفین.
85- صیفی بن ربعی بن اوس.
86- عائذ بن سعید بن زید بن جندب محاربی جسری- شهید صفین.
87- عائذ بن عمرو انصاری.
88- عامر بن وائله، معروف به ابو طفیل لیثی.
89- عبد اللّه اسلمی- شهید صفین «1».
90- عبد اللّه بن بدیل بن ورقاء خزاعی- شهید صفین.
91- عبد اللّه بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم- فرمانده جناح چپ سپاه در صفین
92- عبد اللّه بن خراش، ابو یعلی انصاری.
93- عبد اللّه بن خلیفه بولانی طائی.
94- عبد اللّه بن ذباب بن حارث مذحجی.
95- عبد اللّه بن طفیل بن ثور بن معاویه بکائی.
96- عبد اللّه بن کعب مرادی- شهید صفین و از برجسته ترین یاران امیر المؤمنین (ع)
97- عبد اللّه بن یزید خطمی انصاری اوسی.
98- عبد الرحمن بن بدیل بن ورقاء خزاعی- شهید صفین.
99- عبد الرحمن بن حسل جمحی- شهید صفین.
100- عبید بن خالد سلمی.
101- عبید اللّه بن سهیل انصاری.
102- عبید بن عازب، برادر براء بن عازب.
103- عبید بن عمرو سلمانی، ابو عمرو، دوست عبد اللّه بن مسعود.
104- عبد خیر بن یزید بن محمد همدانی- از یاران بزرگ امام (ع)
105- عدی بن حاتم بن عبد اللّه بن سعد طائی.
106- عروة بن زید خیل طائی.
107- عروة بن مالک اسلمی- شهید صفین و مورد ستایش امام (ع).
108- عقبة بن عامر سلمی.
109- علاء بن عمرو انصاری.
110- علیم بن سلمه فهمی.
111- عمرو بن بلال- از مهاجران.
112- عمیر بن حارثه لیثی.
113- عمیر بن قره سلمی.
114- عمار بن ابی سلامة بن عبد اللّه بن عمران.
115- عوف بن عبد اللّه بن احمر ازدی.
116- فاکه بن سعد بن جبیر انصاری اوسی خطمی- شهید صفین.
117- قیس بن ابی قیس انصاری.
118- قیس بن مکشوح، ابو شداد مرادی- شهید صفین.
119- قرظة بن کعب بن ثعلبة بن عمرو انصاری خزرجی.
120- کرامة بن ثابت انصاری.
121- کعب بن عمر، ابو زعنة.
122- کمیل بن زیاد نخعی «1».
123- مالک بن حارث بن عبد یغوث نخعی، معروف به مالک اشتر.
124- مالک بن عامر بن هانی بن خفاف اشعری.
125- محمد بن بدیل بن ورقاء خزاعی- شهید صفین.
126- محمد بن جعفر بن ابیطالب هاشمی- گفته اند: در صفین بشهادت رسیده است.
127- مخنف بن سلیم بن حرث بن عوف بن ثعلبه ازدی غامدی- در سپاه علی (ع) پرچمدار «ازد» بوده است.
128- معقل بن قیس ریاحی تمیمی یربوعی.
129- مغیرة بن نوفل بن حرث بن عبد المطلب هاشمی.
130- منقذ بن مالک اسلمی، برادر عروة بن مالک- شهید صفین «1».
131- مهاجر بن خالد بن ولید مخزومی- شهید صفین.
132- نضلة بن عبید اسلمی، ابو بریزه.
133- نعمان بن عجلان بن نعمان انصاری زرقی.
134- هاشم بن عتبة بن ابی وقاص، معروف به هاشم المرقال- پرچمدار و شهید صفین.
135- هبیرة بن نعمان بن قیس بن مالک بن معاویه جعفی- از فرماندهان سپاه.
136- وداعة بن ابی زید انصاری.
137- یزید بن حویرث انصاری.
138- یزید بن طعمة بن جاریة بن لوذان انصاری خطمی.
139- یعلی بن امیة بن ابی عبیدة بن همام بن حرث تمیمی حنظلی- گفته اند:در صفین بشهادت رسیده است.
140- یعلی بن عمیر بن یعمر بن حارثة بن عبید نهدی.
141- ابو شمر بن ابرهة بن شرحبیل بن ابرهة بن صباح حمیری- شهید صفین.
142- ابو لیلی انصاری، پدر عبد الرحمن.
143- ابو حجیفه سوائی.
144- ابو عثمان انصاری.
145- ابو ورد بن قیس بن فهر انصاری.
امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) قبل از جنگ جمل- چنانکه در جلد اول بشرح آوردیم- برای طلحه اتمام حجت کرد همچنین چنانکه در جلد سوم گذشت-بر زبیر، و هنگامی جنگ با آنان را آغاز کرد که دلیلی و عذر و بهانه ای برای آندو در اقدام مسلحانه خویش علیه امام بیعت شده و حاکم شرعی وجود نداشت و دید که با وجود اقرار به شنیدن آن سخن پیامبر (ص) حاضر نیستند دست از جنگ تجاوزکارانه و ظالمانه خویش بردارند. آندو وضع کسی را بخود گرفته بودند که اعتنائی به مبادی اسلام و حق و ناحق ندارد. نوشته اند: مردی نزد طلحه و زبیر- که در مسجد بصره بودند- آمده آنها را به خدا قسم داد و پرسید آیا درباره این لشکرکشی سفارشی از پیامبر خدا (ص) به شما شده و دستوری دارید؟ طلحه بی آنکه جوابی بدهد برخاسته برفت. آنمرد زبیر را قسم داده سؤال خویش تکرار نمود. زبیر گفت: نه، ولی اطلاع پیدا کرده ایم که شما پولهائی دارید آمده ایم با شما در تملک آن شریک بشویم! «1»
وقتی اهالی بصره با زبیر و طلحه بیعت نمودند، زبیر گفت: آیا هزار سوار جنگی پیدا نمیشود تا آنها را بطرف علی ببرم و شبانگاه یا صبحگاه بر او بتازم شاید قبل از این که خود را به ما برساند او را بکشم؟ هیچکس جوابش را نداد. آنگاه گفت: این همان فتنه ای است که قبلا از آن سخن میگفتیم. آزاد شده اش به او گفت:
با این که آنرا فتنه می خوانی باز در آن می جنگی؟! گفت: وای بر تو! ما صاحب بصیرتیم. تاکنون هیچ پیشامدی نکرده که ندانم چه موضع و حالی باید داشته باشم جز این کار، و تنها اکنون است که نمیدانم چه کنم، و سرگردانم «2».
در همین هنگام بود که نظر عمر بن خطاب درباره زبیر به تحقق و صحت پیوست.عبد اللّه بن عمر میگوید: زبیر پیش عمر آمده به او گفت: اجازه بده رهسپار جنگ در راه خدا شوم. گفت: برای تو کافیست. تو همراه رسولخدا (ص) جنگیده ای. زبیر در حالیکه ناراحت و خشمگین شده بود بیرون شد. عمر گفت: چه کنم از دست اصحاب محمد (ص)! اگر من دهنه این ماجراجو را نگیرم امت محمد (ص) را بهگمراهی و نابودی میکشاند! «1»
حکیم بن جبلة و هفتاد بیگناه دیگر از قبیله «عبد القیس» چه گناهی کرده بودند و چه جرمی داشتند که طلحه و زبیر پیش از درگیری جنگ جمل آنها را کشتند.
سخنگوی آندو فریاد برآورد که «هان! از قبائل شما هر که در حمله به مدینه (یعنی برای بازخواست و توبه دادن عثمان!) شرکت داشته باید آورده شود». و آنها را مثل سگ کشیده آوردند، و کشتند. حکیم بن جبلة گفت: «حال که برادرانمان را کشتید خونتان برای ما حلال گشته است. آیا از خدای عز و جل نمیترسید؟ چرا خونریزی را روا میشمارید؟!» ابن زبیر گفت: «در ازای خون عثمان بن عفان رضی اللّه عنه.»
پرسید: «اینهائی که کشتید عثمان را کشته بودند؟! آیا از خدا نمی ترسید؟! عبد اللّه بن زبیر گفت: «نمیگذاریم غذائی بخورید و نه عثمان بن حنیف را از زندان آزاد میکنیم مگر او علی را از خلافت خلع نماید»! در نتیجه، حکیم بن جبلة و هفتاد تن از قبیله «عبد القیس» توسط آنها کشته شدند. «2»
طلحه و زبیر و مادرشان عائشه ام المؤمنین مسئولیت ریخته شدن خون شش هزار مؤمن- یا بیشتر- را که در آن جنگ خونین کشته شدند به گردن دارند. «و هر که مؤمنی را عمدا بکشد کیفرش جهنم است و در آن جاودانه خواهد بود» «و هر که شخصی را بدون این که کسی را کشته یا در کشور فساد کرده باشد بکشد چنان است که مردم همگی را کشته باشد.» «3»
درباره جنگ جمل آن جوانمرد قبیله «بنی سعد» چه خوش گفته است:
همسرانتان را محفوظ و مستور نگهداشتید و مادرتان را بیرون کشاندید- این
کار براستی از کم انصافی است دستور داشت پای در خانه و بدامن فرو پیچد-
اما بیرون پریده به بیابانها و به میدان و هدف تیر و شمشیر و در حالیکه
فرزندانش بدفاعش می جنگیدند- با نیزه و با تیر و با تیغ.
طلحه و زبیر، پرده حرمت عائشه را بدریدند- همین کار نمودارشان است و برای معرفیشان کافی! «1»
گرداگرد جمل را جماعتی بی سر و پا گرفته بودند و عناصری سودجو و فرصت طلب که در پی جنگ و چپاول بودند، جمعی از قبیله «ضبه» و «ازد» که مدفوع آن شتر را از روی زمین جمع میکردند و گلوله میساختند و بوئیده میگفتند: به! به! پشکل شتر مادرمان چه خوشبو است، بوی مشک میدهد! چنانکه در سپاه معاویه کسی جز بی سر و پایان نبود و جز عوام نادان و گله وار که امیر المؤمنین در وصف آنها همانروزها فرمود: «به نبرد باقیمانده قبائل مشرک و مهاجم عرب بشتابید، به نبرد کسانی که درباره فرمایش خدا و پیامبرش ما میگوئیم خدا و پیامبرش راست گفته اند و آنها میگویند خدا و پیامبرش دروغ گفته اند! «2»»
قیس بن سعد در گفتاری میگوید: «آیا همراه معاویه کسی جز عرب بیابانگردی که از آزادشدگان فتح اسلامی است یا یمنی یی که بفریبش کشانده اند دیده میشود؟!» و عمار یاسر میگوید: «موضع ما درست همان جائی است که زیر پرچمهای پیامبر خدا در جنگ بدر و احد و حنین داشتیم. و آنجماعت درست در موضع پرچمهای قبائل مشرک و مهاجم قرار دارند». «3»
و مالک اشتر میگوید: «بیشتر پرچمهای شما همان پرچمهائی است که همراه پیامبر خدا بوده. و همراه معاویه پرچمهائی است که همراه مشرکان در جنگ علیه
ترجمه الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 18، ص: 285
پیامبر خدا بود. بنابر این، غیر از آدم دل مرده هیچکس در وجوب جنگیدن علیه آنها تردید به خود راه نمیدهد». «1»
هدفها و انگیزه جنگهای معاویه بر هیچکس پوشیده نبود حتی بر زنان که در خانه و از سیاست به دور بودند. چنانکه «ام الخیر» دختر حریش درباره هدفها و انگیزه معاویه در جنگهایش میگوید: «آنها کینه های جنگ بدر است و انتقامهای جاهلیت و خشم کینه توزانه جنگ احد که معاویه بناگهان از پی اش و برای گرفتن انتقام خونهائی که از قبیله بنی عبد شمس ریخته شده مبادرت جسته است. با پیشوایان کفر بجنگید زیرا آنها قابل پیمان بستن (و پیمان مصالحه) نیستند شاید به خود آیند و دست از رویه خویش بکشند.» «2»
چگونه ممکن است عملیات مسلحانه معاویه که با دعای خونخواهی عثمان صورت گرفته مشروع باشد در حالیکه مسلم است کسانی که در قتل عثمان شرکت داشته اند اصحاب پیامبر (ص) بوده اند- همانها که بعقیده آنجماعت گروهی عادل و راستروند- و طلحه نسبت به عثمان از همه مردم سختگیرتر و تندروتر بوده است و مروان بهمین سبب با زدن تیری که او را کشته است انتقام خون عثمان را از او گرفته، است، و معاویه خودش آنقدر در یاری عثمان کوتاهی ورزیده تا کار از کار گذشته است؟!
در صورتی که قیام برای خونخواهی عثمان نامشروع باشد و خدا و پیامبرش نپسندند- چنانکه همه شخصیت های تاریخ اسلام آن را مسلم و قطعی دانسته اند- چگونه ممکن است این کار نامشروع و خدا ناپسند مایه نجات کسی از عذاب شود؟!هرگاه خواب و خیال آنجماعت را راست پنداریم لازم میآید که نفرات سپاهجمل از هر پیشامد ناگوار و هر سوکی مصون و محفوظ مانده باشند در حالیکه میدانیم نه تنها مصونیت نیافته اند بلکه عذاب از هر سو فرا گرفته شان و به کشتن رفته اند و خدا دست کسانی را که عنان «جمل» را گرفته اند به تیغ بران سپرده و با ذلت و خواری تمام نابودشان کرده است.
معاویه در یکشبانه روز- در نبرد «هریر»- باعث کشته شدن هفتاد هزار نفر گشته است، چهل و پنج هزار از سپاه شام به کشتن رفته اند و بیست و پنج هزار از سپاه علی بن ابیطالب (ع)»
. باز هم دست از باصطلاح خونخواهی عثمان بر نداشته و چندان به خونریزی ادامه داده تا به تخت سلطنت نشسته است. حتی به نشستن بر تخت سلطنت اکتفا ننموده و هر که از یاران و دوستداران علی بن ابیطالب یافته از دم شمشیر گذرانده است لکن دیگر نه ببهانه انتقام خون عثمان و دیگر کلمه ای از انتقام خون عثمان یا کیفر قاتلانش بزبان نیاورده است. تاریخ معاویه در برابر شما است، ملاحظه فرمائید.

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب  ج 9 ص 494 )

متن عربی

45- أخرج ابن عساکر «1» کما فی تاریخ الخلفاء للسیوطی «2» (ص 110) عن ابن عبّاس أنّه قال: لو لم یطلب الناس بدم عثمان لرموا بالحجارة من السماء. و ذکره القرمانی فی أخبار الدول هامش الکامل «3» (1/214).

قال الأمینی: للباحث أن یُسائل راوی هذه المزعمة المرسلة المعزوّة إلی حبر الأُمّة عن أنّ الطلب بدم عثمان هل کان أمراً مشروعاً یرتضیه اللَّه و رسوله؟ أو کان غیر ذلک؟ فإن کان الأوّل فلما ذا کان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یعهد إلی علیّ أمیر المؤمنین أن یقاتل الناکثین و القاسطین الطالبین بدم عثمان، و یحثّ عیون أصحابه علی مناصرته علیه السلام متی واثبه القوم، و یحذّر مناوئیه فی المقامین و ینهاهم عن قتاله علیه السلام، و یصفهم بالظلم إن فعلوا؟ راجع الجزء الثالث (ص 188- 195).

و لما ذا کان مولانا أمیر المؤمنین یناضلهم فضلًا عن عدم اشتراکه معهم فی الطلب- و لا یسلّم إلیهم قتلة عثمان و آواهم؟ و هو الذی یدور الحقّ معه حیثما دار، و هو مع القرآن و القرآن معه لا یفترقان حتی یردا علی النبیّ الحوض «4».

و کیف کانت الصحابة العدول یقاتلون معه علیه السلام الثائرین بدم عثمان؟ و فی یوم

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 495

الجمل تحت رایته عیون الصحابة و وجهاء الأُمّة، و فی صفّین شهد معه الإمامان السبطان الحسنان و ممّن بایع بیعة الرضوان تحت الشجرة مائتان و خمسون کما فی مستدرک الحاکم «1» (3/104) و یقال: ثمانمائة نفس فقتل منهم ثلاثمائة و ستون «2» نفساً «3» و کان معه ثمانون بدریّا علی روایة ابن دیزیل و الحاکم «4». و جاء فی خطبة سعید بن قیس: سبعون بدریّا «5». و فی کلام لمالک الأشتر: قریب من مائة بدریّ «6» و من أُولئک الصحابة و فی مقدّمهم البدریّون:

1- أُسید بن ثعلبة الأنصاری، بدریّ.

2- ثابت بن عبید الأنصاری، بدریّ قتل بصفّین.

3- ثعلبة بن قیظی بن صخر الأنصاری، بدریّ.

4- جبر بن أنس بن أبی زریق، بدریّ.

5- جبلة بن ثعلبة الأنصاری الخزرجی، بدریّ.

6- الحارث بن حاطب بن عمرو الأنصاری الأوسی، بدریّ.

7- الحارث بن النعمان بن أُمیّة الأنصاری الأوسی، بدریّ.

8- حصین بن الحارث بن المطلب القرشی، بدریّ.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 496

9- خالد بن زید بن کلیب أبو أیّوب الأنصاری، بدریّ.

10- خریمة بن ثابت ذو الشهادتین الأنصاری الأوسی، بدریّ قُتل بصفّین.

11- خلیفة- و یقال: علیفة- بن عدی بن عمرو البیاضی، بدریّ.

12- خویلد بن عمرو الأنصاری السلمی، بدریّ.

13- ربعی بن عمرو الأنصاری، بدریّ.

14- رفاعة بن رافع بن مالک الأنصاری الخزرجی، بدریّ.

15- زید بن أسلم بن ثعلبة بن عدی البلوی، بدریّ.

16- جابر بن عبد اللَّه بن عمرو الأنصاری السلمی، بدریّ.

17- خباب بن الأرت أبو عبد اللَّه التمیمی، بدریّ.

18- سهل بن حنیف بن واهب الأنصاری الأوسی، بدریّ.

19- سماک بن أوس بن خرشة الأنصاری الخزرجی، بدریّ.

20- صالح الأنصاری، بدریّ.

21- عبد اللَّه بن عتیک الأنصاری، بدریّ.

22- عقبة بن عمرو بن ثعلبة أبو مسعود الأنصاری، بدریّ.

23- عمّار بن یاسر المطیّب الطیّب الشهید بصفّین، بدریّ.

24- عمرو بن أنس الأنصاری الخزرجی، بدریّ.

25- عمرو بن الحمق الخزاعی الکعبی، بدریّ.

26- قیس بن سعد بن عبادة الأنصاری الخزرجی، بدریّ.

27- کعب بن عامر السعدی، بدریّ.

28- مسعود بن أوس بن أصرم الأنصاری، بدریّ.

29- أبو الهیثم مالک بن التّیهان البلوی المستشهد بصفّین، بدریّ.

30- أبو حبّة عمرو بن غزیّة، بدریّ.

31- أبو عمرة بشربن عمرو بن محصن الأنصاری المستشهد بصفّین، بدریّ.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 497

32- أبو فضالة الأنصاری استشهد بصفّین، بدریّ.

33- أبو محمد الأنصاری، بدریّ.

34- أبو بردة هانی بن نیار. و یقال: نمر، بدریّ.

35- أبو الیسر کعب بن عمرو بن عباد الأنصاری السلمی، بدریّ.

36- أسود بن عیسی بن أسماء التمیمی.

37- أشعث بن قیس الکندی، کان أمیراً علی المیمنة یوم صفّین.

38- أنس بن مدرک أبو سفیان الخثعمی.

39- الأحنف بن قیس أبو بحر التمیمی السعدی.

40- أعین بن ضبیعة الحنظلی، أحد الأمراء بصفّین.

41- برید الأسلمی، قتل بصفّین، و فیه یقول أمیر المؤمنین:

          جزی اللَّه خیراً عصبةً أسلمیّةً             حِسانَ الوجوه صرّعوا حول هاشمِ

             بریدٌ و عبدُ اللَّه منهم و منقذٌ             و عروةُ ابنا مالکٍ فی الأکارمِ

 

42- البراء بن عازب الأنصاری الخزرجی.

43- بشر- بشیر- بن أبی زید الأنصاری.

44- بشیر بن أبی مسعود الأنصاری.

45- ثابت بن قیس بن الخطیم الأنصاری.

46- جاریة بن زید المستشهد بصفّین.

47- جاریة بن قدامة بن مالک التمیمی السعدی.

48- جبلة بن عمرو بن ثعلبة الأنصاری.

49- جبیر بن الحباب بن المنذر الأنصاری.

50- جندب بن زهیر الأزدی الغامدی، کان من أُمراء الجیش بصفّین.

51- جندب بن کعب العبدی أبو عبد اللَّه الأزدی الغامدی.

52- الحارث بن عمرو بن حرام الأنصاری الخزرجی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 498

53- حازم بن أبی حازم الأحمسی المستشهد بصفّین.

54- الحبشی بن جنادة بن نصر السلولی.

55- الحجّاج بن عمرو بن غزیّة الأنصاری.

56- حجر بن عدی الکندی المعروف بحجر الخیر، کان من الأمراء یوم صفّین.

57- حجر بن یزید بن مسلمة الکندی.

58- حنظلة بن النعمان الأنصاری.

59- حیّان بن أبجر الکنانی.

60- خالد بن أبی خالد الأنصاری.

61- خالد بن أبی دجانة الأنصاری.

62- خالد بن المعمر بن سلیمان السدوسی، کان من أُمراء علیّ یوم صفّین.

63- خالد بن الولید الأنصاری، کان ممّن أبلی بصفّین.

64- خرشة بن مالک بن جریر الأودی.

65- رافع بن خدیج بن رافع الأنصاری الخزرجی الحارثی.

66- ربیعة بن قیس العدوانی.

67- ربیعة بن مالک بن وهیل النخعی.

68- زبید بن عبد الخولانی شهد صفّین مع معاویة و کانت معه الرایة، فلمّا قُتل عمّار تحوّل إلی عسکر علیّ علیه السلام أخذاً

بقوله صلی الله علیه و آله و سلم: «عمّار تقتله الفئة الباغیة».

69- زید بن أرقم بن زید بن قیس الکعبی الخزرجی.

70- زید بن جاریة الأنصاری.

71- زید بن حیلة- بالمهملة و الیاء و یقال: بالمعجمة و الموحّدة-.

72- زیاد بن حنظلة التمیمی.

73- سعد بن الحارث بن الصمة الأنصاری، استشهد یوم صفّین.

74- سعد بن عمرو بن حرام الأنصاری الخزرجی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 499

75- سعد بن مسعود الثقفی عمّ المختار بن أبی عبید.

76- سلیمان بن صرد بن أبی الجون أبو مطرف الخزاعی، کان أمیراً علی رجّالة المیمنة یوم صفّین.

77- سهیل بن عمرو الأنصاری، قتل بصفّین مع علیّ علیه السلام.

78- شبث بن ربعی التمیمی الیربوعی أبو عبد القدوس.

79- شبیب بن عبد اللَّه بن شکل المذحجی.

80- شریح بن هانی بن یزید بن نهیک أبو المقدام الحارثی.

81- شیبان بن محرث.

82- صُدی بن عجلان بن الحارث أبو أمامة الباهلی.

83- صعصعة بن صوحان العبدی.

84- صفر بن عمرو بن محصن، قتل بصفّین.

85- صیفی بن ربعی بن أوس.

86- عائذ بن سعید بن زید بن جندب المحاربی الجسری، المستشهد بصفّین.

87- عائذ بن عمرو الأنصاری.

88- عامر بن واثلة بن عبد اللَّه أبو الطفیل اللیثی.

89- عبد اللَّه الأسلمی، ممّن استشهد بصفّین و أثنی علیه مولانا أمیر المؤمنین کما مرّ (ص 364).

90- عبد اللَّه بن بدیل بن ورقاء الخزاعی، قُتل بصفّین.

91- عبد اللَّه بن العبّاس بن عبد المطلب بن هاشم، کان علی المیسرة یوم صفّین.

92- عبد اللَّه بن خراش أبو یعلی الأنصاری.

93- عبد اللَّه بن خلیفة البولانی الطائی.

94- عبد اللَّه بن ذباب بن الحارث المذحجی.

95- عبد اللَّه بن الطفیل بن ثور بن معاویة البکائی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 500

96- عبد اللَّه بن کعب المرادی، قُتل یوم صفّین، و کان من أعیان أصحاب أمیر المؤمنین.

97- عبد اللَّه بن یزید الخطمی الأنصاری الأوسی.

98- عبد الرحمن بن بدیل بن ورقاء الخزاعی، من شهداء یوم صفّین.

99- عبد الرحمن بن حسل الجمحی، قتل بصفّین.

100- عبید بن خالد السلمی.

101- عبید اللَّه بن سهیل الأنصاری.

102- عبید بن عازب أخو البراء بن عازب.

103- عبید بن عمرو السلمانی أبو عمرو صاحب ابن مسعود.

104- عبد خیر بن یزید بن محمد الهمدانی، من کبار أصحاب الإمام علیه السلام.

105- عدی بن حاتم بن عبد اللَّه بن سعد الطائی.

106- عروة بن زید الخیل الطائی.

107- عروة بن مالک الأسلمی، قتل بصفّین و أثنی علیه الإمام علیه السلام کما مرّ (ص 364).

108- عقبة بن عامر السلمی.

109- العلاء بن عمرو الأنصاری.

110- علیم بن سلمة الفهمی.

111- عمرو بن بلال، کان من المهاجرین.

112- عمیر بن حارثة اللیثی.

113- عمیر بن قرّة السلمی.

114- عمّار بن أبی سلامة بن عبد اللَّه بن عمران.

115- عوف بن عبد اللَّه بن الأحمر الأزدی.

116- الفاکه بن سعد بن جبیر الأنصاری الأوسی الخطمی، قُتل بصفّین.

117- قیس بن أبی قیس الأنصاری.

118- قیس بن المکشوح أبو شدّاد المرادی، من شهداء صفّین.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 501

119- قرظة بن کعب بن ثعلبة بن عمرو الأنصاری الخزرجی.

120- کرامة بن ثابت الأنصاری.

121- کعب بن عمر أبو زعنة.

122- کمیل بن زیاد النخعی، یقال: أدرک من الحیاة النبویّة ثمانی عشرة سنة و کان شریفاً مطاعاً ثقة. الإصابة (3/318).

123- مالک بن الحارث بن عبد یغوث النخعی الأشتر.

124- مالک بن عامر بن هانی بن خفاف الأشعری.

125- محمد بن بدیل بن ورقاء الخزاعی، من شهداء صفّین.

126- محمد بن جعفر بن أبی طالب الهاشمی، یقال: قُتل بصفّین.

127- مخنف بن سلیم بن الحرث بن عوف بن ثعلبة الأزدی الغامدی، کان علی رایة الأزد بصفّین.

128- معقل بن قیس الریاحی التمیمی الیربوعی.

129- المغیرة بن نوفل بن الحرث بن عبد المطّلب الهاشمی.

130- منقذ بن مالک الأسلمی أخو عروة بن مالک، ممّن استشهد بصفّین کما مرّ فی شعر مولانا أمیر المؤمنین (ص 364).

131- المهاجر بن خالد بن الولید المخزومی، استشهد بصفّین.

132- نضلة بن عبید الأسلمی أبو برزة.

133- النعمان بن عجلان بن النعمان الأنصاری الزرقی.

134- هاشم بن عتبة بن أبی وقّاص المرقال، کان صاحب الرایة و استشهد بصفّین.

135- هبیرة بن النعمان بن قیس بن مالک بن معاویة الجعفی، کان من أُمراء علیّ علیه السلام.

136- وداعة بن أبی زید الأنصاری.

137- یزید بن الحویرث الأنصاری.

138- یزید بن طعمة بن جاریة بن لوذان الأنصاری الخطمی.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 502

139- یعلی بن أُمیّة بن أبی عبیدة بن همام بن الحرث التمیمی الحنظلی، یقال: إنّه قُتل بصفّین.

140- یعلی بن عمیر بن یعمر بن حارثة بن العبید النهدی.

141- أبو شمر بن أبرهة بن شرحبیل بن أبرهة بن الصباح الحمیری ثمّ الأبرهی، قتل مع علیّ علیه السلام بصفّین.

142- أبو لیلی الأنصاری والد عبد الرحمن.

143- أبو جحیفة السوائی.

144- أبو عثمان الأنصاری.

145- أبو الورد بن قیس بن فهر الأنصاری.

و الإمام أمیر المؤمنین قد أتمّ الحجّة یوم الجمل علی طلحة بما أسلفناه فی الجزء الأوّل (ص 186، 187)، و علی الزبیر بما مرّ فی (3/191)، و ما قاتلهما إلّا بعد إقامة الحجّة علیهما، و دحض أعذارهما المفتعلة، فما وجدهما مخبتین إلی الحقّ مصیخین إلی ما اعترفا به من قول رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، و کان موقفهما موقف المستهزئ اللاعب بالدین الحنیف. جاء رجل إلی طلحة و الزبیر و هما فی المسجد بالبصرة فقال: نشدتکما باللَّه فی مسیرکما أعهد إلیکما فیه رسول اللَّه شیئاً؟ فقام طلحة و لم یجبه، فناشد الزبیر فقال: لا، و لکن بلغنا أنّ عندکم دراهم فجئنا نشارککم فیها «1».

و لمّا بایع أهل البصرة الزبیر و طلحة، قال الزبیر: ألا ألف فارس أسیر بهم إلی علیّ فإمّا بیّته و إمّا صبّحته لعلّی أقتله قبل أن یصل إلینا، فلم یجبه أحد. فقال: إنّ هذه لهی الفتنة التی کنّا نحدّث عنها. فقال له مولاه: أتسمّیها فتنةً و تقاتل فیها؟ قال: ویحک إنّا نُبصر و لا نَبصُر، ما کان أمر قطّ إلّا علمت موضع قدمی فیه غیر هذا الأمر

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 503

فإنّی لا أدری أ مقبل أنا فیه أم مدبر «1»!

و قد تحقّق یوم ذاک ما کان یحذر منه عمر بن الخطّاب «2» و صدّق الخبر الخبر، قال عبد اللَّه بن عمر: جاء الزبیر إلی عمر فقال لعمر: ائذن لی أن أخرج فأقاتل فی سبیل اللَّه. قال: حسبک قد قاتلت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم. فانطلق الزبیر و هو یتذمّر، فقال عمر: من یعذرنی من أصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم؟ لو لا أنّی أمسک بفم هذا الشغب لأهلک أُمّة محمد صلی الله علیه و آله و سلم «3».

اللّهمّ ما کان ذنب حکیم بن جبلة و سبعین أبریاء آخرین من عبد القیس قتلهم طلحة و الزبیر قبل وقوع الواقعة بعد ما نادی منادیهما بالبصرة: ألا من کان فیهم من قبائلکم أحد ممّن غزا المدینة فلیأت بهم، فجی ء بهم کما یُجاء بالکلاب فقتلوا. قال: حکیم بن جبلة: لقد أصبحتم و إنّ دماءکم لنا لحلال بمن قتلتم من إخواننا، أما تخافون اللَّه عزّ و جلّ؟ بما تستحلّون سفک الدماء؟ قال ابن الزبیر: بدم عثمان بن عفّان رضی الله عنه، قال: فالذین قتلتموهم قتلوا عثمان؟ أما تخافون مقت اللَّه؟ فقال له عبد اللَّه ابن الزبیر: لا نرزقکم من هذا الطعام و لا نخلّی سبیل عثمان بن حنیف حتی یخلع علیّا، فقُتل حکیم بن جبلة و سبعون رجلًا من عبد القیس «4».

فعلی الرجلین و أُمّهما دم ستّة آلاف أو یزیدون قتلی تلک الحرب الدامیة، (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها

) «5»، و (مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً

) «6». و لنعم ما قال فتی بنی سعد یوم ذاک:

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 504

         صُنتم حلائلکم و قُدتم أُمّکمْ             هذا لعمرُکَ قلّةُ الإنصافِ

             أُمِرَتْ بجرِّ ذیولِها فی بیتِها             فهوت تشقُّ البیدَ بالإیجافِ

             غرضاً یقاتل دونها أبناؤها             بالنبل و الخطِّی و الأسیافِ

             هُتکت بطلحة و الزبیر ستورُها             هذا المخبِّر عنهمُ و الکافی «1»

 

و لم یکن حول الجمل إلّا حُثالة من ذنابی الناس أهل الشرَه و الترَه- من ضبّة و الأزد- الذین کانوا یلتقطون بعر الجمل و یفتّونها و یشمّونها و یقولون: بعر جمل أُمّنا ریحه ریح المسک. یأتی حدیثه فی مستقبل الأجزاء إن شاء اللَّه. کما لم یکن فی جیش معاویة إلّا ساقة الناس و رعاعهم الذین

وصفهم مولانا أمیر المؤمنین بقوله یوم ذاک: «انفروا إلی بقیّة الأحزاب، انفروا بنا إلی ما قال اللَّه و رسوله إنّا نقول: صدق اللَّه و رسوله. و یقولون: کذب اللَّه و رسوله» «2».

و قال سیّدنا قیس بن سعد فی کلام له: هل تری مع معاویة إلّا طلیقاً أعرابیّا أو یمانیّا مستدرجاً «3»؟

و فی کلام لسیّدنا عمّار بن یاسر: إنّ مراکزنا علی مراکز رایات رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یوم بدر و یوم أُحد و یوم حنین، و إنّ هؤلاء علی مراکز رایات المشرکین من الأحزاب «4».

و فی مقال لسیّدنا مالک الأشتر: أکثر ما معکم رایات قد کانت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، و مع معاویة رایات قد کانت مع المشرکین علی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فما

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 505

یشکّ فی قتال هؤلاء إلّا میّت القلب «1».

و لم تکن الغایات فی حرب معاویة تخفی علی أیّ أحد حتی علی النساء فی خدورهنّ، فهی کما قالت أُمّ الخیر بنت الحریش: إنّها إحَنٌ بدریّة، و أحقاد جاهلیّة، و ضغائن أُحدیّة، وثب بها معاویة حین الغفلة لیدرک ثارات بنی عبد شمس، قاتلوا أئمّة الکفر إنّهم لا أیمان لهم لعلّهم ینتهون «2».

و کیف یکون هذا الطلب مشروعاً و الذین وتروا عثمان هم الصحابة العدول کلّهم حتی أنّ طلحة کان أشدّ الناس علیه، و حسب مروان أنّه أخذ منه ثاره برمیة منه جرّعته المنیّة. و قد تثّبط معاویة عن نصرته حتی قتلوه؟

و إن کانت النهضة بثارات عثمان غیر مشروعة یمقتها اللَّه و رسوله صلی الله علیه و آله و سلم- کما هو المتسالم علیه عند وجوه السلف- فکیف یُدرأ بها العذاب عمّن قام بها؟

و لو صدقت الأحلام لوجب أن یکون أصحاب الجمل مکلوئین عن کلّ سوء، لکن عوضاً عن ذلک وافاهم العذاب من شتّی النواحی و قُتّلوا تقتیلا، و قطع اللَّه أیدی الذین أخذوا بزمام الجمل حتی وردوا الهلکة صاغرین.

و أمّا معاویة فسل عنه لیلة الهریر و یومه، فقد قُتل فیهما سبعون ألف قتیل (45) ألفاً من أهل الشام و (25) ألفاً من أهل العراق «3». و هل استمرّ علی الطلب بالثار لمّا تمهّد له عرش الملک؟ أو أنّه اقتنع بالحصول علی سلطة غاشمة و ملک عضوض؟

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 506

نعم؛ حصر هو تعقیبه بالأبریاء شیعة أمیر المؤمنین علیه السلام فقتلهم أینما ثقفهم تحت کلّ حجر و شجر، و أمّا ثار عثمان فلم ینبس عنه بعد ببنت شفة فضلًا عن أن یثأر له و لم یُرم بالحجارة، فدونک تاریخ معاویة، فاقرأ و احکم.