از انس آمده است: هنگامی که وقت وفات ابی بکر صدیق فرا رسید، از علی بن ابی طالب شنیدم که می گفت: در میان مردم چهار نفر زیرکاند که دو تای آنها مرد و دو تای دیگرشان زن هستند. صفورا دختر شعیب، خدیجه دختر خویلد، عزیز مصر در زمان یوسف، و ابوبکر صدیق که هنگام وفاتش به من گفت: من فکر کردم که فرمانروائی را بعد از خودم به دست عمر بن خطاب قرار دهم. به او گفتم: اگر آن را در غیرش قرار دهی، ما به آن رضایت نخواهیم داد. او گفت: خوشحالم کردی که تو را با آنچه که از رسول شنیدم خوشحال می کنم، گفتم: آن چیست؟ گفت: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: روی پل صراط بر آمدگی است که آن کسی عبور نمی کند، مگر وسیله علی بن ابی طالب. علی به او گفت: آیا تو و عمر را خوشحال نکنم با آنچه که از رسول خدا شنیدم؟ او گفت: آن چیست؟ گفتم: رسول خدا برایم گفت: ای علی عبور از پل صراط را برای کسی که ابو بکر و عمر را سب می کند ننویس، زیرا آنها دو آقای پیرمردان اهل بهشت، بعد از پیامبرانند. هنگامی که خلافت به عمر رسید، علی به من گفت: ای انس مجاری قلم را از ناحیه خدا، در آفرینش نگریستم، برایم نبود که به غیر از آنچه که در سابق علم خدا و اراده اش گذشته بود راضی شوم، زیرا می ترسیدم که اعتراضی از ناحیه من نسبت به خدا باشد. در صورتی که از رسول خدا شنیدم که فرمود: من خاتم پیامبران، و تو خاتم اولیائی. خطیب در تاریخش جلد 10 صفحه 357 آن را آورده، و در صفحه 358 گفته است: این حدیث ساختگی است و از دست آورده های عمر بن واصل است (یا علیه او ساخته شده) خدا داناتر است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج5، ص: 509 و 510