اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۳ آذر ۱۴۰۳

منظور از خلفای راشدین در روایت کدام خلفاست؟

متن فارسی

و نیز معلوم میشود بآنچه را که ما یاد کردیم ارزش تأویل کردن آن مردم حدیث صحیحی را که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده از قول آن حضرت: بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفاء دانا و راه‌نمایان پس به آن چنگ بزنید با دندانهای عقل آنرا سخت و محکم نگهدارید، و بر شما باد که حذر کنید از چیزهای تازه در آمد و جدید زیرا که هر تازه و نوئی بدعت و ساختگی و هر بدعت و اختراعی گمراهی است «1»

چون که نازل کردند آن را بر کسی که بالا رفت از کرسی خلافت از بعد آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله به سبب اختیار ایشان و به تصریح ابوبکر بعد از آن (برای عمر) و به شوراء گذاردن عمر (میان شش نفر) و چاره نداشتند جز آنکه امیر المومنین علی علیه السّلام را با آنها یاد کنند، زیرا که معقول نیست که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امر فرماید به پیروی از سیره و روش کسی که برای او سیره‌ای نیست جز آنکه در فقه و قرآن و سنّت از دهان این و آن فرا گرفته یا برای خود فتوا دهد و بگوید: من برای خودم میگویم پس اگر درست بود از خداست و اگر غلط و اشتباه بود از من و شیطان است «1»

در این موقع هر آینه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امر فرموده به پیروی از روش مردم و مجرّد رأی در دین خدا و این نیست مثل امر کردن به پیروی از مجتهدینی که استنباط فتوا میکند از آنچه را که دانسته‌اند از کتاب و سنت و اجماع یا بگو از قیاس چون که استنباط میکند همانطور که ما گفتیم از مدارکی که شناخته است.

و کسی که چیزی بلد نیست و نمیتواند پاسخی از مسائل واضحه و آشکار دهد و قسم میخورد که نمیداند چه کار کند «2» و از نظر و خاطر او مسائل شایعه و معمولی دور است با کثرت ابتلاء به آن مثل تیمّم و شکوک آن و غسل و فروع نماز و روزه و حج و امثال آنها ممکن نیست که او امام امت بوده باشد هر چند که مهار و افسار خلافت را در دست او گذارند.

بنا بر این علماء مخالفت کردند روش عمریرا در مواردیکه قبلا ما یاد کردیم برای مخالفت بودن بیان صریح پیامبر به آن و اگر این تاویل صحیح و درست باشد هر آینه تناقضی میان این حدیث و تصریحاتی است که مخالف با فتوای عمر است که ایجاب کرده اعراض علماء را از گفته او، و همچنین تناقضی میان دو جزء خود این حدیث است و آن گفته آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله است بر شما باد به پیروی کردن بسنت من و سنت خلفاء بعد از من، و فرض ما این است که سنّت آن حضرت مخالف است فی الجمله با روش این مرد ( (عمر)).

و صحیح از معنای این حدیث اینست که آن حضرت اراده و قصد فرموده از خلفاء مگر آنهائی را که همواره تصریح به آنان بنام هایشان میفرمود و آنها را عدل و هم سنگ قرآن کریم قرار میداد در گفته‌اش:«انّی تارک فیکم الخلفتین»من براستی دو خلیفه در میان شما میگذارم، یا«فخلّف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتّی یردا علّی الحوض»«1» من میگذارم در میان شما دو چیز گرانقدر را کتاب خدا و عترتم خاندانم را که هرگز از هم جدا نشوند تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند چنانچه لام عهد اقتضاء و ایجاب میکند این را و ایشان را بعلم و هدایت توصیف و تعریف نمود و ایشان آنکسانی هستند که سیره و رفتارشان مطابق بر روش و سیره آنحضرت است قدم بقدم نه کسانیکه تعریفشان را نکرد بعدا و قرارشان نداد و سفارشی در باره ایشان و یا بایشان ننمود و یاد نفرمود آنحضرت صلّی اللّه علیه و آله در اینجا عددی را که منطبق بر ایشان شود، و جز این نیست که اوصافی را یاد نمود که منطبق نمیشود مگر با آنهائی که قصد نمود از خلفاء از اهل بیت معصومش و تمسک و دست ‏آویزی باین حدیث نیست در آنچه را که در نظر گرفتند از امر خلافت مگر مثل تمسک بعام در شبهات مصداقّیه (که حجت نیست).

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏6، ص: 466

متن عربی

– و تعرف أیضاً بما ذکرناه قیمة تأوّل القوم

للصحیحة المرویّة عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم من قوله: «علیکم بسنّتی و سنّة الخلفاء الراشدین المهدیّین فتمسّکوا بها، و عضّوا علیها النواجذ، و إیّاکم و محدثات الأُمور فإنّ کلّ محدثة بدعة و کلّ بدعة ضلالة» «2»

حیث نزّلوه على من تسنّم عرش الخلافة من بعده صلى الله علیه و آله و سلم بالاختیار و بنصّ أبی بکر بعده و بالشورى، و لم یسعهم إلّا أن یذکروا علیّا أمیر المؤمنین معهم، إذ لیس من المعقول أن یأمر صلى الله علیه و آله و سلم باتّباع سیرة من لا سیرة له إلّا الأخذ من أفواه الرجال فی الفقه و الکتاب و السنّة أو الفتیا برأیه، قائلًا: إنّی سأقول فیها برأیی فإن یک صواباً فمن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏6، ص: 466

اللَّه، و إن یک خطأً فمنّی و من الشیطان «1». إذن لأمر صلى الله علیه و آله و سلم باتّباع سیر الناس و الرأی المجرّد فی دین اللَّه. و لیس هذا کالأمر باتّباع المجتهدین الذین یستنبطون الفتیا ممّا عرفوه من کتاب و سنّة و إجماع أو فقل من قیاس؛ فإنّ المجتهد یستنبط کما قلناه ممّا عرف، و الذی لا یعرف شیئاً، و لم یحر جواباً عن واضحات المسائل، و قد یحلف بأنّه ما یدری ما یصنع «2»، و تعزب عنه المسائل المطّردة مع کثرة الابتلاء بها: کالتیمّم، و الشکوک، و الغسل، و فروع الصلاة، و الصوم، و الحجّ، و أمثالها لا یمکن أن یکون متبعاً للأُمّة و أن تعطیه الخلافة قیادها.

على أنّ العلماء خالفوا سنّة عمر فی موارد أسلفناها لمضادّة النصّ النبویّ لها، و لو صحّ هذا التأویل لکانت مناقضة بین الحدیث و بین النصوص المضادّة لفتیا عمر التی أوجبت إعراض العلماء عن قوله، و کذلک بین شطری هذا الحدیث نفسه و هما:

قوله صلى الله علیه و آله و سلم: «علیکم بسنّتی و سنّة الخلفاء بعدی».

و المفروض أنّ سنّته صلى الله علیه و آله و سلم تخالف فی الجملة سنّة الرجل.

و الصحیح من معنى الحدیث أنّه صلى الله علیه و آله و سلم لم یرد من الخلفاء إلّا الذین لم یزل ینصّ بهم بأسمائهم، و جعلهم أعدال القرآن الکریم فی

قوله: «إنّی تارک فیکم الخلیفتین، أو مخلِّف فیکم الثقلین: کتاب اللَّه و عترتی أهل بیتی لن یفترقا حتى یردا علیَّ الحوض» «3».

کما یقتضیه لام العهد و قد وصفهم بالرشد و الهدى، و هم الذین طابقت سیرتهم سیرته حَذو القذّة بالقذّة، لا الذین لم یعرفهم بعد و لا نصبهم و لا أوصى إلیهم و لا بهم، و لا یذکر صلى الله علیه و آله و سلم هناک عدداً ینطبق علیهم، و إنّما ذکر أوصافاً لا تنطبق إلّا على الذین

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏6، ص: 467

أرادهم من الخلفاء من أهل بیته المعصومین، و لیس التمسّک بهذا الحدیث فیما ارتأوه من أمر الخلافة إلّا کالتمسّک بالعامّ فی الشبهات المصداقیّة.