اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۲ مهر ۱۴۰۴

مناظره مأمون عباسی با اسحاق

متن فارسی

در حدیث مناظره مامون با چهل نفر دانشمند، در مورد اولویت امیر المومنین  (ع)  از دیگران در امرخلافت، مامون گوید: ای اسحاق روزی که خداوند پیامبرش را مبعوث گردانید چه عملی از همه اعمال برتر و افضل بود؟

اسحاق: شهادت به یکتائی خدا از روی اخلاص.

مامون: آیا بهترین اعمال پیشی جستن در قبول اسلام نبود؟

اسحاق: چرا.

مامون: این مطلب رااز قرآن بخوان آنجا که گوید: و السابقون السابقون اولئک المقربون مقصود از اینان کسانی هستند که سبقت در قبول اسلام گرفته اند، آیا تو کسی را که در قبول اسلام از علی پیشیگرفته باشد می شناسی؟

اسحاق: یا امیر المومنین علی وقتی اسلام آورد، سنش کم بود و به سن بلوغ نرسیده بود تا اسلامش سند فضیلت باشد، ولی ابوبکر در سن بلوغ اسلام آورد و می توان اسلام او را سند فضیلتش گرفت.

مامون: قبل از بحث در سن کودکی و سن بلوغ، کدام یک از این دو زودتر اسلام آوردند؟

اسحاق: بدون قید تکلیف اگر باشد، علی (ع)  اول اسلام آورد.

مامون: وقتی علی اسلام آورد، آیا از روی دعوت پیغمبر (ص) بود یا از جانب خدا به او الهام شد؟.

اسحاق در پاسخ این سوال فرو ماند وسکوت اختیار کرد.

مامون: نمی توانی بگوئی الهام از جانب خدا بود، زیرا اگر چنین گفتی او را بر پیغمبر (ص) مقدم داشته ای، زیرا خود پیغمبر (ص) تا وقتی فرشته وحی بر او نازل نشد، اسلام را نمی شناخت.

اسحاق: بلی پیغمبر (ص) او را به اسلام دعوت کرد.

مامون: آیا پیشنهاد، رسول خدا(ص)  در مورد پذیرفتن دعوت اسلام نسبت به کودکی نابالغ به امر خدا بود یا این دعوت از جانب خود پیغمبر  (ص)  به او تحمیل گردید؟

اسحاق بار دیگر سکوت کرده سر بزیر انداخت.

مامون: مگر نه اینست که خدا می گوید: و ما انا من المتکلفین رسول خدا (ص)  از جانب خود به کسی تحمیل تکلیف نمی کند، تو نیز از دادن چنین نسبتی خودداری کن.

اسحاق: بلی، یا امیر المومنین دعوتش به امر پروردگار بود.

مامون: آیا این حکم خدا است که پیامبرانش را به دعوت کسی بفرستد که عمل او را سند فضیلت ندارد؟

اسحاق: پناه می برم بخدا از این نسبت.

مامون: پس بر طبق سخن تو، ای اسحاق که وقتی علی  (ع) اسلام آورد، تکلیف بر او روا نبود و رسول خدا (ص) کودکان را ما فوق طاقتشان بر اسلام دعوت کرده است. آیا اگر آنان لحظه پس از دعوت پیامبر (ص) مرتد گردند، ارتدادشان بی اشکال است و پیامبر (ص) نمی تواند  جلو آنها را بگیرد؟ آیا این امر در نظر شما جائز است که به رسول خدا (ص) نسبت دهید؟

اسحاق: پناه به خدا می برم…

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج3،ص336)

متن عربی

تذییل
قال المأمون فی حدیث احتجاجه على أربعین فقیهاً و مناظرته إیّاهم فی أنّ أمیر المؤمنین أولى الناس بالخلافة: یا إسحاق أیُّ الأعمال کان أفضل یوم بعث اللَّه رسوله؟ قلت: الإخلاص بالشهادة. قال: ألیس السبق إلى الإسلام؟ قلت: نعم. قال: اقرأ ذلک فی کتاب اللَّه یقول: (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‏) «3» إنّما

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏3، ص: 336

عنى من سبق إلى الإسلام، فهل علمت أحداً سبق علیّا إلى الإسلام؟ قلت: یا أمیر المؤمنین إنَّ علیّا أسلم و هو حدیث السنِّ لا یجوز علیه الحکم، و أبو بکر أسلم و هو مستکملٌ یجوز علیه الحکم. قال: أخبرنی أیّهما أسلم قبلُ، ثمَّ أناظرک من بعده فی الحداثة و الکمال. قلت: علیٌّ أسلم قبل أبی بکر على هذه الشریطة. فقال: نعم، فأخبرنی عن إسلام علیٍّ حین أسلم، لا یخلو من أن یکون رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم دعاه إلى الإسلام أو یکون إلهاماً من اللَّه. قال: فأطرقت، فقال لی: یا إسحاق لا تقل إلهاماً فتقدِّمه على رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم؛ لأنَّ رسول اللَّه لم یعرف الإسلام حتى أتاه جبریل عن اللَّه تعالى. قلت: أجل بل دعاه رسول اللَّه إلى الإسلام. قال: یا إسحاق، فهل یخلو رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم حین دعاه إلى الإسلام من أن یکون دعاه بأمر اللَّه أو تکلّف ذلک من نفسه؟ قال: فأطرقت. فقال: یا إسحاق لا تنسب رسول اللَّه إلى التکلّف؛ فإنَّ اللَّه یقول: (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ‏) «1»، قلت: أجل یا أمیر المؤمنین، بل دعاه بأمر اللَّه. قال: فهل من صفة الجبّار- جلَّ ذکره- أن یکلّف رسله دعاء من لا یجوز علیه حکمٌ؟ قلت: أعوذ باللَّه. فقال: أ فَتَراه فی قیاس قولک یا إسحاق: أنّ علیّا أسلم صبیّا لا یجوز علیه الحکم، قد تکلّف رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم من دعاء الصبیان ما لا یطیقون؟ فهل یدعوهم الساعة و یرتدّون بعد ساعة، فلا یجب علیهم فی ارتدادهم شی‏ءٌ، و لا یجوز علیهم حکم الرسول علیه السلام؟ أ ترى هذا جائزاً عندک أن تنسبه إلى رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم؟ قلت: أعوذ باللَّه.العقد الفرید «2» (3/43).